آیا علمای اهل سنّت کلمه «مولی» در حدیث غدیر را به معنای امام...

توضیح سؤال: 

با توجه به اختلافی که بین شیعه و سنی در بحث امامت و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام وجود داشته و دارد و یکی از دهها سند شیعه برای امامت بلافصل امیر المؤمنین علیه السّلام حدیث غدیر می‌باشد؛ علمای شیعه می‌گویند: «مولی» به معنای «اولی بالتصرف»، «امام»، «خلیفه» و «سرپرست» و یا کلمه‌ای مرادف با این کلمات است؛ و مولی در حدیث غدیر دقیقاً همان معنای مذکور را دارد؛ امّا غالباً علمای اهل سنّت با انکار این معنا به معانی دیگری همچون «ناصر» و «محبوب» و غیره تأویل کرده‌اند تا از توابع و لوازم آن که خلافت بلا فصل امیر المؤمنین علیه السّلام است بگریزند؛ حال سؤال این است که آیا کسی از علمای اهل سنّت این حدیث را به معانی مورد نظر شیعه پذیرفته و یا از آن در متون خود استفاده کرده است؟

توضیح سؤال: 

با توجه به اختلافی که بین شیعه و سنی در بحث امامت و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام وجود داشته و دارد و یکی از دهها سند شیعه برای امامت بلافصل امیر المؤمنین علیه السّلام حدیث غدیر می‌باشد؛ علمای شیعه می‌گویند: «مولی» به معنای «اولی بالتصرف»، «امام»، «خلیفه» و «سرپرست» و یا کلمه‌ای مرادف با این کلمات است؛ و مولی در حدیث غدیر دقیقاً همان معنای مذکور را دارد؛ امّا غالباً علمای اهل سنّت با انکار این معنا به معانی دیگری همچون «ناصر» و «محبوب» و غیره تأویل کرده‌اند تا از توابع و لوازم آن که خلافت بلا فصل امیر المؤمنین علیه السّلام است بگریزند؛ حال سؤال این است که آیا کسی از علمای اهل سنّت این حدیث را به معانی مورد نظر شیعه پذیرفته و یا از آن در متون خود استفاده کرده است؟

پاسخ:

بعضی از علمای اهل سنّت که «مولی» را در حدیث غدیر به معانی مورد نظر شیعه گرفته‌اند به شرح زیرند.

1 ـ امام ابو حامد غزالی (505 هـ)   

وی همان‌گونه که در شرح حال و شناخت شخصیت او می‌آید یکی از اعاظم و أکابر علمای اهل سنّت است که این گونه می‌گوید:‌

لکن أسفرت الحجة وجهها وأجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم غدیر خم باتفاق الجمیع وهو یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر: بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى کل مؤمن ومؤمنة. فهذا تسلیم ورضى وتحکیم. ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الریاسة وحمل عمود الخلافة وعقود البنود وخفقان الهوى فی قعقعة الرایات واشتباک ازدحام الخیول وفتح الأمصار سقاهم کأس الهوى، فعادوا إلى الخلاف الأول فنبذوه وراء ظهورهم، واشتروا به ثمنا قلیلا.

لکن حجت روی خود را آشکار نمود و جمعیت مردم برای شنیدن متن خطبه حدیثی که در روز غدیر خم که مورد اتفاق همه می‌باشد جمع گردیدند. [در آن خطبه] پیامبر می‌فرماید: «هرکس من مولای اویم علی مولای اوست». همین جا بود که عمر به علی گفت: یا ابا الحسن! تبریک، تبریک! از این به بعد تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمنی گردیدی.

این سخن عمر در حقیقت تسلیم در برابر امر و رضایت و تحکیم آن بود. امّا بعد از آن بود که هوی و هوس برای حبّ ریاست بر او غلبه کرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرار‌ها و پیمان‌ها در خفقان هوی و هوس و زد و خورد نیزه‌ها و ازدحام اسب‌ها و سپاهیان و لشکر کشی برای فتح کشور‌ها فراموش شد و آنها از شراب هوی و هوس سیراب گردیدند.

و به همین خاطر بود که مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشتند و عهد و پیمان خود را پشت سر افکنده و آن را به قیمتی اندک فروختند.

مجموعة رسائل الإمام الغزالی، کتاب سر العالمین ص483 ، طبعة مصححة منقحة، إبراهیم أمین محمد، المکتبة التوفیقیة.

سبط بن جوزی ضمن تأیید انتساب کتاب سرالعالمین به غزالی عین کلام او را آورده و سخن او را بدون هیچ‌گونه ردّی نقل کرده است:

وذکر أبو حامد الغزالی فی کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین ألفاظا تشبه هذا. فقال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم لعلی یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ یا أبا الحسن أصبحت مولای ومولى کل مؤمن ومؤمنة. قال: وهذا تسلیم ورضى وتحکیم، ثم بعد هذا غلب الهوى حبا للریاسة وعقد البنود وخفقان الرایات وازدحام الخیول فی فتح الأمصار وأمر الخلافة ونهیها، فحملهم على الخلاف فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون.

أبو حامد غزالی در کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین ألفاظی شبیه به این مطالب را در کتاب خود آورده است. رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم روز غدیر خم به علی گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه».

این سخن عمر در حقیقت تسلیم در برابر امر و رضایت و تحکیم آن بود. امّا بعد از آن بود که هوی و هوس برای حبّ ریاست بر او غلبه کرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرار‌ها و پیمان‌ها در خفقان هوی و هوس و زد و خورد نیزه‌ها و ازدحام اسب‌ها و سپاهیان و لشکر کشی برای فتح کشور‌ها فراموش شد و آنها از شراب هوی و هوس سیراب گردیدند.

و به همین خاطر بود که مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشت نمودند و عهد و پیمان خود را به پشست سر خود افکندند و آن را به قیمتی اندک فروختند.

تذکره خواص الإمامة، ص 62.

ذهبی در حالی که تحت تأثیر شخصیت غزالی قرار گرفته چاره‌ای جز توجیه زیر ندیده، لذا بعد از ذکر مطلب فوق در کتاب خود این چنین  می‌گوید:

وما أدری ما عذره فی هذا؟ والظاهر أنه رجع عنه، وتبع الحق، فإن الرجل من بحور العلم، والله أعلم.

نمی‌دانم غزالی برای این سخن خود چه عذری خواهد داشت؟ ولی ظاهراً غزالی از این نظر خود بازگشته و دوباره از حق پیروی کرده است. و به راستی که او از دریا‌های علم است. والله اعلم.

سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج 19، ص 328.

شخصیت ابوحامد غزالى از دیدگاه علمای اهل سنّت

یافعی در شرح حال غزالی می‌گوید:

 وفضائل الإمام حجة الاسلام أبی حامد الغزالی رضی الله عنه أکثر من أن تحصر، وأشهر من أن تشهر. وقد روینا من الشیخ الفقیه الإمام العارف بالله، رفیع المقام الذی اشتهرت کرامته العظیمة وترادفت وقال للشمس یوما قفی فوقفت حتى بلغ المنزل الذی یرید من مکان بعید.

 فضائل إمام حجه الاسلام أبو حامد غزالی رضی الله عنه بیش از آن است که در حدّ و حصر بگنجد و مشهورتر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد. و ما از این شیخ فقیه إمام عارف بالله، که به حدی رفیع المقام است که کرامت عظیمه او هم پا و هم سنگ با خورشید گشته تا جایی که روزی به خورشید گفت: در آسمان بمان و خورشید هم در آسمان ماند تا او به سر منزل مقصود خود که در مکانی دور دست قرار داشت رسید.

 مرآة الجنان، حوادث سنة 505 .

سیوطی در باره شخصیت غزالی می‌گوید:

وعلى رأس الخامسة الإمام أبو حامد الغزالی، وذلک لتمیزه بکثرة المصنفات البدیعات، وغوصه فی بحور العلم... حتى قال بعض العلماء الأکابر الجامعین بین العلم الظاهر والباطن: لو کان بعد النبی صلى الله علیه وآله وسلم نبی لکان الغزالی، وأنه یحصل ثبوت معجزاته ببعض مصنفاته.

در رأس گروه پنجم إمام أبو حامد غزالی قرار دارد، واین به علّت تصنیفات نو و جدید او و غوص عمیق او در دریاهای علم است... تا جایی که بعضی از علمای بزرگ جامع بین علم ظاهر و باطن در باره او گفته‌اند:

اگر بعد از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم پیامبری می‌بود هر‌آینه آن شخص غزالی می‌بود، و معجزات او نیز با  بعضی از مصنفاتش آشکار می‌شد.

 التنبئه بمن یبعثه الله على رأس کل مائة، سیوطی، ص 12 .

زرقانی در باره شخصیت غزالی می‌گوید:

ذکر له الأسنوی فی «المهمات» ترجمة حسنة منها: هو قطب الوجود والبرکة الشاملة لکل موجود، وروح خلاصة أهل الإیمان، والطریق الموصل إلى رضا الرحمن، یتقرب به إلى الله تعالى کل صدیق، ولا یبغضه إلا ملحد أو زندیق. مات بطوس سنة 505.

أسنوی در کتاب «المهمات» ترجمه و شرح حال بسیار خوبی در باره غزالی آورده و این گونه می‌گوید: او قطب وجود و دارای برکتی است که شامل هر موجودی می‌شود، و او خلاصه روح أهل إیمان، و راه رسیدن به رضایت خدای رحمان است که هر انسان صدیقی می‌تواند از طریق او به خداوند ‌تعالى برسد، و کسی جز ملحد یا زندیق به او بغض نمی‌ورزد. و او در سال 505 هـ . در طوس وفات کرده است.

 شرح المواهب اللدنیه، ج 1 ، ص 36 .

کتاب غزالی «سرالعالمین» است

در انتساب کتاب سر العالمین به غزالی هم جای شک و تردید نیست چرا که:

ذهبی در میزان الاعتدال، ج 1، ص 500 و سیر أعلام النبلاء، ج19، ص 328 و ص 403 و لسان المیزان، ج 2، ص 215 و ابن جوزی در تذکره خواص الامّه، ص 62، و إسماعیل باشا بغدادى در ایضاح المکنون،ج 2، ص11 و ص 80  به این مطلب تصریح کرده‌اند.

2 . محمد بن طلحة شافعی (652هـ)

محمد بن طلحه شافعی از علمای بزرگ اهل سنّت در قرن هفتم هجری  است که تعریف شخصیت او در ذیل خواهد آمد وی‌ می‌گوید:

فیکون معنى الحدیث: من کنت أولى به أو ناصره أو وارثه أو عصبته أو حمیمه أو صدیقه فإن علیا منه کذلک، وهذا صریح فی تخصیصه لعلی بهذه المنقبة العلیة وجعله لغیره کنفسه ... بما لم یجعله لغیره. ولیعلم: أن هذا الحدیث هو من أسرار قوله تعالى ... فإنه أولى بالمؤمنین وناصر المؤمنین وسید المؤمنین. وکل معنى أمکن إثباته مما دل علیه لفظ (المولى) لرسول الله فقد جعله لعلی علیه السلام. وهی مرتبة سامیة ومنزلة شاهقة ودرجة علیة ومکانة رفیعة خصه صلى الله علیه وسلم بها دون غیره، فلهذا صار ذلک الیوم یوم عید وموسم سرور لأولیائه.

معناى حدیث غدیر این است: هر کس که من بر او أولى و سزاوارتر و یا ناصر و  وارث و یا پشتیبان و دوست صمیمی او هستم علی هم برای او این چنین است. و این کلام صریح در تخصیص علی به این منقبت بلند بوده و او را برای دیگران مانند خود قرار داده و این خصوصیت را برای دیگری قائل نشده است .

از این رو دانسته می‌شود که: این حدیث از أسرار سخن خدای تعالى است ... که [مضمون آن] در آیه مباهله نیز آمده. پس به درستی که علی از همه کس بر مؤمنین اولی و سزاوارتر است و ناصر مؤمنین و سید آقای مؤمنین است. و هر معنایى که أمکان داشته باشد از لفظ «مولی» برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم إثبات کنیم همان را برای علی می‌توان ثابت نمود. و این مرتبه‌ای بلند و والا و منزلتی دست نیافتنی و درجه‌ای عالی و مکانتی رفیع است که پیامبر آن را به علی و نه به دیگری اختصاص داده است.

 و از این روست که روز غدیر  روز عید و موسم سرور برای دوست‌داران علی [علیه السلام‌] گشته است.

مطالب السئول، ص 45-44

شخصیت محمد بن طلحه شافعی نزد علمای اهل سنّت

هو: أبو سالم محمّد بن طلحة بن محمّد القرشی العدوی الشافعی المتوفّى سنة 652، ووصفه بالعلّامة الأوحد، برع فی المذهب واصوله وشارک فی فنون.

أبو سالم محمّد بن طلحه بن محمّد قرشی عدوی شافعی متوفّاى سال 652هـ . که به علّامه بی نظیر در مذهب و اصول و دارای فنون و هنر‌های مختلف توصیف گشته است.

سیر أعلام النبلاء، ج 23، ص293.

تاج الدین سُبْکی در باره او می‌گوید:

 تفقه وبرع فی المذهب وسمع الحدیث بنیسابور من المؤید الطوسی وزینب الشعریة وحدث بحلب ودمشق. روى عنه الحافظ الدِّمیاطی ومجدُ الدین بن العَدیم. وکان من صدور الناس، وَلی الوزارة بدمشق یومین، وترکها، وخرج عمّا یملکه من ملبوس ومَمْلوک وغیره وتزَهَّد.

فقیه گردید و در مذهب نوآوری کرد و در نیشابور از مؤید طوسی و زینب شعریه حدیث شنید و در حلب و دمشق بزرگ شد.  و از او حافظ دمیاطی و مجدُ الدین بن عَدیم روایت نقل نمو‌ده‌اند. و او از بزرگان بود، و دو روز به وزارت دمشق نائل شد و آن را ترک نمود، و تمام مایملک خود  اعم از دارایی و پوشاک خود را ترک کرد و گوشه عزلت گزید و به زهد و تقوا مشغول گردید

طبقات الشافعیة الکبرى، ج 8، ص63، الطبقه السادسه، فیمن توفی بین الستمائه والسبعمائه.

إسنوی در طبقات الشافعیه در باره او این گونه می‌گوید:

کان إماماً بارعاً فی الفقه، والخلاف، عالماً بالأصلین رئیساً کبیراً معظّماً ترسل عن الملوک، وأقام بدمشق بالمدرسة الأمینیة. 

او إمامی نوآور در فقه و مسائل اختلافی است، و عالم به دو أصل و رئیس کبیر و معظّم است که از  ملوک گریخت. و در دمشق در مدرسه أمینیه به تحصیل مشغول گردید.

طبقات الشافعیة،ص 418، ترجمة 1200، چاپ دار الفکر.  

3      . سبط ابن الجوزی (654هـ)

ابن حجر در «الصواعق المحرقه» و سمهودی در «جواهر العقدین» این مطلب را از کتاب او «تذکره خواص الأمه فی معرفة الأئمه» نقل می‌کنند:

... (العاشر) بمعنى الأولى قال الله تعالى: «فالیوم لا یؤخذ منکم فدیة ولا من الذین کفروا مأواکم النار هی مولاکم» أی: أولى بکم ... والمراد من الحدیث: الطاعة المخصوصة فتعین العاشر. ومعناه: من کنت أولى به من نفسه فعلی أولى به. وقد صرح بهذا المعنى الحافظ أبو الفرج یحیى ابن سعید الثقفی الأصبهانی فی کتابه المسمى بمرج البحرین، فإنه روى هذا الحدیث بإسناده إلى مشایخه وقال فیه: فأخذ رسول الله بید علی وقال: من کنت ولیه وأولى به من نفسه فعلی ولیه. فعلم أن جمیع المعانی راجعة إلى الوجه العاشر. ودل علیه أیضا قوله علیه السلام: ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ وهذا نص صریح فی إثبات إمامته وقبول طاعته.

... معنای دهم برای مولی به معنى أولى و سزاوارتر است. خداوند تعالى می‌فرماید: «فالیوم لا یؤخذ منکم فدیة ولا من الذین کفروا مأواکم النار هی مولاکم»  در این جا نیز مولی به معنی  أولى و سزاوارتر به خود شماست.

پس مراد از حدیث غدیر: اطاعت مخصوصة [از علی علیه السلام‌] است پس [برای حدیث غدیر] معنای دهم متعین گردید. و معنای آن این است: کسی که من برای او سزاوارترم از این به بعد علی بر او سزاوارتر است.

و به همین معنى حافظ أبو الفرج یحیى ابن سعید ثقفی أصبهانی در کتابش «مرج البحرین» تصریح نموده است. وی این روایت را با إسنادش به مشایخ خود روایت کرده و گفته:

 رسول الله دست علی راگرفت و فرمود: هر کس من ولی او بر او  از خود او سزاوارترم از این به بعد علی بر او سزاوارتر است.

پس دانسته شد که تمام معانی کلمه «مولی»به معنای دهم بازگشت کرد.

 و دلیل بر این مطلب نیز سخن خود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم در ابتدای حدیث غدیر است که فرمود: «ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟»

که این سخن نص صریح در إثبات إمامت علی و لزوم قبول اطاعت از او است.

سپس در ادامه سبط ابن جوزی این اشعار را نیز که در باره غدیر و امامت امیرالمومنین نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم سروده شد را اضافه کرده است:

فقال حسان بن ثابت:

 ینادیهم یوم الغدیر نبیهم * بخم فأسمع بالرسول منادیا

وقال فمن مولاکم وولیکم*فقالوا ولم یبدوا هناک التعامیا

إلهک مولانا وأنت ولینا * ومالک منا فی الولایة عاصیا

فقال له قم یا علی فإننی* رضیتک من بعدی إماما وهادیا

فمن کنت مولاه فهذا ولیه * فکونوا له أنصار صدق موالیا

هناک دعا اللهم وال ولیه * وکن للذی عادى علیا معادیا

ویروى أن النبی صلى الله علیه وسلم لما سمعه ینشد هذه الأبیات قال له : یا حسان لا تزال مؤیدا بروح القدس ما نصرتنا أو نافحت عنا بلسانک .

روایت شده وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم این ابیات را از حسان  شنید به او فرمود: ای حسان مادامی که با اشعارت ما را یاری می‌کنی و به ما نفع می‌رسانی همواره به واسطه روح القدس مؤید باشی .

ونیز قیس بن سعد بن عباده أنصاری این اشعار را نزد امیر المؤمنین علیه السّلام در صفین سرود:

قلت لما بغى العدو علینا * حسبنا ربنا ونعم الوکیل

علی إمامنا وإمام * لسوانا به أتى التنزیل

یوم قال النبی من کنت مولاه * فهذا مولاه خطب جلیل

إن ما قاله النبی على الأمة * حتم ما فیه قال وقیل

و نیز کمیت این اشعار را سرود:

 نفى عن عینک الأرق الهجوعا * وهما یمترى عنه الدموعا

لدى الرحمن یشفع بالمثانی * فکان لنا أبو حسن شفیعا

ویوم الدوح دوح غدیر خم * أبان له الولایة لو أطیعا

ولکن الرجال تبایعوها * فلم أر مثلها خطرا مبیعا

سپس این جوزی در ادامه می‌گوید برای ابیات کمیت قصه عجیبی نقل شده و آن این که:

حدثنا بها شیخنا عمر بن صافی الموصلی رحمه الله تعالى. قال: أنشد بعضهم هذه الأبیات وبات مفکرا، فرأى علیا کرم الله وجهه فی المنام فقال له: أعد علی أبیات الکمیت، فأنشده إیاها حتى بلغ إلى قوله (خطرا مبیعا) فأنشد علی بیتا آخر من قوله زیادة فیها:

فلم أر مثل ذاک الیوم یوما * ولم أر مثله حقا أضیعا

فانتبه الرجل مذعورا .

شیخ ما عمر بن صافی موصلی رحمه الله تعالى برای ما نقل کرد: شخصی این اشعار را با خود سروده بود و شب با تفکر در این ابیات به خواب رفته بود و در عالم خواب  علی کرم الله وجهه را مشاهده کرده بود که به او فرموده بود: أبیات کمیت را برایم بخوان و او نیز این اشعار را برای حضرت سروده بود تا این که به این قسمت (خطرا مبیعا) رسیده بود. در این حال [حضرت] علی [علیه السلام‌] بیت دیگری را به آن اضافه کرده بود و آن این است:

فلم أر مثل ذاک الیوم یوما * ولم أر مثله حقا أضیعا

هرگز روزی مانند آن روز و نیز حقی مانند آن را که ضایع شده باشد ندیدم.  

فانتبه الرجل مذعورا.

و با این خواب وحشت زده از خواب برخاست.

و سید حمیری این ابیات را سرود:

  یا بائع الدین بدنیاه  *  لیس بهذا أمر الله

من أین أبغضت علیا الرضا*وأحمد قد کان یرضاه

من الذی أحمد من بینهم * یوم غدیر الخم ناداه

  أقامه من بین أصحابه * وهم حوالیه فسماه

هذا علی بن أبی طالب * مولى لمن قد کنت مولاه

فوال من والاه یا ذا العلا * وعاد من قد کان عاداه

تذکرة خواص الأمة، ص ، 34 -30.

شخصیت سبط ابن الجوزی نزد علمای اهل سنّت

ذهبی در باره او می‌گوید:

 الإمام الواعظ المؤرخ شمس الدین، أبو المظفر الترکی، ثم البغدادی العونی، الحنفی سبط الإمام جمال الدین أبی الفَرَج ابن الجوزیّ؛ نزیل دمشق. ولد سنة إحدى وثمانین وخمسمائة، وسمع من جدّه، وکان إماماً فقیهاً واعظاً وحیداً فی الوعظ علاّمة فی التاریخ والسیر وافر الحرمة ... صاحب قبولٍ تامّ .

      إمام واعظ مؤرّخ، شمس الدین، أبو المظفر ترکی، بغدادی عونی، حنفی نوه (سبط) إمام جمال الدین أبو الفَرَج بن جوزیّ ؛ ساکن دمشق که در سال 581 هـ به دنیا آمد و إمام و فقیه و واعظ بی نظیری بود و در تاریخ و سِیَر، علامه بود و صاحب ارج و احترام ویژه و مورد قبول همه بود.

 تاریخ الإسلام، حوادث وفیات (660 - 651) ص‏183، دار الکتاب العربی.

     4 . محمد بن یوسف کنجی شافعی (658 هـ)

قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم لعلی: «لو کنت مستخلفا أحدا لم یکن أحدا حق منک» ... وهذا الحدیث وإن دل على عدم الاستخلاف لکن حدیث غدیر خم دال على التولیة وهی الاستخلاف. وهذا الحدیث أعنی حدیث غدیر خم ناسخ لأنه کان فی آخر عمره صلى الله علیه وسلم.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم به علی [علیه السلام‌] فرمود: «اگرکسی را به جای خود برگزیدم از تو شایسته‌تر ندیدم و این حدیث اگر چه بر خلافت دلالت نمی‌کند ولی حدیث غدیر خم دلالت برتولیت دارد که همان استخلاف(به خلافت برگزیدن) می‌باشد. و این حدیث یعنی حدیث غدیر خم ناسخ هر خلافت دیگری است چون این اتّفاق در آخر عمر آن حضرت روی داده است.

کفایة الطالب فی مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب 166 - 167

شخصیت کنجی شافعی نزد علمای اهل سنّت

حاجی خلیفه او را این گونه معرفی کرده است:

الشیخ الحافظ.

 کشف الظنون، ج 2 ، ص1497، دار إحیاء التراث العربی.

عمر رضا کحاله در باره او این گونه آورده:

محمد بن یوسف الکنجی (أبو عبد الله) فاضل. من آثاره: «البیان فی أخبار صاحب الزمان» ، «کفایة الطالب فی مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب»، وله شعر .

محمد بن یوسف کنجی (أبو عبد الله) شخص فاضلی است. از آثار او: البیان فی أخبار صاحب الزمان و کفایة الطالب فی مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب است، و برای او اشعاری است .

 معجم المؤلفین، ج12، ص 134، دار إحیاء التراث العربی.

قندوزی حنفی درباره اوگفته است:

الشیخ المحدّث الفقیه أبو عبد الله محمد بن یوسف بن محمد الکنجی الشافعی رحمه الله .

شیخ محدّث فقیه أبو عبد الله محمد بن یوسف بن محمد کنجی شافعی.

  ینابیع الموده، ج 2، ص565، منشورات الشریف الرضی.  

     5 . سعید الدین فرغانی

... جعله النبی صلى الله علیه وسلم وصیه وقائما مقام نفسه بقوله : من کنت مولاه فعلی مولاه . وذلک کان یوم غدیر خم على ما قاله کرم الله وجهه فی جملة ...

... رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم [حضرت] علی [علیه السلام‌] را وصی خود  و قائم مقام خود قرار داد و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه». واین واقعه در روز غدیر خم بود ...

شرح تائیة ابن فارض ر . ک . نفحات الأزهار، آیه الله سید علی میلانی، ج 9، ص 203.

شخصیت سعید الدین فرغانی نزد علمای اهل سنّت

او که دارای اشعاری از جمله قصیده تائیه معروف بوده، عبد الرحمن جامی شاعر در باره او گفته است:

أنه من أکمل أرباب العرفان وأکابر أصحاب الذوق والوجدان ، لم یضبط أحد مسائل الحقیقة بأحسن بیان مثله ...

 او از کامل‌‌ترین افراد و از أرباب عرفان و از أکابر أصحاب ذوق و وجدان است، کسی بهتر از او مسائل حقیقت را ضبط نکرده است ....

نفحات الأنس، ص 559 .

محمود بن سلیمان کفوی در شرح حال او آورده:

 الشیخ الفاضل الربانی والمرشد الکامل الصمدانی سعید الدین الفرغانی ، هو من أعزة أصحاب الشیخ صدر الدین القونوی مرید الشیخ محی الدین العربی ، کان من أکمل أرباب العرفان وأفضل أصحاب الذوق والوجدان ، وکان جامعا للعلوم الشرعیة والحقیقیة ... وکان لسان عصره وبرهان دهره ودلیل طریق الحق وسر الله بین الخلق ، بسط مسائل علم الحقیقة وضبط فنون أصول الطریقة فی دیباج شرح القصیدة التائیة الفارضیة ...

شیخ فاضل ربانی و مرشد کامل صمدانی سعید الدین فرغانی ،  از أعزّه أصحاب شیخ صدر الدین قونوی مرید شیخ محی الدین عربی بوده است، و از أکمل أرباب عرفان و أفضل أصحاب ذوق و وجدان ، و جامع علوم شرعیه و حقیقیت بوده است ... و لسان عصر و برهان دهر و دلیل طریق حق و سر الله بین الخلق بوده، که مسائل علم حقیقت را بسط داده و فنون أصول طریقت را در دیباج شرح قصیدة تائیة فارضیة ضبط نموده است...

کتائب أعلام الأخیار ، مخطوط، ر.ک. نفحات الأزهار، آیه الله سید علی میلانی،  ج 9، ص 205 .

          6 . تقی الدین مقریزی (840هـ)

مقریزی از شخصی به نام ابن زولاق مطلبی نقل می‌کند و بدون ردّ آن این گونه می‌آورد:

وقال ابن زولاق: وفی یوم ثمانیة عشر من ذی الحجة سنة 362 وهو یوم الغدیر یجتمع خلق من أهل مصر والمغاربة ومن تبعهم للدعاء، لأنه یوم عید، لأن رسول الله صلى الله علیه وسلم عهد إلى أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب فیه واستخلفه ...

ابن زولاق گفته است: در روز هجده ذی الحجة سال 362 هـ که این روز غدیر می‌باشد جمعی از مردم أهل مصر و مغاربه و توابع آن برای دعاء دور یکدیگر جمع می‌شوند، چون این روز، روز عید است، به این علّت که رسول الله صلى الله علیه وسلم أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب را در این روز به خلافت برگزید...

المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والآثار، ج 2 ، ص 220 .

شخصیت مقریزی نزد علمای اهل سنّت

جلال الدین سیوطی در شرح حال مقریزی این‌گونه آورده:

 المقریزی تقی الدین أحمد ابن علی بن عبد القادر بن محمد مؤرخ الدیار المصریة . ولد سنة 769 واشتغل بالفنون وخالط الأکابر وولی حسبة القاهرة ، ونظم ونثر وألف کتبا کثیرة منها.... مات سنة 840 .

تقی الدین أحمد ابن علی بن عبد القادر بن محمد مقریزی تاریخ نویس سرزمین مصر است که درسال 769 هـ متولد شد و به فنون مختلف اشتغال ورزید و با أکابر و بزرگان همنشین گشت و امور حسبیه قاهره را به عهده گرفت، و به نظم و نثر و تألیف کتابهای فراوان ... اهتمام ورزید و در سال 840  وفات یافت.

7. شهاب الدین دولت آبادی

أن حدیث الغدیر یدل على خلافة أمیر المؤمنین علیه السلام ونیابته عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم، وأنه یدل على وجوب إطاعة علی ولزوم اتباعه علیه السلام .

حدیث غدیر بر خلافت و نیابت أمیر المؤمنین علیه السلام از جانب رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم و نیز بر وجوب إطاعت و تبعیت از او دلالت دارد.

من کتابه هدایه السعداء، مخطوط، ر. ک . نفحات الأزهار، آیه الله سید علی میلانی، ج 9، ص 211 .

 8 . مولوی محمد إسماعیل دهلوی برادرزاده دهلوی معروف که کتاب عبقات در پاسخ به او آمده است.

مولوی محمد إسماعیل برادرزاده دهلوی معروف که طرفداران و معتقدین زیادی در سرزمین هندوستان دارد در رساله‌ای که آن را در بیان حقیقت إمامت نوشته، کلامی صریح در دلالت حدیث غدیر طیق اعتقاد امامیه دارد.

وی در این کتاب این گونه آورده است:

ومنها: ثبوت الرئاسة، أی فکما أن لأنبیاء الله نوعا من الرئاسة الثابتة لهم بالنسبة إلى أممهم وهی الرئاسة التی تنسب تلک الأمة إلى رسولها والرسول إلى أمته، وبالنظر إلیها یکون للرسول تصرف فی کثیر من أمورهم الدنیویة کما قال الله تعالى: «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» ویکون له أیضا ولایة فی بعض الأمور الأخرویة قال الله تعالى: «فکیف إذا جئنا من کل أمة بشهید وجئنا بک على هؤلاء شهیدا» کذلک الإمام، فإنه یکون له مثل تلک الرئاسة على تلک الأمة فی الدنیا والآخرة، فإن النبی صلى الله علیه وسلم قال: ألستم تعلمون أنی أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: بلى. فقال: اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه.

از جمله این امور (در معنای حدیث غدیر) ثبوت ریاست است، یعنی همان‌گونه که أنبیاء الهی نوعی از ریاست را نسبت به امت خویش داشته و می‌توانستند در امور دنیایی امت‌های خود دخالت کنند برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم نیز چنین اختیاری وجود دارد همان‌گونه که در سخن خداوند تعالى آمده: « النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» ونیز در أمور أخروی نیز بر امت خود ولایت دارند که در قول خداوند آمده: «فکیف إذا جئنا من کل أمة بشهید وجئنا بک على هؤلاء شهیدا»

 همین‌طور برای إمام نیز همین اختیارات وجود دارد. یعنی: همان ریاست بر أمت در امور دنیا و آخرت وجود دارد، لذا پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم [در روز غدیر] فرمود: «ألستم تعلمون أنی أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: بلى. فقال: اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه».

نزهه الخواطر، ج 7 ، ص61 - 56

موفق باشید.

گروه پاسخ به شبهات .

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیّ عصر (عج)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد