دفن شبانه حضرت زهرا سلام الله علیها « بخش دوم »

بسم الله الرحمن الرحیم

 
نوشتار ذیل ردیه ای است بر برخی ادله و شبهات مخالفان در باب علت دفن شبانه حضرت زهرا سلام الله علیها
 
قال المخالف :
در حدیث صحیح آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم مرتبآ به عیادت بیماری میرفتند، روزی خواستند به دیدن مریض بروند که مردم  گفتند یا رسول الله آن شخص دیشب وفات یافت و شبانه دفنش کردیم.فرمودند: چرا بمن خبر ندادید عرض کردند شب بود و هوا تاریک و ظلمانی، راضی به زحمت شما نشدیم!
 

اصولا نویسنده خود را به تجاهل عامدانه می زند تا نه تنها شیطان را شاد کند ، بلکه دیگر بندگان خداوند متعال را نیز گمراه نماید !
نکاتی نقیض کلام وی وجود دارد :
 
1 – بحث بر سر آدمهای معمولی نیست بلکه بحث ما در مورد دختر پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می باشد . یعنی خانمی که " سیّده زنان اهل بهشت " و " سیّده زنان عالمین " است !!!
 
چرا باید برای دختر ابی بکر ( عایشه ) چنان مراسمی گرفته شود که ذهبی آن را چنین وصف می کند :
" فاجتمع الإنصار وحضروا فلم یر لیلة أکثر "
 
( انصار جمع شده و حاضر شدند و شب به خود این همه جمعیت را ندیده است )
 
سیر اعلام النبلاء – ج 2 ص 193
 
ولی دختر پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) بخاطر دوست نداشتن از حضور غاصبان و ظالمان ، مخفیانه تشییع می شود !
 
 
2 - حدیث صحیحی که نویسنده آن را بیان نموده است ( و البته منبع را ذکر نکرده است ) در صحیح بخاری – کتاب الجنائز - باب الاذن بالجنازه ج 2 ص 72 آمده است .
 
شارحین صحیح بخاری بیان نموده اند که فردی که فوت کرده بود کسی بود به نام : طلحه بن البراء
(( عمده القاری – بدرالدین عینی – ج 8 ص 25 ))
 
سوال ما این است : آیا مقام بی بی مظلومه ( سلام الله علیها ) با این فرد یکسان است که از جریان وی بعنوان شاهد استفاده می کند ؟
 
گذشته از اینکه مدلول این روایت اصلا ربطی به بحث اصلی ما ندارد ، زیرا سخن ما در مورد شبانه دفن شدن نیست ، بلکه شبانه دفن شدن بی بی مظلومه ( سلام الله علیها ) آنهم به صورت مخفیانه برای ما مهم است !
چرا باید وی وصیت نماید که خلیفه مردم (!) و رفیقش (!) بر سر مزار ایشان حاضر نشوند ؟
و اینکه چرا باید مزار ایشان تا کنون مخفی بماند ؟
 
 
قال المخالف :
و حدیث هم داریم که اکرام مرده، زود دفن کردن است پس هرچه زودتر بهتر.
و حدیث داریم که رسول الله فرمود مرده را زود دفن کنید چرا اگر خوب باشد زودتر به جایش برسد اگر بد باشد از شرش راحت شوید.
 
 
حرفهای فوق داستانسرایی هایی است برای منحرف نمودن روند موضوع اصلی !
اینکه شبانه دفن نمودن میّت جایز است یا جایز نیست ، خوب است یا خوب نیست ، مستحب است یا مباح است یا غیره ؛ اصلا برای ما مهم نیست !
 
بحث ما در شبانه و مخفیانه خاک شدن بی بی مظلومه ( سلام الله علیها ) می باشد !
 
اگر حرفهای نویسنده صحیح است پس چرا پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را در روز دفن کردند ؟
 
اگر باید میّت را سریع خاک نمود ، پس چرا عمر بن خطاب ، وقتی پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رحلت کردند ، انکار می کرد که ایشان مرده است و اجازه نمی داد کسی دست به میّت بزند بلکه می گفت : هر کس بگوید محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) مرده است ، گردنش را می زنم ؟
 
فقال عمر لا أسمع أحدا یقول مات رسول الله صلى الله علیه وسلم إلا ضربته بالسیف   
( عمر بن خطاب گفت : از کسی نشنوم که بگوید رسول الله ( صلی الله علیه – و آله – وسلم ) مرده است وگرنه گردنش را با شمشیر می زنم ! )
هیثمی بعد از بیان این روایت می گوید : رواه الطبرانی و رجاله الثقات ( طبرانی آن را روایت نموده و رجالش ثقه هستند )
مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 5 - ص 182
 
*** احمد حنبل در مسند خود ج 6 ص 220 به اسناد حسن چنین می گوید :
" وعمر یخطب الناس ویتکلم ویقول إن رسول الله صلى الله علیه و سلم لا یموت حتى یفنى الله عز و جل المنافقین "
( و عمر بن خطاب ( در مسجد ) با مردم صحبت می کرد و می گفت : رسول الله ( صلی الله علیه – و آله – وسلم ) نمی میرد تا اینکه خداوند منافقان را از بین ببرد "
 
*** بخاری نیز در صحیح ج 4 ص 194 خود چنین می گوید :
" فقام عمر یقول والله ما مات رسول الله صلى الله علیه وسلم   "
( عمر می گفت : به خدا قسم (!) رسول الله ( صلی الله علیه – و آله – وسلم ) نمرده است )
 
چرا عمر بن خطاب چنین حرفهایی زده است و از تدفین پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) جلوگیری می کرده است ؟
آیا وی همان آیه ای را که ابوبکر برای وی خواند ( انک میت و انهم میتون   ) را قبلا نشنیده بود ؟
چگونه کسی که قرآن نمی داند ، جانشین پیامبر شد ؟؟
 
صالحی شامی در " سبل الهدی و الرشاد " ج 12 ص 298 چنین می گوید :
" روى البزار والبلاذری وبقی بن مخلد عن أبی هریرة وابن عباس ، وأبو یعلى وأحمد برجال ثقات والطیالسی والترمذی فی ( الشمائل ) . - بإسناد حسن - عن عائشة والطبرانی برجال ثقات عن عکرمة عن ابن عباس وإسحاق بن راهویه عن عکرمة وعبد بن حمید بسند صحیح عن سالم بن عبید الصحابی ..... فقال عمر : کذبت ، ما مات رسول الله - صلى الله علیه وسلم - والله لا یموت حتى یؤمر بقتال المنافقین ، ولکنه ذهب إلى ربه کما ذهب موسى إلى ربه ، وغاب عن قومه أربعین لیلة ، والله لیرجعن رسول الله - صلى الله علیه وسلم - ولیقطعن أیدی رجال وأرجلهم وألسنتهم ..... فخرج عباس بن عبد المطلب على الناس فقال : یا أیها الناس هل عند أحد منکم من عهد رسول الله - صلى الله علیه وسلم - فلیحدثنا قالوا : لا . قال : هل عندک یا عمر من علم ؟ قال : لا . فقال العباس : أشهد أیها الناس أن أحدا لا یشهد على رسول الله - صلى الله علیه وسلم - بعهد عهده إلی فی وفاته ، والله الذی لا إله إلا هو فقد ذاق رسول الله - صلى الله علیه وسلم - الموت ، فادفنوا صاحبکم   "
 
( بزار و بلاذری و بقی بن مخلد از ابوهریره و از ابن عباس ، ابویعلی و احمد با رجال ثقه . طیالسی و ترمذی در کتاب " الشمائل " با اسناد حسن ، از عایشه و طبرانی با رجال ثقه از عکرمه از ابن عباس و ابن راهویه از عکرمه و عبد بن حمید به سند صحیح از سالم بن عبید صحابی چنین روایت کرده اند که عمر ( در جواب کسی که مدعی فوت پیامبر شده بود ) گفت : دروغ می گویی ! رسول الله نمرده است . به خدا قسم نمی میرد تا به کشتن منافقین دستور دهد . بلکه وی همانند موسی ( علیه السلام ) به سوی خدایش رفته است و چهل شب از قومش مخفی می ماند . به خدا قسم رسول الله باز می گردد و دستان و پاها و زبان آنها را قطع خواهد کرد .عباس بن عبدالمطلب به سمت مردم آمد و گفت : ای مردم ! آیا کسی از شما می داند که پیامبر در مورد چه کسی از ما عهد گرفته است ؟ پس به ما بگوید . مردم گفتند : نه ! نمی دانیم !.
عباس از عمر پرسید : آیا تو می دانی ؟
عمر پاسخ داد : خیر ! نمی دانم !!!
عباس گفت : ای مردم شهادت می دهم که هیچکس به عهدی که پیامبر عهد نموده است در زمان وفات وی شهادت نداد . به خدایی که هیچ معبودی غیر از او نیست رسول الله ( صلی الله علیه –و آله – وسلم ) طعم مرگ را چشیده است ( مرده است ) پس مولایتان را دفن کنید )
 
گذشته از اینکه حرفهای عمر بن خطاب نشان از نقصان عقیده وی در اصولی ترین امور دارد ، سوال این است که کدامین عهد است که عمر بن خطاب از آن بیخبر است ؟؟؟؟
چگونه فردی که از عهد پیامبر ( که عموی پیامبر از آن خبر دارد ) خبر ندارد می تواند جانشین پیامبر باشد ؟!
 
قال المخالف :
دوما، بودن جسد در خانه، چون جلوی چشم  است، افراد خانه خصوصاً زن یا کودک را سخت می آزارد و درد آنها را دو چندان می کند پس همان به که زود تر از جلوی چشم زنان و کودکان دور شود.
حضرت فاطمه، مادر چند بچه کوچک بودند! در آن محیط و خانه کوچک، یک شب دیگر کودکان و زنان فامیل را آزار مضاعف دادن، پسندیده نبود! پس بردند دفنش کردند! و علتی که شیعه ذکر می کند حرف مفتی بیش نیست!
 
 
در وحله اول ، بر کسی که سبب آزار فرزندان بی بی مظلومه ( سلام الله علیها ) شد و ایشان را شهید نمود لعنت می فرستیم و از خداوند می خواهیم که لعنت خود و ملائکه و لاعنین را بر عامل شهادت ایشان بفرستد و وی را مخلد در آتش نماید و عذاب جحیم را به او و یاران و اتباع و محبین وی بچشاند !
در وحله دوم : تمامی این ادله را می توان برای پیامبر نیز اقامه نمود !
گذشته از اینکه قبلا بیان نمودیم که علمای اهل سنت خودشان معترف به این امر بودند که بی بی مظلومه ( سلام الله علیها ) خودشان وصیت نمودند که شبانه و مخفیانه دفن شوند و اینکه ابی بکر و عمر بن خطاب در آن مراسم نباشند !
 
قال المخالف :
و فراموش نکنیم که معماران تمدن اسلامی، که علی خود یکی از آنها بود، پس از وفات رسول الله یعنی همان شش ماه اولی که در آن فاطمه وفات کرد، سخت مشغول بودند.
صحابه و از جمله علی میدانستند که کار مهم و مهم تر و مهم ترین کدام است! پس علی فاطمه را شبانه دفن کرد تا صبح، ابوبکر و عمر و خودش به کارهای مهم تری بپردازند!
 
 
دست و پا زدن نویسنده ناصبی را ببینید که چگونه برای پاک ساختن دامن مولایش ابی بکر و عمر بن خطاب و دیگر اتباعشان ، این چنین دروغ می گوید و واقعیات تاریخی را زیر سوال می برد !!!
حرفهای نویسنده به ا دله زیر مردود است :
 
1 – مگر شرکت در مراسم تشییع جنازه دختر رسول الله ( که ابی بکر و عمر خود را متدین به دین وی می دانند ) چقدر وقت گیر بوده است که ابی بکر و عمر بن خطاب نمی بایست در این مراسم شرکت نمایند ؟
 
2 – اگر قرار باشد نویسنده ، بخاطر عجز در ادله ، جریانات صدر اسلام و حال حاظر را با یکدیگر مقایسه نماید چرا این گونه بررسی نمی کند که : در حال حاظر ، اگر یک رهبر نتواند در مراسمی مهم شرکت نماید ، نماینده خود را به آن مراسم می فرستد . حال نویسنده برای ما مشخص نماید که نماینده ابی بکر در مراسم تشییع ، چه کسی بوده است ؟
 
3 – اگر اینقدر کارهای حکومتی غاصبانه مهم بود ، پس چرا برای مرگ ابی بکر و عمر و عثمان و عایشه ، این همه افراد شرکت نموده اند ؟ مگر کارهای مهم حکومتی غاصبانه مهمتر از تشییع این افراد نبود ؟

4 - ابوالفداء در تاریخ خود ج 1 ص 152 می گوید که پیکر مطهر پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) به مدت 3 روز خاک نشد .
چرا ابی بکر و عمر بن خطاب نسبت به تشییع ایشان سریعا اقدام نکردند ؟ شاید مسائل مهم این بوده است که بروند در سقیفه بر سر غصب خلافت به منازعه بپردازند !
چرا این حرفهای جاهل پسندانه را ابی بکر و عمر نیز نمی دانستند ؟؟؟
 
5 - در هیچیک از امور سیاسی و غاصبانه خلفای ثلاثه ، اصلا امیرالمومنین ( علیه السلام ) دخالت نداشتند !
جالب است که وقتی امیرالمومنین ( علیه السلام ) قرآن را جمع آوری نمودند ، عمر بن خطاب گفت : ما را به قرآن تو نیازی نیست !
 
سوال ما این است که وقتی ابی بکر و عمر بن خطاب ، برای گرفتن بیعت از امیرالمومنین ( علیه السلام ) آنچنان وحشیانه به خانه ایشان حمله بردند ، چه کردند که بی بی مظلومه ( سلام الله علیها ) شخصا وصیت نمودند که آن دو نفر در مراسم ایشان نباشند ؟؟!!!
ما بقی سخنان نویسنده نیز اصلا ربطی به اصل موضوع مورد مناقشه نداشته و تنها فرار کردن از پاسخ می باشد که از نظر به خلاصه نمودن بحث از بیان آنها خودداری نمودیم .
العبد الاحقر – مقداد العلوی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد