فایل صوتی پخش شده از صدا و سیما با موضوع: پیامبر اعظم (ص) + دانلود
السلام علیک یا ابن رسول الله (ص)
وقتی مهدویت هدف اصلی ضد انقلاب برای تخریب باور و اعتقادات مردم می شود.
به
گزارش فرهنگ نیوز یکی از سایت های ضدانقلاب که از سوی پارلمان هلند تامین
می شود، در مقاله ای با اشاره به سخنان سردار وحیدی در رابطه با برخورد
قاطع با دشمنان، اعتقاد مهدویت ایرانیان را یک توهم خوانده و معتقد است
این توهمات برای ایرانیان آسیب های بی شماری را با خود به همراه خواهد
داشت.
این سایت مدعی می شود که جریان انحرافی مدعی فرا رسیدن عصر ظهور هستند و به عبارتی می گوید دوران ظهور صغری آغاز شده است.
علی
افشاری که از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوران اصلاحات بود و
امروز برای این سایت ضدانقلاب قلم می زند، در این یادداشت می نویسد: «در
صورتی که این سخنان جنبه فریکاری و شعاری نداشته باشد، آنگاه بین این
سخنان و به خطر افتادن منافع ملی ایران ارتباط مستقیمی وجود دارد. اگر حتی
اعتقادی محدود پشت سر این ادعا ها وجود داشته باشد ،آنوقت درجه رفتار غیر
عقلانی و توسل به تخیلات موهوم حکومت افزایش زیادی پیدا خواهد کرد.»
این
نویسنده هتاک که به عنوان دبیر سیاسی دفتر تحکیم وحدت، شرکت در اجلاس
برلین به همراه تنی چند از فعالان سیاسی و فرهنگی مانند اکبر گنجی، محمود
دولت آبادی و عزت الله سحابی، را نیز در کارنامه خود دارد در این مقاله
هتاکانه ادامه می دهد:
«تکیه بر مهدویتگرایی هزاره گرا که نوعی
خرافهگرایی بر مبنای حساب کردن بر روی امور موهوم را تداعی می کند ،خطر
جدی برای منافع کشور دارد. این نگرش ضمن اینکه روحیه جنگ طلبانه اصحاب
قدرت را نشان می دهد مساعد کننده جنگ نیز خواهد بود. این تصور خیال
بافانه قدرت تشخیص درست مسائل را از بین می برد و فضا را به جای ارزیابی
دقیق و عقلانی موازنه قوا به سمت رجزخوانی می برد.»هر
چند سایت های ضدانقلاب که دشمنی با سیاست های نظام مقدس جمهوری اسلامی را
از سالها قبل سرلوحه خود قرار داده بودند، اما چند صباحی است که سعی دارند
به اعتقادات ریشه دار ملت ایران نفوذ، و با هتاکی بدان ها پا را از خطوط
قرمز ملت ایران فراتر گذارند.
به نظر می رسد
روشنگری در مورد دین مبین اسلام و روی آوردن به آموزه های دینی بتواند خط
بطلانی بکشد بر تمامی نقشه های شومی که امروز به اعتقادات مسلمانان سراسر
جهان هتاکی می کنند.
برای مشاهده در اندازه ی واقعی ، بر روی تصویر کلیک نمائید
حضرت آیتالله خامنهای عصر امروز (یکشنبه) با حضور در یکی از بیمارستانهای تهران از آیتالله حسنزاده آملی عیادت کردند.
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار در جریان مداوای آیتالله حسنزاده آملی
قرار گرفتند و سلامتی ایشان را از خداوند متعال مسألت کردند.
سردار شهید خضرایی، در یکی از خاطراتش از شهید چراغچی میگوید: شب قبل از عملیات بدر برای کنترل و چک نهایی آبراهها به خط دفاعی دشمن نزدیک شده بودیم. در راه بازگشت، قایق ما واژگون شد و هر سه نفر داخل آب افتادیم. هرکدام به شکلی تلاش میکردیم تا قایق را به حالت اول برگردانیم. خیلی زود آب قایق را خالی کردیم و دوباره سوار شدیم. خیسی و خستگی بیتابمان کرده بود. راه بازگشت هم طولانی بود. در بین راه دیدم آقا ولی آرامآرام ذکر میگوید، خوب دقت کردم، متوجه شدم که دارد نماز شب میخواند.
امام باقر(ع) فرمودند: «ما مِن قَطرَه احَبَّ الی الله عَزَّوَجَلَّ مِن قَطرَه دُمُوعٍ فی سََوَادِ اللَّیلِ مَخَافَه مِنَ الله لا یُرادُ بِها غَیرُهُ. هیچ قطرهای در نزد خداوند عزوجل دوستداشتنیتر و محبوبتر از قطره اشکهایی که در تاریکی شب و از خوف خدا با اخلاص کامل ریخته میشود، نیست.» (جهاد با نفس، ص137)
نقل شده است که روزى ((سید هاشم)) امام جماعت مسجد ((سردوزک)) بعد از نماز به منبر رفت . در ضمن توصیه به لزوم حضور قلب در نماز، فرمود:
روزى پدرم مى خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم . ناگاه مردى با هیاءت روستایى وارد شد، از صفوف جماعت عبور کرد تا به صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت . مؤ منین از اینکه یک نفر روستایى رفت و در صف اوّل ایستاد، ناراحت شدند، اما او اعتنایى نکرد. در رکعت دوم در حال قنوت ، قصد فرادا کرد و نمازش را به تنهایى به اتمام رساند و همانجا نشست و مشغول خوردن نان شد. چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به رفتار ناپسند او حمله و اعتراض کردند ولى او به کسى پاسخ نمى داد.
پدرم فرمود: چه خبر است ؟ به او گفتند: مردى روستایى و جاهل به مساءله ، به صف اوّل جماعت آمد و پشت سر شما اقتدا کرد و آنگاه وسط نماز، قصد فرادا کرد و هم اکنون نشسته و نان مى خورد.
پدرم به آن شخص گفت : چرا چنین کردى ؟
او در پاسخ گفت : سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم ؟
پدرم گفت : در حضور همه بگو.
گفت : من وارد این مسجد شدم به امید اینکه از فیض نماز جماعت با شما بهره مند شوم ، اما وقتى اقتدا کردم ، دیدم شما در وسط حمد، از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید که من پیر شده و از آمدن به مسجد عاجز شده ام لذا به الاغى نیاز دارم ، پس به میدان الاغ فروشها رفتید و خرى را انتخاب کردید و در رکعت دوم در خیال تدارک خوراک و تعیین جاى او بودید. بدین سبب من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست با شما باشم ، لذا نماز خود را فرادا تمام کردم . این را بگفت و برفت .
پدرم بر سر خود زد و ناله کرد و گفت : این مرد بزرگى است ، او را نزد من بیاورید، با او کار دارم ، مردم رفتند که او را بیاورند اما او ناپدید گردید و دیگر دیده نشد.
شاید این جمعه بیاید ، شاید ...
منبع : مهدی بیا
منبع : مهدی بیا
منبع: مهدی بیا