ملاک، دوستی اوست!

(شمارۀ42) و مِن حِکمَةٍ له ( علیه­السّلام )

ملاک، دوستی اوست!

 

لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی هَذَا عَلَى أَنْ یُبْغِضَنِی مَا أَبْغَضَنِی

وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی

وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قُضِیَ فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ ( صلى‏الله‏علیه‏وآله  ) أَنَّهُ قَالَ

« یَا عَلِیُّ لَا یُبْغِضُکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِق‏ »

اگر با شمشیرم بر بینى مؤمن بزنم که دشمن من شود، با من دشمنى نخواهد کرد،

و اگر تمام دنیا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد

و این بدان جهت است که قضاى الهى جارى شد، و بر زبان پیامبر امّى صلّى اللّه علیه و آله گذشت که فرمود:

 «اى على مؤمن تو را دشمن نگیرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت»

 

شرح:

برخی گمان می کنند آنچه ملاک رستگاری است فقط اعمالی است که با دست و پا و چشم و گوش و زبان (جوارح) انجام می گیرد. اما جالب است بدانید در قرآن و روایات بر اعمال قلبی بیش از اعمال جوارحی تاکید شده است. به عنوان مثال ایمان یکی از اعمال قلبی است که لازمۀ پذیرش هر عمل جوارحی می باشد.

دوستی و دشمنی با برخی امور، از حالات لا ینفکّ قلبی ما انسانهاست که گاهی ارادۀ ما در این دوستی و دشمنی نقش دارد یا لااقل در ایجاد زمینۀ آنها مؤثر است. در این مواقع دوست داشتن و دشمن داشتن از اعمال قلبی ما محسوب می شود. در مورد این عمل قلب احادیث زیادی در دین وارد شده است. اهمیت این فعل قلب آنقدر زیاد است که اگر کسی دوستی و دشمنیش را بر اساس ملاک های دینی قرار ندهد اصلاً دین ندارد[1]. و مورد اعتمادترین دستگیره ای که انسان با گرفتن آن می تواند ایمان خود را حفظ کند نه نماز است و نه زکات و نه روزۀ ماه رمضان و نه حج و عمره و نه حتی جهاد در راه خدا بلکه مطمئن ترین چیزی که انسان می تواند ایمان خود را با آن تضمین کند دوستی و دشمنی کردن برای خدا و دوستی با دوستان خدا و بیزاری از دشمنان خداست[2].

مهمترین سؤالی که در مورد فعل دوستی و دشمنی مطرح است پرسش از ملاک آن است. در حدیثی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکی از اصحاب می فرمایند:

اى بنده خدا محبت و کینه ات براى خدا باشد و برای خدا ولایت و دوستی افراد را بپذیر و برای خدا با افراد دشمنى کن. هرگز کسى به دوستى و ولایت خداوند نمى‏رسد مگر این چنین باشد، و شخصى اگر چه نماز و روزه‏اش زیاد گردد، مزه ایمان را نخواهد چشید مگر این گونه قدم بردارد.

اما امروز بیشتر دوستى و برادرى و ارتباط مردم به خاطر دنیاست؛ مردم بخاطر دنیا با هم دوستى مى‏کنند و به خاطر آن کینه توزی و دشمنی می نمایند. و این دوستى ها و دشمنى ها و ارتباطات دنیایی ذره ای مردم را از خدا بی نیاز نمی کند!

راوى پرسید: ای رسول خدا من از کجا بدانم که دوستى و  دشمنى من براى خداست؟ دوست خدا کیست تا با او دوست باشم و دشمن خدا کیست تا با او دشمنى کنم؟

در این هنگام رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به طرف حضرت على علیه السّلام اشاره کردند و گفتند: این شخص را می بینی؟ گفت: آرى. فرمودند:

«دوست این دوست خداست پس دوستش دار و دشمنش دشمن خداست پس تو هم با او دشمن باش؛ دوست او را دوست داشته باش اگر چه قاتل پدرت و فرزندت باشد و دشمن او را دشمن بدار اگر چه پدرت یا فرزندت باشد». [3]

ملاک قرار گرفتن محبت امیرالمؤمنین علیه السلام برای تشخیص منافق و مؤمن از مسلّمات دین اسلام است که حتی در کتب معتبر اهل سنت بر آن تصریح شده است[4].

 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت ها:

[1] رجوع کنید به وسائل‏الشیعة ج : 16 ص : 177

[2] رجوع کنید به همان

[3] آدرس متن عربی حدیث: بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏66، ص: 236

[4] ابن ابی الحدید از علمای مشهور اهل سنت حدیثی با همین مضمون از صحاح نقل کرده: « لا یحبک إلا مؤمن و لا یبغضک إلا منافق‏ » ( رجوع کنید به شرح‏نهج‏البلاغة(ابن‏أبی‏الحدید)، ج 18   ، صفحه‏ى 173 )

 

 

نوشته شده توسط حمید سودیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد