سردار شهید اسماعیل دقایقی

ولادت:1333 بهبهان            شهادت:1365/10/28 شلمچه       تحصیلات:لیسانس علوم تربیتی


نحوه شهادت:بمباران هوایی عراق   مسئولیت:فرمانده لشگر بدر  محل دفن: امیدیه - گلزار شهدا

 

اسماعیل دقایقی در سال 1333 ه.ش در بهبهان درخانواده‌ای که به پاکدامنی و التزام به اصول و مبانی اسلام اشتهار داشت به دنیا آمد.

اسماعیل در سال دوم هنرستان – که با برپایی جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی مصادف بود – در اعتصاب هماهنگ همرزمانش شرکت فعالی داشت و در همان سال با هدف منفجر کردن مجسمه رضاخان ملعون، که در خیابان 24 متری اهواز نصب شده بود، به اقدامی شجاعانه دست زد و قصد خود را عملی نمود، اما متاسفانه چاشنی مواد منفجره عمل نکرد.
در سال 1353 دوبار (همراه با برادر محسن رضائی و جمعی از یاران) به زندان افتاد و هربار پس از چند ماه که همراه با شکنجه بدنی و عذاب روحی بود، از زندان آزاد شد.

ادامه مطلب ...

مجنون حضرت ابوالفضل علیه السلام

شهید عباس مجازی 

عضو اطلا عات عملیات لشکر25 کربلا 

شهادت1365/12/17-بعد از عملیات والفجر 8 دز بیمارستان 

محل دفن :گلزار شهدای شایستگان امیرکلاه بابل


ادامه مطلب ...

سردار شهید حسین خرازی

فرمانده های گردان گوش تا گوش نشسته بودند.

آمد تو، همه مان بلند شدیم.

سرخ شد، گفت:" بلند نشید جلوی پای من."

گفتیم: حاجی! خواهش می کنیم. اختیار داری. بفرمایید بالا."

باز جلسه بود.

ایستاده بود بیرون سنگر، می گفت" نمی آم. شماها بلند می شید."

قول دادیم بلند نشویم.

سردار شهید حسین خرازی

ولادت:1336 اصفهان

تحصیلات: دیپلم طبیعی

شهادت: 8/12/1365 شلمچه

نحوه شهادت: اصابت بیش از 30 ترکش

سن شهادت: 28 سال

مسئولیت: فرمانده لشگر امام حسین(ع(

یگان اعزامی: سپاه پاسداران

محل دفن: اصفهان- گلستان شهدا

 

منابع:

http://www.masihekordestan.blogfa.com

http://www.boyekhoshebandegi.blogfa.com

 

خاطراتی از شهدا ( کفش نو...)

برای سید محمد کفشی نو خریدم. با تردید نگاهی به کفش ها انداخت. بی معطلی جفت کفش ها را برد و زیر آب گرفت.

از این رفتار عجیبش عصبانی شدم. گفتم: پسر! این چه کاریه می کنی؟ کفش خراب می شه.

جوابش موی تنم را سیخ کرد.

گفت: " پدر ِ دوستم تازه فوت شده، نمی خواهم با دیدن کفش های نو ِ من، احساس بی پدری کنه. "


خاطره ای از شهید سید محمد کدخدا

تولد : 1338- شیراز

شهادت : 19/10/1365 . شلمچه کربلای 5

سِمَت: فرمانده گردان امام حسین


خاطراتی از شهدا ( فرش نو...)

یک روز بارانی دور هم نشسته بودیم که مجتبی هم از راه رسید. رو به من کرد وگفت: " بابا، از روی سند ازدواج به من یک فرش داده اند، برویم آن را بیاوریم.

همه باهم رفتیم و فرش را آوردیم.وقتی فرش را در خانه پهن کردیم، گفتم مبارکت باشد. گفت:" مبارک صاحبش باشد."

من که سردرنیاوردم، خنده نمکینی کرد و به سراغ تلفن رفت. با یکی از بسیجی های گردانش تماس گرفت. به او گفت:"من قالی ات را گرفته ام، بیا و آن را ببر."

نیم ساعت بعد، آن بنده خدا آمد و فرش را برد، بی آنکه مجتبی پولی از آن بسیجی بگیرد. بعد از آن با لبخند رضایت، روی فرش کهنه اتاقش کنار همسرش نشست.


خاطره ای از سردار شهید مجتبی قطبی

تولد: 15/6/1340 – استان فارس

شهادت: 19/6/1364

سِمت: فرمانده گردان حضرت زهرا(س)


شهیدی با دو بال

شهید حجت الاسلام محمودرضا درخشانی ماجرای مجروح شدن و عروجش را این‌گونه تعریف می‌کند؛ با برخورد ترکش حالت سبکی به من دست داد؛ نگاه کردم دیدم دو بال مرا به بالا می‌برند.

آنقدر بالا رفتم که به مکان سرسبز و زیبایی رسیدم، تعداد زیادی از دوستان را دیدم که داشتند از غذاها و میوه‌های آنجا استفاده می‌کردند؛ یک لحظه به ذهنم خطور کرد که شهید شده‌ام، در این حال هر چه خواستم از آن غذاها بردارم نمی‌توانستم. به من‌ گفتند الان نمی‌توانی از این غذاها استفاده کنی، برایت نگه می‌داریم .

بعدها خود شهید درخشانی این نکته را مطرح می‌کند که شاید در آن هنگام که آنجا بودم ندایی به من گفت می‌خواهی بمانی یا نه؟ من یک لحظه شک کردم بگویم آری یا خیر؛ این حالت که به من دست داد و دودل شدم بین ماندن و رفتن، گفتند نمی‌توانی از این غذاها استفاده کنی و یک‌باره دیدم که روی زمین افتاده‌ام و برخی از شهدایی که من در عالم بالا دیده بودم روی زمین در اطراف من افتاده بودند .

ادامه مطلب ...

10 قانون شهید علمدار برای تقرب به خدا

قانون اول:

بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجراء 4/5/69)

قانون دوم :

پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .(تاریخ اجراء 11/5/69)

قانون سوم :

خدایا ! اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.(تاریخ اجراء 26/5/69)

ادامه مطلب ...

مجموعه آوای شهدا

مجموعه آوای شهدا - شامل 179 فایل صوتی

ادامه مطلب ...

مجموعه آوای شهدا - شهید چمران،شهید باکری،شهیدخرازی،شهید..


مجموعه آوای شهدا - شهید چمران،شهید باکری،شهیدخرازی،شهیدصیاد شیرازی

ادامه مطلب ...