ابعاد مختلف قیام و انقلاب امام حسین علیه السلام
السّـلام علیک یا سیّدالشـهداء
چکیدهی تحلیل قیام عاشوراء از منظر حضرت آیتاللهالعظمی حاجآقا مجتبی تهرانیمقدمه
حضرت آیتاللهالعظمی حاجآقا مجتبی تهرانی، از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) میباشند که بیش از 30 سال است که کرسی دروس اسلامی ایشان در حوزهی علمیهی تهران، طلاب و فضلای اُمّالقرای جهان اسلام را سیراب میسازد. معظّمله از سال 1380 هـ.ش در بیانات ایّام دههی اوّل محرّمالحرام و دههی آخر ماه صفر خود، به تشریح ابعاد گوناگونی از قیام و انقلاب حضرت سیّدالشّهداء پرداختهاند که نگاهی چنین عمیق به مقولهی عاشوراء، آن هم توسط چنین شخصیّتی، در نوع خود مثالزدنی است.
ابعاد مختلف قیام و انقلاب امام حسین علیه السلام
السّـلام علیک یا سیّدالشـهداء
چکیدهی تحلیل قیام عاشوراء از منظر حضرت آیتاللهالعظمی حاجآقا مجتبی تهرانیمقدمه
حضرت آیتاللهالعظمی حاجآقا مجتبی تهرانی، از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) میباشند که بیش از 30 سال است که کرسی دروس اسلامی ایشان در حوزهی علمیهی تهران، طلاب و فضلای اُمّالقرای جهان اسلام را سیراب میسازد. معظّمله از سال 1380 هـ.ش در بیانات ایّام دههی اوّل محرّمالحرام و دههی آخر ماه صفر خود، به تشریح ابعاد گوناگونی از قیام و انقلاب حضرت سیّدالشّهداء پرداختهاند که نگاهی چنین عمیق به مقولهی عاشوراء، آن هم توسط چنین شخصیّتی، در نوع خود مثالزدنی است.
آنچه مجموعهی مباحث حضرت استاد را از بسیاری جهات ممتاز گردانده، نگاه ریشهای ایشان به حرکت تاریخی و تاریخساز امام حسین(علیهالسلام) است؛ نگاهی که این حرکت را به ریشههای اسلام ناب محمّدی پیوند میزند و آن را در امتداد بعثت رسول مکرّم اسلام و بهعنوان عامل حفظ و استمرار آن توجیه و تبیین میکند. بر همین اساس است که حضرت استاد میفرمایند: «إنّ الإسلام بدؤه محمّدیٌّ و بقاؤه حسینیٌّ».
عظمت قیام انسانساز حضرت سیّدالشّهداء سبب شده است که نتوان تنها یک هدف برای آن در نظر گرفت یا تنها از یک بُعد و زاویه به آن نگاه کرد. به فرمودهی
حضرت استاد: «اگر بخواهیم فقط یک هدف را مطرح کنیم و بگوییم هدف از حرکت
حسینی فقط همان بوده، به آن حضرت جفا کردهایم. نمیشود گفت که این ولیّ
بزرگ خدا، با عملی که انجام داد ـکه در طول تاریخ بشریّت بینظیر استـ
فقط یک هدف داشته است. کوتاهی درک ما موجب نمیشود که هدفگیری او محدود شود! لذا از کلمات حضرت در موقعیّتهای مختلف در این حرکت، اهداف گوناگونی به دست میآید».
بر این مبنا، حضرت استاد تلاش کردهاند با مروری بر کلمات و جملات امام حسین(علیهالسلام)
در طول این حرکت، از مدینه تا کربلا، چارچوبی از اهداف و ابعاد این قیام
ارائه کرده و ساختار بحث را با تکیه بر منابع و معارف غنیّ اسلامی، نظیر
قرآن کریم و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) تکمیل نمایند تا مُراد از هر بُعد و هدفی که حضرت سیّدالشّهداء مطرح کردهاند، به درستی روشن شود.
در حقیقت، شیوهی علمی مباحث حضرت استاد، نوعی «تفسیر روایت به آیات و روایات» است. در این شیوه، جملات کلیدی امام حسین(علیهالسلام) مبنای «تئوریپردازی علمی» قرار گرفته و سپس به کمک آیاتی از قرآن کریم و سایر روایات اهلبیت(علیهمالسلام) تبیین میشود. جاذبه و زیبایی این تفسیر در این است که مخاطب، در خلال این مباحث ضمن دستیابی به فهمی عمیقتر و دقیقتر از کلمات و جملات حضرت، متوجه میشود که هر یک از اهداف قیام عاشوراء را میتوان از ابعاد گوناگونِ فقهی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و عرفانی مورد بررسی قرار داد.
مطالبی که توسّط حضرت آیت اللهالعظمی
حاج آقا مجتبی تهرانی ایراد شده است، هر چند که در محفلی نورانی و مجلسی
عمومی القاء گردیده، امّا سرشار از لطایف و دقایقی است که میتواند جانهای
تشنه را سیراب و خِرَدهای کنجکاو را قانع و کامیاب نماید. این بیانات در
همان حال که ساده و روان است، مبتنی بر مبانی استوار علمی است و در برخی
موارد، همان بحثهای دقیقی است که حتّی در درسهای خارج و کتابهای فقه استدلالی هم کمتر میتوان یافت.
بهطور کلّی حضرت استاد تا قیام عاشوراء را از 9 منظر مختلف، مورد کالبدشکافی قرار دادهاند و مؤسسهی پژوهشی فرهنگی مصابیحالهدی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی) تا کنون 4 جلد از این مجموعه را تحت عنوان «سلوک عاشورایی» منتشر کرده و امید آن است که در آیندهی نزدیک، سایر مباحث معظّمله را نیز به زیور طبع و نشر آراسته ساخته و به تشنگان معارف الهی عرضه کند. در ادامه، ضمن معرّفی این دیدگاهها، چکیدهای از مباحث حضرت استاد در هر بحث را ارائه میکنیم.
1- تعاون و همیاری
«وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لَا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقاب».
حضرت استاد ضمن استناد به این آیهی شریفه، حرکت ظاهری امام حسین(علیهالسلام) از مدینه به مکّه را حکتی نفیی و مبتنی بر یک دستور فقهی شریعت اسلام تفسیر میفرمایند و آن، «حُرمت اعانهی به اثم و عدوان» است؛ زیرا پس از مرگ معاویه، یزید به والی مدینه دستور میدهد که از امام حسین(علیهالسلام) برای او بیعت بگیرد. حضرت از آنجا که بیعت با یزید را تأیید حکومت ظالمانه و غاصبانهی او میداند، و چنین حکومتی از مصادیق بارز اثم و عدوان قلمداد است، زیر بار چنین بیعتی نمیروند و برای عدم اعانهی به اثم و عدوان، از مدینه به مکّه هجرت میکنند.حضرت در توجیه این حرکت نفیی میفرماید:
«وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ إِنَّ الْخِلَافَةَ
مُحَرَّمَةٌ عَلَى وُلْدِ أَبِی سُفْیَانَ وَ کَیْفَ أُبَایِعُ أَهْلَ
بَیْتٍ قَدْ قَالَ فِیهِمْ رَسُولُ اللَّهِ هَذَا». من خودم از رسول خدا
شنیدم که میفرمود: «خلافت و حکومت بر خاندان ابوسفیان حرام است»؛ پس من چگونه با خانوادهای که چنین مطلبی را رسول خدا دربارهشان فرموده، بیعت کنم؟!
از سوی دیگر حرکت حضرت، مصداق بارز برّ و تقوا است. لذا ایشان در طول تمام این حرکت، مکرّراً از آحاد امّت اسلامی بهطور عمومی و گاه از بعضی اشخاص بهطور خاص، طلب یاری میفرمایند که هر کدام از این استعانهها و یاریطلبیدنها، پاسخهای متفاوتی را در بر دارد. در این میان، طنین آخرین استعانههای جانگداز سیّدالشّهداء، همچنان در گوش تاریخ میپیچد که «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی، هَل مِن مُعینٍ یُعینُنی...» و جاماندگان از قافلهی 61 هجری را به «لبّیک» فرامیخواند؛ و حماسههایی چون انقلاب اسلامی، دفاع مقدّس، مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی، پاسخی بر آن استعانهها است.
حضرت استاد ضمن طرح این بحث، با مروری بر دیدگاههای فقهی استاد بزرگوارشان حضرت امام خمینی(رضواناللهعلیه) در باب حرمت اعانهی
به اثم و عدوان، با بررسی عمیق مفاهیمی نظیر «تعاون»، «اثم و عدوان»، «برّ
و تقوا»، میدان وسیعی از مصادیق این حکم شرعی را پیش چشم مخاطبان به تصویر
میکشند که در سایهی آن «زنده بودن قیام سیّدالشّهداء تا قیامت» تبیین میشود؛ و قاعدهی تعاون را به مثابهی یک اصل اساسی در «سالمسازی روابط اجتماعی» از منظر اسلامی معرّفی میفرمایند. همچنین تأویل عرفانی آیهی شریفهی تعاون نیز از اعجابانگیزترین مباحث مطرحشده در این مقوله است که منظور از تعاون بر «بر و تقوا» یاری کردن رسول خدا و امام است.
2- امر به معروف و نهی از منکر
«وَ المُؤمِنونَ و المُؤمِناتُ بعضُهُم اولِیاءُ بَعضٍ
یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وینهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُقیمُونَ الصَلاۀَ و
یُؤتونَ الزَکاۀَ و یُطیعُونَ اللهَ و رسولَه اولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللهُ
إنَّ اللهَ عزیزٌ حکیمٌ».
بر مبنای نصّ صریح وصیّتنامهی امام حسین(علیهالسلام) خطاب به برادرشان محمّد بنحنفیّه،
یکی از اهداف اساسی قیام حضرت، امر به معروف و نهی از منکر است؛ «أُرِیدُ
أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَر». نقش امر به معروف و
نهی از منکر و تأثیر آن در حادثه کربلا موضوع ناشناختهای نیست و به دلیل تصریح و تأکید سالار شهیدان بر آن، از گذشتههای دور مورد تحلیل و بررسی بوده است؛ امّا آنچه حضرت استاد در این باب فرمودهاند، اگر نگوییم بینظیر، دست کم مانند سایر افاضات ایشان، کمنظیر است.
حضرت استاد در این بحث ضمن تبیین فلسفه، اهمّیت و جایگاه فریضهی امر به معروف و نهی ازمنکر در میان احکام اجتماعی اسلام، به دنبال پاسخ به این سؤال اساسی هستند که «چرا علیرغم فقدان برخی شرایط اساسی امر به معروف و نهی از منکر در قیام سیّدالشّهداء، باز هم حضرت تأکید دارند که قیام خود را به این عنوان معرّفی فرمایند؟» زیرا وجوب فریضهی
الهی «امر به معروف و نهی از منکر»، از منظر فقهی، متوقّف بر اجتماع
شرایطی است که تا آنها حاصل نشود، وجوبی در کار نخواهد بود. از جملهی این شرایط، «احتمال تأثیر» و «ایمنی از ضرر» است که تمام فقهاء بر آن اتّفاقنظر دارند.
ناتوانی بعضی متفکران و نویسندگان از پاسخ به این سؤال، سبب شده است که حرکت امام حسین(علیهالسلام) را استثنایی بر قواعد و احکام شریعت بهحساب آورند؛ امّا حضرت استاد ضمن پاسخ عالمانه به این شُبهه، علاوه بر آنکه حماسهی عاشوراء را از افق معرفت و عرفان نگریسته و شایستهی تحلیل میدانند، آن را از ابتدا تا انتها منطبق با موازین ظاهری و احکام فقهی و تکالیف شرعی برمیشمارند و تأکید میفرمایند که «نیازی به استثناء خواندنِ این قیام نیست».
اهمّیت این مسأله آنجا روشن میگردد که با تحلیل استاد، قیام حسینی برای همیشهی تاریخ و برای همهی احرار، درسآموز و حجّت شرعی میشود؛
وگرنه تلقّی آن به عنوان «قضیّةٌ فی واقعةٍ»، عملاً به معنای محروم کردن
بشریّت از درس بزرگ سیّدالشّهداء است. زیرا با استثناء خواندن قیام
عاشوراء، راه بر تأسّیکنندگان به آن حضرت بسته میشود.
بر مبنای تحلیل متقن حضرت استاد، دایرهی «شرط احتمال تأثیر» از سطح «تأثیر حالی» به عمق «تأثیر استقبالی» توسعه مییابد و از دامنهی «تأثیر بر فاعل منکر» به قلّهی «تأثیر بر سایر افراد جامعه» ارتقاء پیدا میکند. همچنین «شرط ایمنی از ضرر» در مواردی خاص، نظیر آنجا که اصل دین و حکومت دینی در معرض خطر است، بهویژه برای افراد خاصّی که وجاهت و مرجعیّتی در میان آحاد جامعه دارند، منتفی میشود و چنین اشخاصی نمیتوانند به بهانهی ضرر، از انجام وظیفهی نهی از منکر شانه خالی کنند؛ بلکه باید تا پای جان برای دفع این نوع منکرات ایستادگی کنند، همانگونه که امام حسین(علیهالسلام) عمل کرد و بزرگانی چون شهید شیخ فضلالله نوری نیز در قیام مشروطیت به فعل حضرت استناد کرده و تا بالای دار رفتند؛ و همچنان که امام خمینی(رضواناللهعلیه) نیز بر همین طریقت تأکید فرموده و انقلاب اسلامی ایران را بنیانگذاری کردند.
3- هجرت و مجاهدت
«وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فیسَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ».
«هجرت و مجاهدت» هرچند که یک جزء از اجزای ماهیّت ایمان نیست، امّا از لوازم وجودی آن به شمار میآید. ایمان یعنی دلبستگی به خدای متعال؛ و طبق آیهی شریفه، مؤمن حقیقی نمیتواند مهاجر و مجاهد فیسبیلالله نباشد؛ همانگونه که تمام انبیاء و اولیاء دائماً در حال هجرت بودهاند. امام حسین(علیهالسلام) نیز به عنوان قافلهسالار مؤمنان، به زیبایی التزام خود به این دو لازمهی وجودی ایمان را به نمایش گذاشت. تقسیمبندی هجرت به «هجرت صغری» و «هجرت کبری» و تقسیم جهاد به «جهاد اصغر» و «جهاد اکبر» و تبیین ویژگیهای هر یک و نیز ارتباط آنها با یکدیگر و تطبیق این مفاهیم چهارگانه بر حماسهی عاشوراء، از نکات نابی است که توسط حضرت استاد در این مبحث طرح شده است.
در تحلیل حضرت استاد، مبتنی بر معارف اهلبیت(علیهمالسلام) هجرت صغری میتواند برای ایجاد هجرت کبری یا حفظ آن و یا هجرتدادنِ دیگران و حفظ دین آنها صورت گیرد. بر این اساس، هجرت صغرای حضرت سیّدالشّهداء که به جهاد اصغر ختم شد، بینظیرترین هجرت در تاریخ بشریّت بوده است و با هجرت سایر اولیا و انبیای الهی و حتّی هجرت رسول مکرّم اسلام(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم قابل مقایسه نیست. بیان امتیازات هجرت حسینی از سایر هجرتها از زیباترین بخشهای این بحث است.
«نقش ریاضتها و قطع تعلّقات در هجرت»، «رابطهی هجرت و جهاد»، «مقایسهی شهادت در جهاد اصغر و جهاد اکبر»، «ثمره بودن تقوا برای جهاد اکبر و نقش آن به عنوان توشهی هجرت کبری»، «آثار و نشانههای هجرت حقیقی»، تبیین معنای «تعرّب بعد از هجرت» و «نقش هجرتهای اولیای خدا در حفظ دین جامعه» از جمله سرفصلهایی است که در این بحث مطرح میشود.
حضرت استاد در بیان ضرورت «هجرت معنوی» پس از «هجرت ظاهری» که اغلب از مکانی خاص، به منظور حفظ دین صورت میپذیرد، میفرمایند: «سالک الیالله
اگر بخواهد از منزلی عبور کند و به منزل دیگری برسد، باید منزل اوّل را هم
به دست فراموشی بسپارد! اگر به منزل تعلّق پیدا کند، همین تعلّق، مانع از
رفتن او به منزل بعدی میشود. مسافری که در بین راه، در جای خوش آب و هوایی اُتراق میکند، باید از آنجا دل بِکَند تا بتواند به سفر خود ادامه دهد؛ مهاجر الیالله هم باید مقام توکّل، رضا، تسلیم و تفویض را پشت سر گذاشته و از همهی مقامات معنوی چشمپوشی کند تا بتواند به هجرت خود به سمت خدای متعال ادامه دهد».
در این بحث، علاوه بر توجه به ابعاد ظاهری هجرت امام حسین(علیهالسلام) از مدینه به مکّه و از مکّه به کربلاء، ابعاد عرفانی، معنوی و باطنی این هجرت انسانساز نیز مورد توجه و تأکید حضرت استاد قرار گرفته است که به لطافت و شیرینی و غنای بحث افزوده است.
4- دین و دینداری
«هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدىوَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».
بارزترین انگیزه و در حقیقت اصلیترین هدف سیّدالشّهداء در قیام عاشوراء، برپانگهداشتن شجرهی طیّبهی دین بود. خطبهها، نامهها و حتّی رجزهای سالار شهیدان و پیروان وفادارش نشان میدهد که برپا داشتن آیین الهی و پیراستن آن از غبار بدعتها و تحریفها، هدفی چنان مقدّس و والا است که میتوان و باید برای تحقّق آن، حماسهای چون کربلا را رقم زد.
حضرت ابیعبدالله الحسین(علیهالسلام) در یکی از رجزهای روز عاشورای خود، فرمود: «إنْ کَانَ دِینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ إلَّا بِقَتْلِی یَا سُیُوفُ خُذِینِی». هم ایشان در لحظات آخر حیات ظاهری خویش، که دشمن خبیث به سمت خیام حرم حملهور میشود، خطاب به لشکریان یزید میفرمایند: «إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ». حضرت ابوالفضل العباس(علیهالسلام) نیز در آن هنگام که دست راستش قطع میشود، میفرماید: «وَ اللهِ إنْ قَطَعْتُمُو یَمِینِی إنِّی أُحَامِی أبَداً عَنْ دِینِی». در جریانات روز عاشورا و در سراسر حرکت امام حسین(علیهالسلام) از این نمونهها بسیار است و همهی اینها حکایت از نقش تعیینکنندهی «دین» در قیام عاشوراء دارد.
مشکل جامعهی زمان امام حسین(علیهالسلام) که مشکل جامعهی امروز ما نیز هست، آن است که به فرمودهی حضرت: «النَّاسُ
عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ
مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ
الدَّیَّانُونَ». لذا برای حفظ دین الهی، در هر عَصر و مِصری باید فداکاری کرد. همچنان که حضرت وقتی مشاهده کردند که بنیامیّه، هم از نظر اصول و هم از نظر فروع، در حال ضربه زدن به دین هستند و این جریان، سبب «مسخ دین» خواهد شد و موجب میشود
که از اسلام فقط پوسته و ظاهری باقی بماند، سکوت را جایز ندانسته و قیام
کردند و در این مسیر تا بذل مال و جان خود، خاندان و اصحاب خویش ایستادگی
کردند.
در خلال مباحث حضرت استاد پاسخ سؤالات زیر نیز روشن میشود: «دین چیست و متدیّن کیست؟»، «اسلام چیست و مسلمان کیست؟»، «ایمان چیست و مؤمن کیست؟»، «چه رابطهای
بین دین و اسلام و ایمان وجود دارد؟»، «اثر ایمان بر اعضاء و جوارح و
اعمال انسان چیست؟»، «عوامل استواری و تضعیف و تزلزل و نابودی ایمان
چیست؟»، «علّت نوسان انسانها در دینداری چیست؟» و....
حضرت استاد در ضمن این مباحث با پرداختن به این مسأله
که «دین حق در تمام تاریخ، یکی بیشتر نیست» و «تعدّد شرایع در حقیقت تکامل
تدریجی همان دین حق است»، دریچهای را برای پاسخ به این سؤال اساسی میگشایند که «دلایل و چگونگی خلق ادیان جعلی و باطل چیست؟»
یکی از شبهاتی که گاه ذهن عوام جامعه را آلوده و همواره در طول تاریخ مطرح شده و دشمنان اهلبیت نیز برای کمفروغ کردن شعلهی درخشان عاشوراء به دنبال بهرهبرداری و سوء استفاده از آن بودهاند، این است که چنین القاء میکنند که در واقعهی کربلاء، دو گروه مسلمان با یکدیگر جنگیدند و نتیجهی
آن، کشته شدن بعضی از ایشان بود؛ لذا این درگیری از اصل و اساس و ریشه،
غلط و نامشروع بود! حضرت استاد در این بحث، با تفکیک عالمانه میان «اسلام
حقیقی» و «اسلام ظاهری»، به این شبههی فریبنده پاسخی دقیق میدهند و روشن میشود که قیام سیّدالشّهداء برای حفظ اسلام حقیقی بوده است و بر هر انسان آزادهای لازم است که هرگاه اسلام حقیقی در معرض خطر قرار گرفت، به امام خود تأسّی کند.
5- استقامت و پایداری
«إنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا
تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا
وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ».
قیام عاشوراء ذیل عنوان «استقامت و پایداری»، در دو بُعد «عرفانیمعرفتی» و «سیاسیاجتماعی» قابل بررسی است. به فرمودهی استاد، چنانکه از مجموعهی کلمات امام حسین(علیهالسلام) به دست میآید، حضرت «اصلاح امّت و اقامهی حق» را به عنوان اهداف سیاسی و اجتماعی خود معرفی میفرمایند. بیتردید، دستیابی به این اهداف والا و بالا، مستلزم پایداری و استقامت در مسیر تحقّق آن است. از سوی دیگر، «شهادت فیسبیلالله و رسیدن به لقاءالله» به عنوان اهداف معنوی و عرفانی حرکت حضرت، مدّنظر بود که وصول به آنها نیز تنها با استقامت و پایداری در این مسیر امکان داشت.
در این تحلیل جامع که مبتنی بر مجموعهی معارف اسلامی است، حضرت استاد میفرمایند: «اقامهی دین حق» و «وصول به حقتعالی»،
نیازمند چهار شرط اساسی و مقدّماتی است که اگر هر یک از این شروط چهارگانه
فراهم نشود، تحقّق هدف نهایی غیرممکن خواهد بود. این چهار شرط عبارتند از
«شناخت حق و تمییز آن از باطل»، «شناخت مسیری که انسان را به حق میرساند»، «حرکت در مسیر حق» و «استقامت و پایداری در این مسیر». در این میان، آنچه از همه مهمتر است، مسألهی استقامت و پایداری است؛ زیرا اگر پایداری نباشد، حتّی در آخرین مراحل سیر و در نزدیکترین حالات به مقصد نیز، دستیابی به هدف نهایی ممکن نخواهد بود.
«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً». حضرت استاد در تفسیر این آیهی شریفه میفرمایند: «اگر
میخواهی زنده شوی، باید در راه حق پایداری کنی، حتّی اگر جانت را هم در
این مسیر از دست بدهی! اگر بخواهی واقعاً زنده شوی، یعنی دلت به آب حیات
معنویّت زنده شود، راه منحصر در این است که استقامت کنی. هر کس بخواهد در
دو بُعد معرفتی و اجتماعی به هدف برسد، باید پای حق بایستد و پایداری کند»؛ و امام حسین(علیهالسلام) نیز چنین کرد و به همهی آزادگان جهان درس استقامت و پایداری آموخت.
در جلسات پایانی این بحث، حضرت استاد با اشاره به مسؤولیّت خطیر فضاسازان و مسؤولین فرهنگی جامعه، سنگینترین وظیفه را برای ترویج روحیهی پایداری در دین را متوجّه آنان میدانند و خاطر نشان میسازند که حکومت اسلامی موظّف است که فضایی ایجاد کند که پایداری در راه حق و استقامت در انجام تکالیف الهی برای همگان آسان شود.
ایشان با اشاره به این نکته که خداوند استقامت و پایداری امّت را نیز از حاکم اسلامی میخواهد و به پیامبر خود چنین امر میکند که «فَاستَقِم کَمَا اُمِرتَ وَ مَن تَابَ مَعَک»، به روایتی که از پیامبر اکرم درباره این آیه نقل شده اشاره کرده و میفرمایند:
«بنا به فرمایش خود پیغمبر، این آیه حضرت را پیر کرد! چون در این آیه،
استقامت امّت هم از حضرت خواسته شده است؛ این دستور حضرت را پیر کرد!»
ایشان با بیان راه حلها و کارهایی که موجب انجام این تکلیف الهی میشود، قیام حضرت اباعبدالله را در همین چارچوب و در راستای تحقّق همین دستور قرآنی تفسیر و تبیین میفرمایند.
در این بحث ضمن تطبیق عنوان استقامت بر عملکرد
سیّدالشّهداء در دو بُعد عرفنی و سیاسی در طول مسیر حرکت و قیام، به مباحثی
نظیر علل و عوامل ناپایداری و تلوّن در انسانها، آثار استقامت، موانع استقامت و پایداری، تفاوتهای صبر و استقامت، نقش دلبریدن از دنیا در پایداری و استقامت و... پرداخته شده و مورد بررسی موشکافانهی حضرت استاد واقع میشود.
6- حق و باطل
«وَ لَاتَلبِسُوا الحَقَّ بِالباطِلِ وَ تَکتُمُوا الحَقَّ وَ اَنتُم تَعلَمُونَ».
آنجا که حسینبنعلی(علیهماالسلام) فریاد بر میآورد: «أَ
لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا
یُنْتَهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً
فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا الْحَیَاةَ وَ لَا الْحَیَاةَ مَعَ
الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً»، معلوم میشود
که تعریف و تفسیر قیام عاشوراء باید بر مبنای درک صحیحی از تقابل میان حق و
باطل انجام پذیرد؛ تقابلی که از منظر سیّدالشّهداء، زندگی در زیر سایهی باطل را همچون ننگ و عار، و مرگ در راه حق را مایهی سعادت و افتخار میگرداند.
بر این اساس، حضرت استاد در این مقوله از سویی به دنبال تبیین معنا و مفهوم «حق» و راههای شناخت آن و تمییز حق از باطل بر آمدهاند و از سوی دیگر، نکات و محورها و دستورالعملهایی کاربردی برای عمل به حق و درمان بیماری حقگریزی ارائه میفرمایند.
آنچه این بحث را جذّاب میکند و امتداد آن را به دنیای معاصر ما نیز میکشاند و پشتوانهی عقلیِ «کُلُّ یَومٍ عَاشُوراء وَ کُلُّ أرضٍ کَربَلَاء» را فراهم میآورد، این است که در خلال مباحث حضرت استاد روشن میگردد که نزاع و تقابل حق و باطل، اختصاص به واقعهی کربلاء نداشته است؛ بلکه امری است که از آدم تا خاتم و از خاتم تا قیامت استمرار داشته و دارد و آنچه در انتهای این مقابله اتفاق میافتد، پیروزی و غلبهی نهایی حق بر باطل است.
همچنین باید دانست که در تقابل و درگیری حق و باطل، طرف سومی وجود ندارد؛ هر چه هست، یا حق است و یا باطل؛ بنابر این نمیتوان در این جنگ بیطرف بود یا هم طرفدار حق بود و هم باطل. لذا انسان در هر عصر و زمانی باید به دنبال شناخت جبههی حق و پیروی از حق و نصرت حق در برابر جبههی باطل باشد.
7- عزّت و ذلّت
«مَنْ کانَ یُریدُ العِزَّة فَلِلّهِ العِزَّةُ جَمیعاً».
از دیدگاه ظاهربینانه و دنیوی، سرانجام قیام عاشوراء که به قتل امام حسین(علیهالسلام) و اصحاب ایشان و اسارت خاندان آن حضرت منتهی شد، چه بسا مساوق ذلّت تعریف میشود؛ غافل از آنکه عزّت و ذلّت از دیگاه مکاتب الهی، تعریفی غیر از عزّت و ذلّت از دیدگاه مکاتب مادّی دارد. فهم این مسأله که ریشهی عزّت حقیقی چیست و عزّت چه تفاوتی با تعزّز دارد، در خلال مباحث حضرت استاد روشن میشود.
آنگاه که یزید(لعنهالله) سیّدالشّهداء(علیهالسلام) را بر سر دوراهی «جنگ ـ بیعت» قرار میدهد، حضرت از این دوراهی تعبیری متفاوت نسبت به فهم کوتاه ظاهربینان ارائه میفرمایند: «ألَا
وَ إنَّ الدَّعِی ابنَ الدَّعِی قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ بَینَ
السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّّةُ یَأبَى اللهُ
ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَت وَ طَهُرَت
وَ أَنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ أبِیَّةٌ مِن أن نُؤثِرَ طَاعَةَ
اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الکِرَامِ». یعنی این دوراهی، دوراهی «عزّت ـ ذلّت» است، نه «جنگ ـ بیعت».
بنابر منطق سیّدالشّهداء، عزّت حقیقی در گرو عمل به حق و اطاعت از خدای متعال است؛ زیرا سرچشمهی عزّت، خودِ خداوند متعال است و لذا او است که به هر کس که بخواهد عزّت میدهد و هر کس را که بخواهد ذلیل میکند؛ و جز اهل تقوا و اطاعت را عزیز نمیکند و جز اهل دنیا و معصیت را ذلیل نمیسازد.
حضرت استاد، در خلال مباحث این مسأله را تبیین و تطبیق میکنند که چگونه امام حسین(علیهالسلام) در طول حرکت و قیام خود، علیرغم فشارها و تهدیدات و مصلحتاندیشیهای ظاهربینانهی
بعضی از اطرافیان و... دست از مسیر عزّت حقیقی برنداشت و ردای عزّت ظاهری
را به قیمت ذلّت حقیقی بر تن نکرد. این همان مسیری است که درس عملی
سیّدالشّهداء را به آیندگان و تاریخ و همهی نسلها ترسیم میکند.
8- غیرت دینی
اهداف و اغراض متعدّدی برای قیام سیّدالشّهداء مطرح شده و میشود؛ امّا حضرت استاد در این بحث به دنبال ریشهیابی این قیام هستند و میخواهند به این سؤال کلیدی پاسخ دهند که ریشهی تمام آن اهداف چه بود؟ ایشان، «غیرت دینی» را منشأ و ریشهی تمام اهداف حضرت در این حرکت الهی دانسته و آن را از دو بُعد «اخلاقی» و «عرفانی» بررسی و تحلیل میفرمایند.
غیرت در مباحث اخلاقی به معنای سعی و کوشش در حفاظت
از چیزی است که حفاظت از آن، عقلاً و شرعاً بر انسان لازم و واجب است. از
منظر عرفانی نیز، غیرت از حالات قلب و از لوازم محبّت و یکی از منازل سیر و
سلوک است که موجب میشود سالک الیالله، هر چه در سیر معنوی خود به لقاءالله نزدیکتر میشود، موانع این سلوک را از سر راه بر دارد تا به وصال محبوب نائل شود.
تبیین و تطبیق غیرت امام حسین(علیهالسلام) و اصحاب باوفای آن حضرت، در طول حرکت و قیام عاشوراء، با استفاده از دادههای تاریخی و کلمات و روایات نقلشده از ایشان، بحث را بسیار جذاب و بدیع کرده و ارتباط جنبهی نفیی و نهیی قیام سیّدالشّهداء با غیرت دینی را روشن میکند. همچنین تبیین تجلّی غیرت عرفانی در حرکت امام حسین(علیهالسلام) که باعث شده بود شوق به لقاءالله در ایشان و یارانش موج زند، از بخشهای مهم این بحث است.
نقشِ تعیینکنندهی «غیرت حسینی» در مبارزه با بدعتها و ارتباط این مسأله با حفظ و بقای اسلام سبب میشود که حضرت استاد بر «حسینیّ البقاء بودنِ اسلام» تأکید ویژهای داشته باشند و امام حسین(علیهالسلام) را «مُصلح غیور» بخوانند. با این تحلیل، آنچه پس از قیام عاشوراء نیز ضامن حفظ و بقای اسلام خواهد بود، وجود همین روحیهی مردانگی و غیرتمندی در جوانان و پیروان آن حضرت است.
بخشی از مباحث حضرت استاد نیز به تشریح عوامل ترویج بیغیرتی در جامعهی اسلامی اختصاص مییابد که حکایت از بینش عمیق ایشان نسبت به اوضاع جامعهی اسلامی و مشکلات روز آن است؛ امّا آنچه بحث را از حالت انتقاد کور خارج میکند، ارائهی راهکارهایی عملی برای علاج بیماری بیغیرتی در جامعه و تبیین نقش حاکمیّت و رسانهها در این عرصه است.
9- بصیرت دینی
«قُلْ هذِهِ سَبیلیأَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلىبَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنیوَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ».
حادثهی کربلاء صحنهی مقابلهی دو جریان خدامحور و شیطانمحور بود. جریان شیطانی برای تسلّط بر جامعهی اسلامی و تسخیر قلّهی آن یعنی حکومت، از انواع و اقسام اهرمها و ابزارهای شیطانی نظیر «تهدید» و «تطمیع» و «تحمیق» استفاده میکند. امّا حسین بنعلی(علیهالسلام) مصلحی غیور و انسانی ضدّ غرور است. مقابلهی حضرت با غرور نیرنگ و فریب و خدعهی اهل باطل، از طریق بسط و توسعهی بینش و شعور و بصیرت دینی در جامعه صورت میگرفت.
تبیین این مسألهی مهم که رجال الهی برای رسیدن به حکومت و حفظ آن از اهرمهای شیطانی استفاده نمیکنند، از نکات و نقاط برجستهی این بحث است. جایگاه تشکیل حکومت اسلامی از منظر معارف الهی و شیوههای حکومتداری
مبتنی بر تعمیق بصیرت و آگاهی و شعور دینی و سیاسی آحاد امّت اسلامی از
دیگر مباحث مهم و کاربردی این بحث است. حضرت استاد در این بحث به دنبال آن
است که روشن گرداند که امام حسین(علیهالسلام) گرچه بر مبنای رسالت الهی خود، وظیفه داشتند که حکومت را بهدست گیرند و جامعهی اسلامی را راهبری کنند، امّا در این مسیر، نه خود مغرور و فریبخوردهی
کوفیان یا دیگران بود و نه برای رسیدن به حکومت، کسی را فریب دادند یا از
ابزارهای شیطانی استفاده کردند؛ و این درس بزرگ حضرت به همهی زمامداران جامعهی اسلامی است.
بنابر این، در مسیر تحقّق اهداف الهی، هیچگاه نمیتوان از ابزارهای غیرالهی بهره گرفت و در منظر حسینی، هدف وسیله را توجیه نمیکند. بلکه برای تحقّق اهداف الهی، گاه حتّی باید از جان نیز گذشت. امام حسین(علیهالسلام) با قیام هدفمند و روشنگرانهی خود این فهم و بصیرت را به بشریّت ارائه کرد که هیچ چیز نباید ارزشمندتر از دین و سرای آخرت باشد؛ و حیات دنیا با تمام مظاهر فریبندهاش نمیتواند هدف از خلقت انسان باشد.
تشریح عوامل و زمینههای غرور و فریفتگی انسانها در حیات دنیا، نقش بازیچه گرفتن دین در انحراف جوامع، نقش شیاطین درونی و بیرونی در ناکارآمد شدنِ حجّتهای
باطنی و ظاهری، نقش پیروی از هواهای نفسانی در ممانعت از درک و فهم نسبت
به حقیقت، نقش امر به معروف و نهی ازمنکر و عمل به ظواهر شریعت در اصلاح
امّت و اصلاح بینش و بصیرتدهی به جامعه از طریق اصلاح روش و عمل به دستورات دینی، از جمله مباحثی است که توسط حضرت استاد به تفصیل بررسی میشود.