آیادعای رسول خدا(ص) درغدیرخم«اللهم انصر من نصره»مستجاب شد؟

طرح شبهه :

ابن تیمیه در منهاج السنة می‌نویسد :

الوجه السادس أن دعاء النبی صلى الله علیه و سلم مجاب و هذا الدعاء لیس بمجاب فعلم انه لیس من دعاء النبی صلى الله علیه و سلم فإنه من المعلوم انه لما تولى کان الصحابة و سائر المسلمین ثلاثة أصناف صنف قاتلوا معه و صنف قاتلوه و صنف قعدوا عن هذا و هذا و اکثر السابقین الأولین کانوا من القعود و قد قیل أن بعض السابقین الأولین قاتلوه ... و العسکر الذین قاتلوا مع معاویة ما خذلوا قط بل و لا فی قتال علی فکیف یکون النبی صلى الله علیه و سلم قال اللهم اخذل من خذله و انصر من نصره و الذین قاتلوا معه لم ینصروا على هؤلاء بل الشیعة الذین تزعمون

طرح شبهه :

ابن تیمیه در منهاج السنة می‌نویسد :

الوجه السادس أن دعاء النبی صلى الله علیه و سلم مجاب و هذا الدعاء لیس بمجاب فعلم انه لیس من دعاء النبی صلى الله علیه و سلم فإنه من المعلوم انه لما تولى کان الصحابة و سائر المسلمین ثلاثة أصناف صنف قاتلوا معه و صنف قاتلوه و صنف قعدوا عن هذا و هذا و اکثر السابقین الأولین کانوا من القعود و قد قیل أن بعض السابقین الأولین قاتلوه ... و العسکر الذین قاتلوا مع معاویة ما خذلوا قط بل و لا فی قتال علی فکیف یکون النبی صلى الله علیه و سلم قال اللهم اخذل من خذله و انصر من نصره و الذین قاتلوا معه لم ینصروا على هؤلاء بل الشیعة الذین تزعمون انهم مختصون بعلی ما زالوا مخذولین مقهورین لا ینصرون إلا مع غیرهم أما مسلمین وإما کفار و هم یدعون انهم أنصاره فأین نصر الله لمن نصره و هذا و غیره مما یبین کذب هذا الحدیث .

دعای رسول خدا بدون شک اجابت می شود ؛ اما از اجابت این دعا ( اللهم انصر من نصره و اخذل...) اثر و خبری شنیده نشده است، پس معلوم می شود که این دعا از پیامبر اکرم نیست ؛ چون وقتی که علی به خلافت رسید صحابه و دیگر مسلمانان سه گروه شدند گروهی همراه او بودند و گروهی با وی جنگیدند و گروهی دست از حمایت علی و معاویه بر داشتند ، و گفته شده است که حتی برخی از سابقین اولین با وی جنگیدند ... و از لشکر معاویه کسی ذلیل و خوار نشد با اینکه می گوئید پیامبر خدا در حق آنان نفرین کرد ، و از طرفی همراهان علی نیز یاری نشدند و حتی شیعه که علی را از خودش می داند هیچگاه نصرتی نداشته و همیشه ذلیل بوده‌اند و اگر هم داشته‌اند یا در جمع دیگر مسلمانان بوده‌اند یا کفار ؛ پس این نصرت خدا برای آنان کجا است؟ بنابراین ، دروغ بودن این حدیث(غدیر) آشکار می شود.    

إبن تیمیة الحرانی ، أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم ، منهاج السنة النبویة ، ج 7 ، ص 55 ـ 59 ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ .

و در مجموع فتاوای ابن تیمیه آمده است :

وقوله «اللهم انصر من نصره ... الخ» خلاف الواقع قاتل معه أقوام یوم صفین فما انتصروا وأقوام لم یقاتلوا فما خذلوا کسعد الذى فتح العراق لم یقاتل معه وکذلک اصحاب معاویة وبنى أمیة الذین قاتلوه فتحوا کثیرا من بلاد الکفار ونصرهم الله .

این دعای پیامبر : اللهم انصر من نصره... خلاف واقع و دروغ است ؛ زیرا گروهی در صفین همراه با علی جنگیدند ؛ ولی پیروز نشدند و گروهی از یاری‌اش دست کشیدند و ذلیل نشدند ؛ بلکه حتی موفق هم بوده‌اند ؛ مانند سعد وقاص که عراق را فتح کرد و علی را هم کمک نکرده بود ، همچنین دوستان معاویه که با علی جنگیدند سرزمین‌های زیادی را از کفر پاک کردند و نصرت خدا همراه آنان بوده است.

ابن تیمیه الحرانی ، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای 728 هـ) ، کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیة ، ج 4 ، ص 418  ، تحقیق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی ، ناشر : مکتبة ابن تیمیة ، الطبعة : الثانیة .

خلاصه شبهه :

طبق ادعای شیعه ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم در غدیر خم بعد از اعلام ولایت امام علی علیه السلام فرموده : «اللهم من انصر من نصره واخذل من خذله ؛ خدایا ! یاری کن هر کس علی را یاری کند و خوار کن کسی که علی را خوار کند » . ما می‌دانیم که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم مستجاب الدعوة است و هر دعائی از آن حضرت به استجابت می‌رسد ؛ در حالی که این دعا به اجابت نرسیده و کسانی که با علی جنگیده‌اند ، مغلوب نشده و علی علیه السلام نیز پیروز  نشده است ؛ بنابراین اصل دعای پیامبر دروغ است .

نقد و بررسی :

انکار سنت پیامبر (ص) توسط ابن تیمیه :

این سخن ابن تیمیه در حقیقت انکار سنت قطعی و ثابت رسول خدا است ؛ چرا که جمله «اللهم انصر من نصره واخذل من خذله» با سند‌های معتبر و صحیح در منابع اهل سنت نقل شده است . که  به چند مورد اشاره می‌کنیم :

الف . نسائی از سعید بن وهب :

أخبرنا الحسین بن حریث المروزی قال حدثنا الفضل بن موسى عن الأعمش عن أبی إسحاق عن سعید بن وهب قال قال علی فی الرحبة أنشد بالله من سمع رسول الله صلى الله علیه وسلم یوم غدیر خم یقول إن الله ولیی وأنا ولی المؤمنین ومن کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وأنصر من نصره .

قال فقال سعید قام إلى جنبی ستة وقال زید بن یثیع قام عندی ستة

سعید بن وهب می‌گوید : علی در میدان شهر در سخنش گفت : شما را به خدا سوگند هر کس از پیامبر شنیده است که در غدیر خم فرمود : "ولیّ و سر پرست من خدا است و من سرپرست مؤمنانم و هر کس من ولیّ او هستم این علی ولیّ و سرپرست او است ، خدایا دوست بدار آنکه علی را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه علی را دشمن بدارد و یاور باش آنکه علی را یاور باشد" ، شهادت خود را اعلام کند .

سعید می‌گوید : شش نفر کنار دست من بلند شدند و زید بن یثیع می‌گوید : نه نفر ایستادند و شهادت دادند .

النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای303 هـ) ، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، ج 1 ، ص 117 ، ح98 ،  تحقیق : أحمد میرین البلوشی ، ناشر : مکتبة المعلا - الکویت ، الطبعة : الأولى ، 1406 هـ .

مقدسی حنبلی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

سئل الدارقطنی عنه فقال : حدث به الأعمش وشعبة وإسرائیل ، عن أبی إسحاق ، عن سعید بن وهب ، عن علی ، وذکر ما فیه من الاختلاف قال : وأشبهها بالصواب قول الأعمش وشعبة وإسرائیل ومن تابعهم ، وقد روی نحو هذا عن عبدالرحمن بن أبی لیلى عن علی علیه السلام ( إسناده صحیح ) .

المقدسی الحنبلی ، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفای643هـ) ، الأحادیث المختارة ، ج 2 ، ص 106 ، ح481 ، تحقیق عبد الملک بن عبد الله بن دهیش ، ناشر : مکتبة النهضة الحدیثة - مکة المکرمة ، الطبعة : الأولى ، 1410هـ .

از دار قطنی در باره این حدیث سؤال شد گفت : اعمش ، شعبه و اسرائیل از سعید بن وهب از علی آن را نقل کرده‌اند ، سپس  موارد اختلاف آن را نیز ذکر کرده و گفته است : نقل اعمش و اسرائیل و پیروان اینان به حقیقت نزدیکتر است ، سپس می‌گوید: مانند همین نقل را عبد الرحمن بن ابی لیلی از علی روایت دارد که سندش هم صحیح است.

ابن کثیر دمشقی سلفی نیز پس از نقل متن قصه و مناشده علی علیه السلام می گوید : سند روایت  «جیّد ؛ یعنی خوب» است:

عن سعید بن وهب قال قال علی فی الرحبة أنشد بالله رجلا سمع رسول الله یوم غدیر خم یقول ان الله ولی المؤمنین ومن کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره وکذلک رواه شعبة عن أبی اسحاق وهذا اسناد جید .

 

القرشی الدمشقی ، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای774هـ) ، البدایة والنهایة ، ج 5 ، ص 210 ، ناشر : مکتبة المعارف – بیروت .

هر چند که تصریح مقدسی و ابن کثیر برای اثبات صحت سند روایت کفایت می‌کند ؛ اما در عین حال برای این که هیچ بهانه‌ای نماند‌ ، تک تک روات سند را نیز بررسی می‌کنیم :

الحسین بن حریث المروزی :

ذهبی در باره او می‌گوید :

الحسین بن حریث أبو عمار الخزاعی المروزی ... ثقة .

حسین بن حریث ثقه و مورد اعتماد است.

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة ، ج 1 ، ص ،332 ، رقم : 1082 ، تحقیق محمد عوامة ، ناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامیة ، مؤسسة علو - جدة ، الطبعة : الأولى ، 1413هـ - 1992م .

و در سیر اعلام النبلاء از او با القاب امام ، حافظ وحجت نام می‌برد و می‌گوید :

الحسین بن حریث خ م د ت . ابن الحسن بن ثابت بن قطبة الامام الحافظ الحجة أبو عمار الخزاعی المروزی مولى عمران بن حصین .

بخاری ، مسلم ، أبو داود و ترمذی از حسین بن حریث روایت نقل کرده‌اند ، او امام ، حافظ و حجت است .

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، سیر أعلام النبلاء ، ج 11 ، ص 400 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .

الفضل بن موسى :

ذهبی در باره او می‌گوید :

الفضل بن موسى السینانی عن هشام بن عروة وطبقته وعنه إسحاق ومحمود بن غیلان وخلق ثبت مات 192 ع .

فضل بن موسی ، مورد اعتماد بود و در سال 192 از دنیا رفت .

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة ، ج 2 ، ص 123 ، رقم : 4477 ، تحقیق محمد عوامة ، ناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامیة ، مؤسسة علو - جدة ، الطبعة : الأولى ، 1413هـ - 1992م .

و در میزان الإعتدال می‌گوید :

الفضل بن موسى السینانی المروزی ع أحد العلماء الثقات یروی عن صغار التابعین .

او یکی از دانشمندان مورد اعتماد بود که از خورد سالان از تابعین روایت می‌کرد.

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، ج 5 ، ص 437 ، تحقیق : الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1995م .

سلیمان بن مهران الأعمش :

ذهبی در باره او می‌گوید :

سلیمان بن مهران الحافظ أبو محمد الکاهلی الأعمش أحد الأعلام عن بن أبی أوفى وزر وأبی وائل وعنه شعبة ووکیع قال بن المدینی له ألف وثلاثمائة حدیث عاش ثمانیا وثمانین سنة .

سلیمان اعمش هزار و سیصد حدیث روایت نقل کرده و هشتاد و هشت سال عمر کرد.

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة ، ج 1 ، ص 464 ، رقم : 2132 ، تحقیق محمد عوامة ، ناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامیة ، مؤسسة علو - جدة ، الطبعة : الأولى ، 1413هـ - 1992م .

و در سیر اعلام النبلاء می‌گوید :

الأعمش . سلیمان بن مهران الإمام شیخ الإسلام شیخ المقرئین والمحدثین .

او امام و شیخ الاسلام و استاد قاریان و اهل حدیث بود.

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، سیر أعلام النبلاء ، ج 6 ، ص 226 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .

أبو إسحاق السبیعی :

عمرو بن عبد الله أبو إسحاق الهمدانی السبیعی أحد الأعلام ... هو کالزهری فی الکثرة غزا مرات وکان صواما قواما عاش خمسا وتسعین سنة مات 127 ع

ابو اسحاق سبیعی یکی از بزرگان علم است ... مانند زهری روایات بسیار نقل کرده است ، در چندین جنگ حضور داشت و فراوان روزه می‌گرفت و شب زنده دار بود و 95 سال عمرکرد.

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة ، ج 2 ، ص82 ، رقم : 4185 ، تحقیق محمد عوامة ، ناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامیة ، مؤسسة علو - جدة ، الطبعة : الأولى ، 1413هـ - 1992م .

و در تذکرة الحفاظ می‌گوید :

أبو إسحاق السبیعی عمرو بن عبد الله الهمدانی الکوفی الحافظ أحد الأعلام رأى علیا رضی الله عنه وهو یخطب .... قال أبو حاتم ثقة یشبه الزهری فی الکثرة وهو احفظ من أبی إسحاق الشیبانی قال فضیل بن غزوان کان أبو إسحاق یختم فی کل ثلاث وقیل کان صواما قواما متبتلا .

ابو اسحاق سبیعی یکی از بزرگانی است که سخنرانی علی را شنیده است... ابو حاتم گفته که او مورد اعتماد است ، همانند زهری روایات بسیاری نقل کرده  و از ابو اسحاق شیبانی در حفظ و نگه داری حدیث قوی تر بوده ، فضیل بن غزوان گفته است:

ابو اسحاق در هر سه روز قرآن را ختم می کرد و زیاد روزه می گرفت و شب زنده دار بود.  

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، تذکرة الحفاظ ، ج 1 ، ص 114 ،  ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى .

سعید بن وهب :

ذهبی در باره او می‌گوید :

سعید بن وهب الخیوانی أحد أشراف همدان سمع من معاذ بالیمن ومن علی وابن مسعود وعنه ابنه عبد الرحمن وأبو إسحاق ثقة .

سعید از اشراف و بزرگان هَمدان است که در یمن از معاذ حدیث شنیده است و همچنین از علی و ابن مسعود نقل حدیث دارد و ثقه است.

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة ، ج 1 ، ص 446 ، رقم : 1971 ، تحقیق محمد عوامة ، ناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامیة ، مؤسسة علو - جدة ، الطبعة : الأولى ، 1413هـ - 1992م .

و در سیر اعلام النبلاء می‌گوید :

سعید بن وهب . الهمدانی الخیوانی الکوفی من کبراء شیعة علی . حدث عن علی وابن مسعود ومعاذ بن جبل وخباب . أسلم فی حیاة النبی صلى الله علیه وسلم ولزم علیا رضی الله عنه حتى کان یقال له القراد للزومه إیاه .

وحدث عنه أیضا ابنه عبد الرحمن له أحادیث وثقه یحیى بن معین .

سعید از بزرگان شیعه علی بود ،  از علی ، ابن مسعود و معاذ بن جبل و خباب حدیث نقل کرده ، وی در زمان پیامبر مسلمان شد و ملازم و همراه علی بود و یحیی بن معین او را توثیق کرده است.

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، سیر أعلام النبلاء ، ج 4 ، ص 180 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .

ب : بزار از زید بن یثیع :

حدثنا یوسف بن موسى قال نا عبید الله بن موسى عن فطر بن خلیفة عن أبی إسحاق عن عمرو ذی مر وعن سعید بن وهب وعن زید بن یثیع قالوا سمعنا علیا یقول نشدت الله رجلا سمع رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول یوم غدیر خم لما قام فقام إلیه ثلاثة عشر رجلا فشهدوا أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم قالوا بلى یا رسول الله قال فأخذ بید علی فقال من کنت مولاه فهذا مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وأحب من أحبه وأبغض من أبغضه وانصر من نصره واخذل من خذله .

ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعید بن وهب و زید بن یثیع به اتفاق روایت کرده‏اند که از حضرت على علیه السّلام شنیدیم که فرمود: شما را به خدا سوگند، اگر کسى از شما از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم آن چه را درباره من فرموده ، شنیده است ، شهادت خود را اعلام نماید . سیزده تن از حاضران از جای برخواستند و شهادت دادند که از آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله شنیدیم که فرمود : مگر نه این که من از جان مؤمنان سزاوارتر از خود آن ها هستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصدیق کردند . در این هنگام دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود :

 «من کنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله» .

البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای292 هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج 3 ، ص 35 ، ح786 ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن ، مکتبة العلوم والحکم - بیروت ، المدینة الطبعة : الأولى ، 1409هـ  .

هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .

این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .

الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 105 ، ناشر : دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407هـ .

ج : طبرانی از حبشی بن جنادة :

حدثنا الْحُسَیْنُ بن إِسْحَاقَ التُّسْتَرِیُّ ثنا عَلِیُّ بن بَحْرٍ ثنا سَلَمَةُ بن الْفَضْلِ عن سَلْمَانَ بن قَرْمٍ الضَّبِّیِّ عن أبی إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِیِّ قال سمعت حَبَشِیَّ بن جُنَادَةَ یقول سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم یقول یوم غَدِیرِ خُمٍّ اللَّهُمَّ من کنت مَوْلاهُ فَعَلَیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاهُ وَعَادِ من عَادَاهُ وَانْصُرْ من نَصَرَهُ وأَعِنْ مُنْ أَعَانَهُ

حبشی بن جناده می گوید: در غدیر خم از رسول خدا شنیدم که می فرمود: اللهم من ... 

الطبرانی ، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای360هـ) ، المعجم الکبیر ، ج 4 ، ص 16 ، ح3514 ، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی ، ناشر : مکتبة الزهراء - الموصل ، الطبعة : الثانیة ، 1404هـ – 1983م .

هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

رواه الطبرانی ورجاله وثقوا

این روایت را طبرانی نقل کرده است و همه راویان آن مورد اعتماد هستند.

الهیثمی ، أبو الحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 106 ، ناشر : دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407هـ .

جهل ابن تیمیه به مفاهیم قرآن و سنت :

اگر کسی بخواهد با معیارهای ابن تیمیه و همفکران او ، مسائل اسلامی و واژه‌های قرآنی را بررسی کند ، اصلا عجیب نیست که بگوید این دعای رسول خدا به اجابت نرسیده است ؛ چرا که اساساً معیار ابن تیمیه و همفکران او با معیارهای قرآنی و الهی تفاوت اساسی دارد .

از دیدگاه ابن تیمیه ، هرکس در میدان جنگ بر دیگری غلبه ظاهری پیدا کرد ، سربازان دشمن را کشت و بر امور مردم مسلط شد ، پیروز میدان لقب گرفته و خداوند این شخص را نصرت و یاری کرده است .

این سخن ابن تیمیه ثابت می‌کند که او با مفاهیم و معانی قرآن و واژه‌ های سنت نبوی ، کاملاً بیگانه است و معنای «نصرت و خذلان» را از دیدگاه قرآن درک نکرده و فقط معنای لغوی آن را که همان پیروزی و غلبه ظاهری ، سلطه بر امور مردم ، ظلم و ستم ، کشتن نیکان و ... باشد فهمیده است ؛ از این رو ، طبیعی است که با معیارهای ابن تیمیه و همفکران  او ، معاویه پیروز میدان جنگ لقب بگیرد و امیر مؤمنان و پیروان آن حضرت شکست خورده میدان .

این تفسیر از «نصرت و خذلان» فقط اختصاص به جنگ امیر مؤمنان علیه السلام با معاویه ندارد ؛ بلکه همفکران ابن تیمیه همین تفسیر را در باره جنگ حسین بن علی علیه السلام با یزید نیز داشته‌اند و او را «کشته شمشیر جدش» دانسته‌اند . به عنوان نمونه شهاب الدین آلوسی در تفسیر روح المعانی می‌نویسد :

وأبو بکر بن العربی المالکی علیه من الله تعالى ما یستحق أعظم الفریة فزعم أن الحسین قتل بسیف جده صلى الله تعالى علیه وسلم وله من الجهلة موافقون على ذلک .

ابن عربی بزرگترین تهمت و جسارت را در حق حسین روا داشته که نادانان دیگری هم در این جسارت او را همراهی کرده‌اند وی می‌گوید : حسین با شمشیر جدش رسول خدا کشته شد.

و باز در ادامه می‌نویسد :

قال ابن الجوزی علیه الرحمة فی کتابه السر المصون: من الأعتقادات العامة التی غلبت على جماعة منتسبین إلى السنة أن یقولوا : إن یزید کان على الصواب وأن الحسین رضی الله تعالى عنه أخطأ فی الخروج علیه .

یکی از مسائل شائع در بین گروهی از اهل سنت که جنبه اعتقادی هم گرفته این است که می‌گویند : حرکت و عمل یزید در برابر حسین صحیح و درست بود و این حسین بود که در قیامش علیه یزید اشتباه کرد.

الآلوسی البغدادی ، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ) ، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی ، ج 26 ، ص 73 ،  ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت .

این منطق ، منطق بنی امیه در سنجش حقایق و مسائل اسلامی بود ، و کسی که این منطق اموی را که گفته اند: «السلطان ظل الله فی الأرض ؛ حاکم سایه خدا در زمین است » بار دیگر احیاء کرد ابن تیمیه بود، آنان با این معیار خود ساخته ، پیروزی جباران و سفاکان را در جنگ‌ها نصرت و یاری خداوند می‌دانند ؛ و حال آنکه این منطق نه با مشیت و وعده های الهی سازگاری دارد و نه با اصول و معیارهای نظاهم سیاسی اسلام ؛ پس در حقیقت چنین منطق و تفکری از نگاه دین باطل است .

زیرا خداوند ، نصرت و یاری را همواره از آنٍ انبیاء الهی علیهم السلام و خذلان و خواری را سرنوشت همیشگی دشمنان آن‌ها می‌داند . با آن که اکثر انبیاء از دشمنان خود در ظاهر شکست خورده و حتی جان خود و بسیاری از یاران و پیروان خود را از دست داده‌اند ؛ اما خداوند آن‌ها را پیروز حقیقی می‌داند .

خداوند در باره نصرت پیامبران خود می‌فرماید :

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهاد . غافر / 51 .

ما به یقین پیامبران خود و کسانى را که ایمان آورده‏اند ، در زندگى دنیا و (در آخرت) روزى که گواهان به پا مى‏خیزند یارى مى‏دهیم !

و در آیه دیگر خطاب به کافرانی که یاران رسول خدا را ضعیف و کم می‌شمردند ، می‌فرماید که به زودی معلوم می‌شود که چه کسی یاوران ضعیف‌تر و کمتری خواهد داشت :

حَتىَّ إِذَا رَأَوْاْ مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَ أَقَلُّ عَدَدًا . الجن / 24 .

(کار شکنى کفّار هم چنان ادامه مى‏یابد) تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببینند آن گاه مى‏دانند چه کسى یاورش ضعیفتر و جمعیّتش کمتر است !

و با این که ظاهراً کفار قریش در جنگ احد بر لشکر مسلمانان پیروز شده بودند ؛ اما منطق قرآن ، قریشیان را شکست خورده واقعی می‌داند و عذاب جهنم را به آن‌ها وعده می‌دهد :

قُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ . آل عمران / 12 .

به آنها که کافر شدند بگو : (از پیروزى موقت خود در جنگ احُد ، شاد نباشید !) به زودى مغلوب شده و سپس (در رستاخیز) به سوى جهنم ، محشور خواهید شد . و چه بد جایگاهى است !

اگر بخواهیم با معیارهای بنی امیه و ابن تیمیه وقایع جنگ احد را بسنجیم ، باید رسول خدا را شکست خورده و کفار قریش را پیروز میدان و منصور خداوند بدانیم ؛ چرا که پیروزی ظاهری با آن‌ها بود ؛ اما منطق قرآن ، أبو سفیان‌ها را شکست خورده و رسول خدا را پیروز میدان احد می‌داند .

معیار و منطق قرآن در شکست و پیروزی این است که انبیاء و پیامبران و نیز مؤمنان و پیروان آن‌ها همواره پیروز هستند ؛ هرچند که به ظاهر در برابر لشکر کفر شکسته خورده باشند .

بنابراین حسین بن علی علیهما السلام با خون خود بر یزید پیروز شد ، انقلابش را جاودانه ساخت و پیامش را به گوش همه آزاد اندیشان جهان تا قیام قیامت رساند ؛ هر چند که با معیارهای بنی امیه ، ابن تیمیه و همفکران او مغلوب لشکر یزید شدند و جان خود و یارانش را از دست دادند .

بر اساس همین منطق است که خداوند هابیل را می‌ستاید و از او با تکریم و تعظیم یاد کرده و کردار و رفتار او را الگوی دیگران معرفی می‌کند ؛ اما وقتی از قابیل سخن می‌‌گوید او را بازنده و زیانکار واقعی می‌داند :

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرین‏ . المائده / 30 .

نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد (سرانجام) او را کشت و از زیانکاران شد .

با این که قابیل به ظاهر پیروز و موفق شده بود که وجود فیزیکی برادرش را از میان بردارد ؛ اما از دیدگاه قرآن قابیل شکسته خورده و هابیل پیروز شده است .

با توجه به آن چه گذشت می‌گوییم :

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم از خداوند می‌خواهد که نصرت و یاری الهی و ربانی خود را برای کسانی قرار دهد که امیر مؤمنان علیه السلام را یاری و با آن حضرت در مقابل دشمنانش ایستادگی می‌کنند ، و از آن طرف خذلان و خواری دنیوی و اخروی خود را نصیب کسانی نماید که در مقابل امیر مؤمنان ‌ایستادند‌ ، بیعت با او را شکسته و در صف دشمنان آن حضرت قرار گرفتند .

جنگ امیر مؤمنان با ناکثین ، قاسطین و مارقین به دستور خداوند بود :

طبق آن چه از منطق قرآن دانستیم ، به این نتیجه می‌رسیم که امیر مؤمنان علیه السلام پیروز واقعی جنگ‌های سه گانه با ناکثین ، قاسطین و مارقین بوده و خداوند او و یارانش را نصرت و یاری کرده ؛ هر چند که در ظاهر معاویه توانسته باشد حکومت را به دست بگیرد ؛ چرا که امیر مؤمنان علیه السلام به دستور خدا و رسول او با آن‌ها جنگیده است .

بزار در مسند خود می‌نویسد :

حدثنا عباد بن یعقوب قال نا الربیع بن سعید قال نا سعید بن عبید عن علی بن ربیعة عن علی قال عهد إلی رسول الله صلى الله علیه وسلم فی قتال الناکثین والقاسطین والمارقین .

علی فرمود : رسول خدا ، از من برای جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین پیمان گرفت .

البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای292 هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ، ج 3 ، ص26ـ 27 ، ح774 ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن ، مکتبة العلوم والحکم - بیروت ، المدینة الطبعة : الأولى ، 1409 هـ .

هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

رواه البزار والطبرانی فی الأوسط وأحد إسنادی البزار رجاله رجال الصحیح غیر الربیع بن سعید ووثقه ابن حبان .

این روایت را بزار و طبرانی نقل کرده اند که رجال سند بکی از نقلهای بزار صحیح است غیر از ربیع بن سعید که ابن حبان او را توثیق کرده است.

الهیثمی ، أبو الحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 7 ، ص 238 ، ناشر : دار الریان للتراث/‏ دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407هـ .

أبو یعلی در مسند خود می‌نویسد :

حدثنا الصلت بن مسعود الجحدری حدثنا جعفر بن سلیمان حدثنا الخلیل بن مرة عن القاسم بن سلیمان عن أبیه عن جده قال سمعت عمار بن یاسر یقول أمرت أن أقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین .

عمار یاسر گفته است : به من دستور داده شد تا با ناکثین ، قاسطین و مارقین بجنگم.

أبو یعلى الموصلی التمیمی ، أحمد بن علی بن المثنى (متوفای307 هـ) ، مسند أبی یعلى ، ج 3 ، ص 194 ، ح1623 ، تحقیق : حسین سلیم أسد ، ناشر : دار المأمون للتراث - دمشق ، الطبعة : الأولى ، 1404 هـ – 1984م .

دولابی در الکنی والأسماء همین مطلب را از عمار یاسر نقل می‌کند :

641 - حدثنا الحسن بن علی بن عفان ، قال : ثنا الحسن بن عطیة ، قال : ثنا أبو الأرقم ، عن أبی الجارود ، عن أبی الربیع الکندی ، عن هند بن عمرو ، قال : سمعت عمارا یقول : أمرنی رسول الله [صلى الله علیه وسلم] أن أقاتل مع علی الناکثین والقاسطین والمارقین .

رسول خدا به من دستور داد تا در کنار علی با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم.

الدولابی ، الإمام الحافظ أبو بشر محمد بن أحمد بن حماد (متوفای310هـ) ، الکنى والأسماء ، ج 1 ، ص 360 ، تحقیق : أبو قتیبة نظر محمد الفاریابی ، ناشر : دار ابن حزم - بیروت/ لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1421 هـ ـ 2000م .

شاشی در مسند خود می‌نویسد :

322 حدثنا أحمد بن زهیر بن حرب نا عبدالسلام بن صالح أبو الصلت نا عائذ بن حبیب نا بکر بن ربیعة وکان ثقة نا یزید بن قیس عن إبراهیم عن علقمة عن عبدالله قال أمر رسول الله صلى الله علیه وعلى آله وسلم علیا أن یقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین .

عبد الله بن مسعود می‌گوید: رسول خدا به علی دستور داد تا با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگد.

الشاشی ، أبو سعید الهیثم بن کلیب (متوفای335هـ) ، مسند الشاشی ، ج 1 ، ص 342 ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مکتبة العلوم والحکم - المدینة المنورة ، الطبعة : الأولى ، 1410هـ .

طبرانی همین مطلب را از عبد الله بن مسعود نقل می‌کند :

حدثنا الْهَیْثَمُ بن خَالِدٍ الدُّورِیُّ ثنا محمد بن عُبَیْدٍ الْمُحَارِبِیُّ ثنا الْوَلِیدُ بن حَمَّادٍ عن أبی عبد الرحمن الْحَارِثِیِّ عن إبراهیم عن عَلْقَمَةَ عن عبد اللَّهِ قال أَمَرَ عَلِیٌّ بِقِتَالِ النَّاکِثِینَ وَالْقَاسِطِینَ وَالْمَارِقِینَ .

عبد الله بن مسعود می‌گوید : رسول خدا به علی دستور داد تا با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگد.

الطبرانی ، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای360هـ) ، المعجم الکبیر ، ج 10 ، ص 91 ، ح10054 ، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی ، ناشر : مکتبة الزهراء - الموصل ، الطبعة : الثانیة ، 1404هـ – 1983م .

و حاکم نیشابوری همین مطلب را أبو أیوب انصاری نقل می‌کند :

حدثنا أبو سعید أحمد بن یعقوب الثقفی ثنا الحسن بن علی بن شبیب المعمری ثنا محمد بن حمید ثنا سلمة بن الفضل حدثنی أبو زید الأحول عن عقاب بن ثعلبة حدثنی أبو أیوب الأنصاری فی خلافة عمر بن الخطاب رضی الله عنه قال أمر رسول الله صلى الله علیه وسلم علی بن أبی طالب بقتال الناکثین والقاسطین والمارقین

ابو ایوب انصاری در دوران خلافت عمر نقل کرد که: رسول خدا به علی دستور داد تا با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگد.

النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفای405 هـ) ، المستدرک على الصحیحین ، ج 3 ، ص 150 ، ح4674 ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م .

مقدسی در البدأ والتاریخ می‌نویسد :

فقال علی علیه السلام دعوهم حتى یأخذوا مالا ویسفکوا دما وکان یقول أمرنی رسول الله صلى الله علیه وسلم بقتال الناکثین والقاسطین والمارقین فالناکثون أصحاب الجمل والقاسطون أصحاب صفین والمارقون الخوارج .

علی می‌گفت : رسول خدا به من دستور داد تا با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم . ناکثان کسانی هستند که جنگ جمل را به راه انداختند و قاسطین کسانی هستند که در صفین جنگیدند و مارقین خوارج هستند.

المقدسی ، مطهر  بن طاهر (متوفای507 هـ) ، البدء والتاریخ ، ج 5 ، ص 224 ، ناشر : مکتبة الثقافة الدینیة – بورسعید .

ابن حجر عسقلانی تصریح می‌کند که امیر مؤمنان علیه السلام به دستور رسول خدا با ناکثین ، قاسطین و مارقین جنگیده است :

فَائِدَةٌ کانت وَقْعَةُ الْجَمَلِ فی سَنَةِ سِتٍّ وَثَلَاثِینَ وَکَانَتْ وَقْعَةُ صَفِّینَ فی رَبِیعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ سَبْعٍ وَثَلَاثِینَ وَاسْتَمَرَّتْ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَکَانَتْ النَّهْرَوَانُ فی سَنَةِ ثَمَانٍ وَثَلَاثِینَ

قَوْلُهُ ثَبَتَ أَنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ وَصِفِّینَ وَالنَّهْرَوَانِ بُغَاةٌ هو کما قال وَیَدُلُّ علیه حَدِیثُ عَلِیٍّ أُمِرْت بِقِتَالِ النَّاکِثِینَ وَالْقَاسِطِینَ وَالْمَارِقِینَ رَوَاهُ النَّسَائِیُّ فی الْخَصَائِصِ وَالْبَزَّارُ وَالطَّبَرَانِیُّ وَالنَّاکِثِینَ أَهْلُ الْجَمَلِ لِأَنَّهُمْ نَکَثُوا بَیْعَتَهُ وَالْقَاسِطِینَ أَهْلُ الشَّامِ لِأَنَّهُمْ جَارُوا عن الْحَقِّ فی عَدَمِ مُبَایَعَتِهِ وَالْمَارِقِینَ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ لِثُبُوتِ الْخَبَرِ الصَّحِیحِ فِیهِمْ

أَنَّهُمْ یَمْرُقُونَ من الدِّینِ کما یَمْرُقُ السَّهْمُ من الرَّمِیَّةِ وَثَبَتَ فی أَهْلِ الشَّامِ حَدِیثُ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ وقد تَقَدَّمَ وَغَیْرُ ذلک من الْأَحَادِیثِ .

جنگ جمل در سال سی و شش و جنگ صفین در ربیع الأول سال سی و هفت بود که سه ماه به طول انجامید ، جنگ نهروان نیز در سال سی و هشت هجری اتفاق افتاد .

اهل جمل و صفین و نهروان همه متجاوز و ستمگر بودند ؛ زیرا جنگ با این سه گروه به فرمان پیامبر بوده است که به علی فرمود : با ناکثین و قاسطین و مارقین می‌جنگی ، این روایت را نَسائی در کتاب خصائص و بزّار و طبرانی نقل کرده‌اند . اهل جمل همان ناکثان هستند که بیعت خودشان را با علی شکستند و قاسطین اهل شام هستند ؛ چون علیه حق قیام نموده و از بیعت سرپیچی کردند و مارقین اهل نهروان هستند که در خبر صحیح نیز آمده است که آنان از دین همانند خارج شدن تیر از کمان بیرون می‌روند و در باره اهل شام حدیث رسول خدا در باره عمار ثابت است که فرمود : گروهی متجاوز و ستمگر او را می‌کشند.

تلخیص الحبیر فی أحادیث الرافعی الکبیر ، ج 4 ، ص 44 ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی (متوفای852 ، ناشر :  - المدینة المنورة - 1384 - 1964 ، تحقیق : السید عبدالله هاشم الیمانی المدنی

پس خداوند امیر مؤمنان و نیز عمار یاسر را یاری کرده ؛ هر چند که عمار به دست « فئة باغیة ؛ گروه نابکار» و امیر مؤمنان به دست عبد الرحمن بن ملجم ـ باقی مانده خوارج ـ به شهادت رسیدند .

نتیجه :

خداوند بنی امیه را خوار کرد ؛ هرچند که به ظاهر بیش از هشتاد سال بر مردم تسلط داشتند و سرزمین‌های زیادی را فتح کردند ، و علی بن أبی طالب و یارانش را یاری کرد ؛ هر چند که در برخی از مواقع به ظاهر شکست خورده و یا جان خود را از دست دادند .

تاریخ خود صادق‌ترین گواه بر این مطلب است ؛ چرا که محبت امیر مؤمنان ، فکر ، عقیده و مرام‌ او همواره در قلب مردم عالم جای دارد ، مرقد مطهر او ملجأ و پناهگاه عاشقان ، و یاران او مظهر وفاداری و جانبازی در راه اسلام شناخته می‌شوند ؛ اما با شنیدن نام بنی امیه چیزی جز سیاهی و تباهی ،  ظلم و جنایت ، بی‌بند و باری و فساد در ذهن مردم جهان خطور نمی‌کند .

و این خود بهترین دلیل بر استجابت دعای رسول خدا صلی الله علیه وآله است .

 

موفق باشید

 

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه  تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد