سلمان و درک معجزات حضرت

از سلمان فارسی روایت شده: روزی نزد امیرالمومنین علیه السلام بودم و به آن حضرت عرض کردم: ای امیرالمومنین! دوست دارم که معجزاتی از شما ببینم.

فرمود: ای سلمان! چه معجزه ای می خواهی ببینی؟

عرض کردم: می خواهم شتر ثمود را به من نشان دهید.


ان شاءالله تعالی این کار را انجام خواهم داد. آن گاه بلند شده و به داخل منزلش رفت و بعد از مدتی سوار بر اسبی که پارچه و زینی سفید روی آن بود، بیرون آمد و فرمود: ای قنبر! اسب دیگری نیز بیاور، وقتی قنبر آن اسب دیگر را بیرون آورد حضرت به من فرمود: ای اباعبدالله! سوار شو.

سوار شدم؛ آن اسب دو بال به هم چسبیده داشت. امام علیه السلام صدا زدند و آن دو اسب بال زدند و به هوا پرواز کردند. به خدا سوگند! آن قدر بالا رفتیم که من صدای بال های ملائکه و تسبیح آنها را در زیر عرش می شنیدم. سپس به کنار ساحل دریایی رفتیم که موج های آن متلاطم بود. امام علیه السلام به دریا نگاهی کردند و امواج دریا آرام گرفت. عرض کردم: ای مولای من! امواج دریا با نگاه شما آرام گرفت.

فرمود: ای سلمان! به خاطر کاری که کردم؛ شرمگین شد. پس دستم را گرفت و روی آب رفتیم و اسب ها نیز بدون اینکه کسی آنها را براند، به دنبال ما آمدند.

به خدا سوگند! بدون اینکه پاهای ما و نعلین اسب ها با آب تر شده باشد از دریا گذشته و به جزیره ای که دارای درختان، میوه ها، پرنده ها و رودهای زیادی بود رسیدیم، اما در آنجا درختی دیدیم که هیچ شاخ و برگ و میوه ای نداشت. حضرت علی علیه السلام آن درخت را تکان دادند و از آن شتری به طول هشتاد ذراع و عرض چهل ذراع که در پشت آن پستانی قرار داشت بیرون آمد.

حضرت به من فرمود: نزدیک آن شتر برو و از شیرش بنوش. نزدیک رفته و از شیرش نوشیدم تا اینکه سیر شدم و شیر آن شتر از عسل شیرین تر و از کره نرم تربود.حضرت علی علیه السلام به من فرمود: آیا خوب بود؟

غرض کردم: ای آقای من! نیکو بود.

فرمود: آیا می خواهی که بهتر از آن را به تو نشان بدهم؟

عرض کردم: بله، ای امیرالمومنین!

فرمود: ای سلمان! صدا بزن، ای حسناء! برای من بیرون بیا. من صدا زدم و شتری با طول صد و بیست ذراع و عرض شصت ذراع بیرون آمد که سر آن از یاقوت سرخ و سینه اش از عنبر و مشک و کوهانش از زبرجد سبز، پستانش از یاقوت زرد، سمت راست آن از طلا و سمت چپ آن از نقره و دندان هایش از مروارید تازه بود. حضرت به من فرمود: ای سلمان! از شیر آن بنوش.

وقتی نوشیدم شیر آن شیرین تر از عسل صاف بود. عرض کردم: ای آقای من! این از برای کیست؟

فرمود: ای سلمان! این برای تو و برای سایر مومنان از دوستان من است.

آن گاه به شتر فرمود: به سوی همان درخت برگرد و در آن همان وقت شتر برگشت.

در همان جزیره به درخت دیگری رسیدیم که در تنه آن سفره بزرگی پهن شده بود که بوهای خوشی از آن به مشام می رسید و پرنده بزرگی نیز در آنجا بود. پرنده به بالای سر ما آمد و بر حضرت علی علیه السلام سلام کرد و به جای خود برگشت.

عرض کردم: ای امیرالمومنین! این سفره چیست؟

فرمود: این سفره برای شیعیان ما تا روز قیامت است.

عرض کردم: این پرنده چیست؟

فرمود: آن ملک موکل بر آن سفره تا روز قیامت است.

عرض کردم: ای آقای من! آیا به تنهایی نگهبانی می دهد؟

فرمود: حضرت خضر علیه السلام روزی یک بار پیش او می آید.

سپس دستم را گرفت و به دریای دیگری برد و از آن نیز گذشتیم تا اینکه به جزیره بزرگی رسیدیم که در آن قصری بود که پایه هایی طلا و پایه هایی از نقره سفید داشت؛ بالای آن از عقیق زرد بود و در هر طرف قصر، هفتاد صف از ملائکه ایستاده بودند. امام علیه السلام در یک طرف قصر نشستند و ملائکه خدمت آن حضرت رسیده و سلام کردند. سپس امام علیه السلام به آنها اجازه دادند که به محل خودشان برگردند. آن گاه امیرالمومنین علیه السلام وارد قصر شدند که در آن درختان، میوه ها، رودها، پرندگان و انواع گیاهان موجود بود. امیرالمومنین علیه السلام در آن قصر قدم زدند تا اینکه به انتهای آن رسیدند و در کنار برکه ای که در باغ بود، ایستادند و آن گاه به بالای قصر رفتند که در آنجا صندلی ای از طلای سرخ بود، روی صندلی نشسته و بر تمام قصر اشراف پیدا کردیم. در آن زمان دریای سیاهی دیدم که امواجش مانند کوه های سر به فلک کشیده بود، حضرت علیه السلام به آن نگاهی کردند که دریا از خروش ایستاد.

عرض کردم: ای آقای من! هنگامی که به آن نگاه کردی دریا از خروش ایستاد.

فرمود : وقتی به آن نگاه کردم، قبل از اینکه به او امر بکنم بایست از خجالت ایستاد. ای سلمان! آیا می دانی که این دریا کدام است؟

عرض کردم: نه، ای آقای من!

فرمود: این همان دریایی است که فرعون در آن غرق شد و تا روز قیامت در هوا قرار گرفته است.

عرض کردم: ای امیرالمومنین! آیا دو فرسخی راه رفته ایم؟

فرمود: ای سلمان! پنجاه هزار فرسخ راه رفته ایم و بیست هزار بار دور دنیا چرخیده ایم.

عرض کردم: ای آقای من! این چگونه ممکن است؟

فرمود: ای سلمان! ذوالقرنین شرق و غرب دنیا را گشت و به سد یاجوج و ماجوج رسید؛ در صورتی که آنها از من کم توان تر بودند؛ زیرا من امیرالمومنین و خلیفه رسول عالمیان هستم. ای سلمان! آیا قرآن را نخوانده ای که می فرماید:« عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول»(سوره جن،آیه 29-27)؛ عالم به علم غیب است و آن را برای احدی ظاهر نمی کند؛ مگر کسی که رسول از او راضی و خشنود باشد.

عرض کردم: ای امیرالمومنین! بله خوانده ام.

فرمود: ای سلمان! من راضی شده رسول خدا هستم که خداوند عزوجل غیبتش را برای او ظاهر کرده است؛ من عالم ربانی هستم؛ من همان کسی هستم که خداوند سختی ها و مشکلات را بر من آسان گرداند و من کسی هستم که دور را برایم نزدیک کرده است.

سلمان گوید: صدایی از آسمان شنیدم اما کسی را ندیدم که می گفت: راست گفتی، راست گفتی. تو راستگو و تصدیق شده هستی و صلوات و درود الهی بر تو باد! آن گاه حضرت بر اسبش سوار شد و من نیز سوار شدم و به آن دو فرمان دادند و آنها در هوا به پرواز درآمدند تا اینکه خودمان را در دروازه کوفه دیدیم و تمام اتفاقات سه ساعت از شب گذشته به وقوع پیوست.

حضرت به من فرمود: ای سلمان! وای بر حال کسی که به حق ما معرفت نداشته و ولایت ما را انکار کند. ای سلمان! کدام یک بهتر است، محمد صلی الله علیه و آله و سلم یا سلیمان بن داود علیه السلام؟

عرض کردم: مسلما محمد صلی الله علیه و آله و سلم بهتر است.

فرمود: ای سلمان! همانا آصف بن برخیا در یک چشم برهم زدن قادر به حمل تخت بلقیس نزد سلیمان شد، در حالی که تنها یک علم از کتاب نزد او بود، پس چگونه من آن کار را نکنم در حالی که من علم صد و بیست و چهار کتاب را می دانم؟ خداوند متعال بر شیث بن آدم علیه السلام پنجاه صحیفه، بر ابراهیم خلیل علیه السلام بیست صحیفه و تورات و انجیل و زبور و قرآن را نازل فرموده است.

عرض کردم: ای امیرالمومنین! راست فرمودی. امام این چنین است.

حضرت علی علیه السلام فرمود: بدان ای سلمان! هرکس در امور و علوم ما شک کند، مانند انکار کننده معرفت و حقوق ماست و به تحقیق، خداوند عزوجل در جاهای گوناگون کتابش ولایت ما را واجب کردده است.[1]

  

-----------------

[1].بحارالانوار،ج42،ص50


برگرفته از کتاب قضاوت ها و معجزات امیرالمومنین

نوشته شده توسط گروه معجزات

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد