فداکاری و اخلاص ...

نصف شب از شناسایی بر گشته بود.

وقتی می بینه بچه ها توی چادر خوابیدن، همونجا بیرون چادر میخوابه.

بسیجی میاد نگهبان بعدی رو بیدار کنه، می بینه بیرون چادر کسی خوابیده .


با قنداق اسلحه به پهلوش می زنه و بلندش می کنه و می گه:

(( پاشو، نوبت شماست.))

آقا مهدی ((شهید زین الدین)) هم بلند می شه، و اسلحه رو می گیره و می ره سر پُست و تا صبح نگهبانی می ده !!!!!

صبح زود، نگهبان به اون بسیجی می گه:

(( چرا دیشب منو بیدار نکردی؟! ))

وقتی به محل نگهبانی می رن، می بینن فرمانده لشکرداره نگهبانی می ده!!!

(خاطرات دفاع مقدس/موسسه روایت سیره شهداء)

 

با تشکر از وبلاگ پلاک خاکی

http://www.pelake-khaki.blogfa.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد