حدیث غدیر ، ولایت یا محبت ؟

چکیده:

پیامبر اسلام صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله در طول دوران رسالت، پیوسته به موضوع جانشینی بعد از خود اشاره کرده و به صورت مکرر آن را امری مربوط به خدا دانسته است.

صرف نظر از کتب تفسیر و تاریخ و حدیث شیعه که بر انتصابی بودن امام از سوی خداوند تصریح و تأکید دارند، این مطلب را می‏توان به روشنی از کتب اهل سنّت نیز اثبات نمود.

متن مقاله :

طبری می‏نویسد: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از گذشت 3 سال از آغاز بعثت، از سوی خداوند مأمور شد که دعوت خویش را آشکار سازد، و آیه «وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَقْرَبینَ»(1) در این مورد نازل شد. پیامبر، سران بنی هاشم را جمع کرد و فرمود: «من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‏ام. خداوند به من امر کرده است که شما را به آن دعوت کنم. کدام یک از شما مرا در نشر این آیین یاری می‏ کند تا برادر و وصی و جانشین من در میان شما باشد؟» حضرت سه مرتبه این سخن را تکرار نمود و در هر بار تنها علی علیه ‏السلام آمادگی خود را اعلان کرد. در این موقع پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ هذا أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی فیکُمْ؛(2) او برادر و وصی و جانشین من در میان شماست.»

چکیده:

پیامبر اسلام صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله در طول دوران رسالت، پیوسته به موضوع جانشینی بعد از خود اشاره کرده و به صورت مکرر آن را امری مربوط به خدا دانسته است.

صرف نظر از کتب تفسیر و تاریخ و حدیث شیعه که بر انتصابی بودن امام از سوی خداوند تصریح و تأکید دارند، این مطلب را می‏توان به روشنی از کتب اهل سنّت نیز اثبات نمود.

متن مقاله :

طبری می‏نویسد: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از گذشت 3 سال از آغاز بعثت، از سوی خداوند مأمور شد که دعوت خویش را آشکار سازد، و آیه «وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَقْرَبینَ»(1) در این مورد نازل شد. پیامبر، سران بنی هاشم را جمع کرد و فرمود: «من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‏ام. خداوند به من امر کرده است که شما را به آن دعوت کنم. کدام یک از شما مرا در نشر این آیین یاری می‏ کند تا برادر و وصی و جانشین من در میان شما باشد؟» حضرت سه مرتبه این سخن را تکرار نمود و در هر بار تنها علی علیه ‏السلام آمادگی خود را اعلان کرد. در این موقع پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ هذا أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی فیکُمْ؛(2) او برادر و وصی و جانشین من در میان شماست.»

طبری در جای دیگری از تاریخش نقل می‏ کند: وقتی آن حضرت برای تبلیغ اسلام با سران قبیله بنی‏عامر تماس گرفت، یکی از آنان حمایت خود را از وی اعلام نمود و افزود: هرگاه خداوند تو را بر مخالفان پیروز ساخت، آیا موضوع زمامداری مسلمانان پس از شما به ما واگذار می‏گردد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اَلاَمْرُ اِلَی اللّهِ، یَضَعُهُ حَیْثُ یَشاءُ؛ موضوع خلافت، مربوط به خدا است [و از اختیار من بیرون است]، خدا هر فردی را انتخاب کند، امامت به او محول می‏ گردد.»(3)

 

پیامبر اسلام با این گونه سخنان صریح و بسیار روشن خود زمینه ‏سازی نموده و اذهان را آماده می‏ کرد تا آخرین پیام الهی را درباره رهبری امت اسلامی ‏که سرنوشت اسلام و مسلمین را رقم خواهد زد ابلاغ نماید و پیوسته به مسأله مهم ولایت و رهبری بعد از خود اشاره نموده و علی علیه‏ السلام را به عنوان بهترین فرد معرفی می‏ کردند. تا اینکه وعده موعود فرا رسید و برای ابلاغ آخرین فرمان خداوند و اتمام رسالت خویش در هنگام برگشت از سفر حج در مکانی به نام غدیر خم، در بزرگترین اجتماع مسلمین در دوران پیامبری خویش به پا خواست و به فرمان خداوند، امام علی علیه ‏السلام و یازده معصوم از فرزندان او را به عنوام امام و رهبر مسلمین با جملاتی چون «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌّ مَوْلاهُ» که برگرفته از ولایت خداوند است، منصوب کرد.

 

متأسفانه بعد از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله تهاجم بس گسترده‏ ای علیه ولایت امام علی علیه‏ السلام آغاز گردید و بزرگترین هجمه ‏ها علیه روایت غدیر بود، اما از آنجا که نتوانستند این پیام بزرگ و پرفروغ آسمانی را نادیده بگیرند، پیوسته به تفسیرهای ناصواب و به دور از منطق همچون تفسیر لفظ «مولا» به معنی نصرت و محبت و دوستی دست زدند تا شاید بتوانند این حدیث نورانی را تحریف کرده و کارهای توجیه ‏ناپذیر خویش را توجیه کنند.

هم اکنون به بیان شواهدی می ‏پردازیم که به روشنی ثابت می‏کند که مقصود از «مولی» در حدیث غدیر، همان امامت و رهبری است.

 

شواهد :

1 ـ فرازهای حدیث شریف غدیر

رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله در روز غدیر خم فرمود:

 

الف ـ خدایی جز اللّه نیست، زیرا او به من اعلام فرموده است که اگر آنچه در حقّ علی بر من نازل نموده ابلاغ نکنم رسالت او را نرسانده‏ ام، و برای من حفظ از شرّ مردم را ضمانت نموده است و خدا کفایت کننده و کریم است.

خداوند به من چنین وحی کرده است: «بسم اللّه الرحمن الرحیم ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت درباره علی بر تو نازل شده؛ یعنی خلافت علی بن ابی‏طالب را ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده ‏ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‏ کند.»(4)

ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده ‏ام و من سبب نزول این آیه را برای شما بیان می‏ کنم: جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام که او سلام است مرا مأمور کرد که در این محل به پاخیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که: «أَنَّ عَلِیَّ بْن أَبی طالِب أَخی وَ وَصیِّی وَ خَلیفَتی عَلی اُمَّتی وَالإِْمامُ مِنْ بَعْدی؛ علی بن ابی‏طالب برادرِ من و وصیّ من و جانشین من بر امّتم و امام بعد از من است.» نسبت او به من همانند هارون به موسی است جز این که پیامبری بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می‏باشد و خداوند در این مورد آیه‏ای از کتابش بر من نازل کرده است که: «صاحب اختیار شما، خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏ دهند.»(5) و علیّ بن ابی‏طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عزوجل را قصد می ‏کند.(6)

 

ب ـ ای مردم! از او (علی علیه‏السلام ) به سوی دیگری گمراه نشوید، و از او روی بر مگردانید و از ولایت او سرباز نزنید. اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل می‏کند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهی می‏نماید، و در راه خدا سرزنش ملامت کننده‏ای او را مانع نمی‏شود.

ای مردم! او را فضیلت دهید که خدا او را فضیلت داده است، و او را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است.

«مَعاشِرَ النَّاس! اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللّهِ، وَلَنْ یَتُوبَ اللّهُ عَلی أَحَدٍ اَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُ ...؛

ای مردم! او از طرف خداوند امام است و هر کس ولایت او را انکار کند خداوند هرگز توبه ‏اش را نمی ‏پذیرد و او را نمی ‏بخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیّت و تا آخر روزگار معذّب نماید. پس بپرهیزید از این که با او مخالفت کنید و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره آن مردم و سنگ ‏ها هستند و برای کافران آماده شده است.»(7)

 

ج ـ «أَلا إِنَّ جَبْرَئِیلَ خَبَّرَنِی عَنِ اللّهِ تَعالی بِذلِکَ وَ یَقُولُ «مَنْ عادی عَلِیّا وَ لَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی؛ بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده است و می‏گوید: «هرکس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد.»

 

د ـ «مَعاشِرَ النَّاسِ ... مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ اَبی طالِبٍ اَخی وَ وَصِیّی وَ مُولاتُهُ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اَنْزَلَها عَلَیَّ؛ ای مردم هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست و او علی بن ابی طالب، برادر و جانشین من است و ولایت او از جانب خداوند متعال است که بر من نازل کرده است.»

 

ه ـ «أَلا وَقَد بَلَّغْتُ، أَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، أَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ، أَلا وَ اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، أَلا اِنَّهُ لا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرَ اَخی هذا؛ بدانید من پیام خدا را رساندم، و وظیفه خود را ادا کردم، بدانید که من شنوانیدم، بدانید که من (مسأله ولایت و امامت را) توضیح دادم و روشن نمودم، بدانید که خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عزّ وجلّ می ‏گویم، بدانید که امیرالمؤمنین جز این برادرم علی نیست.»

 

و ـ «مَعاشِرَ النَّاسِ! هذا عَلِیٌّ اَخی، وَ وَصِیّی وَ واعِیَ عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی... اِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ اللّهِ و اَمیرُالْمُؤْمِنینَ، وَالاِمامُ الْهادِی مِنَ اللّهِ...؛

ای مردم! این علی برادر من، وصیّ من، جامع علم من و جانشینم در میان امّتم می‏باشد... او خلیفه رسول خدا، امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند است.»

 

ز ـ «مَعاشِرَ النَّاس! اِنَّما اَکْمَلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ دینَکُمْ بِاِمامَتِهِ فَمَنْ لَمْ یَاْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ اِلی یَوْمِ القِیامَةِ، وَالْعَرْضِ عَلَی اللّه عَزَّوَجَلَّ، فَاُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ، وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ، لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ؛

ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس به او و کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند(8) تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند اقتدا نکند، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت از بین رفته و در آتش دائمی خواهند بود، عذاب از آنان تخفیف نمی ‏یابد و به آنان مهلت داده نمی ‏شود.»(9)

 

2 ـ آیه تبلیغ

از ابن عباس در مورد آیه شریفه «یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربک...» روایت شده است که گفت: در مورد علی علیه‏السلام نازل شد. [خداوند در این آیه به پیامبرش فرمان داد که در مورد علی علیه ‏السلام تبلیغ نماید. پس پیامبر اکرم صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله دست علی علیه ‏السلام را گرفت و فرمود: هر کس که من آقا و مولایش هستم، پس علی آقا و مولای اوست؛ خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار.]

 

این آیه دلیل بسیار روشنی است بر این که مقصود از «مولا» جز امامت و رهبری چیز دیگری نیست.

 

3 ـ اقرارگیری از مردم

پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله در آغاز سخن، از مردم بر سه اصل مهم اسلامی اقرار گرفت و فرمود:

«اَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النّارَ حَقٌّ؟»

هدف از این اقراگیری چیست؟ آیا جز این است که می‏ خواهد ذهن مردم را آماده کند، تا مقام و موقعیتی را که بعدا برای علی علیه ‏السلام ثابت می‏کند، بسان اصول پیشین تلقی نمایند و بدانند که اقرار به ولایت و خلافت وی، در ردیف اصول سه گانه‏ای است که همگی به آن اقرار و اعتراف دارند؟ اگر مقصود از مولی، دوست و ناصر باشد، در این صورت رابطه جمله ‏ها به هم خورده و کلام، بلاغت و استواری خود را از دست می‏ دهد، زیرا:

یک: علی علیه ‏السلام منهای ولایت، یک فرد مسلمان برجسته بود که در جامعه آن روز پرورش یافته بود و لزوم دوستی با افراد با ایمان، تا چه رسد نسبت به مؤمنی مانند علی علیه ‏السلام ، چیز مخفی و پنهانی نبود که پیامبر آن را در اجتماع بزرگ اعلام بفرماید.

دو: این مسأله این قدر هم اهمیت نداشت که در ردیف اصول سه گانه قرار گیرد.

 

4 ـ بیعت ابوبکر و عمر

طبق نقل علماء، مفسران و مورخان بزرگ اهل سنت، عمر و ابوبکر اولین کسانی بودند که بعد از خطبه پیامبر اسلام صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله در غدیر خم برای معرفی امام علی علیه‏ السلام به عنوان وصی و امام بعد از خود، با علی علیه ‏السلام به عنوان امیرالمؤمنین و امام المسلمین با بیان جملاتی چون «بَخٍّ بَخٍّ یا عَلیّ أَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَ مَوْلی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ» یا «هَنیئا لَکَ یَا ابْنَ ابی طالِب أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ مَوْلی کُلِّ مِؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»؛(10) «ای علی بر تو مبارک باد که امروز مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی» یا «گوارا باد بر تو [این ولایت و امامت [ای پسر ابی‏طالب که امروز مولای من و مولای هر مرد و زنی گشتی» بیعت کردند.

 

5 ـ شأن نزول آیه اکمال دین

جمع زیادی از مفسرین و مورخین اهل سنت در کتاب‏ های خود نقل کرده‏اند که بعد از اعلان ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی علیه‏ السلام در روز غدیر خم و بیعت مسلمین با آن حضرت به عنوان امام و وصی بعد از پیامبر صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله ، آیه شریفه «اکمال» (مائده/3) نازل شد.

وقتی که آیه «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِْسْلامَ دینا» بر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شد، حضرت فرمود: «اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی اِکْمالِ الدّینِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسالَتی وَ وِلایَةِ عَلِیِّ بنِ ابی طالبٍ مِنْ بَعْدی (ثُمَّ قالَ) مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ؛(11)

اللّه اکبر بر تکمیل شدن دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی بعد از من. هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خداوندا، آن کسی که او را دوست دارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، و هر کس او را یاری کند، یاری کن و هر کس او را خوار کند خوار گردان.»

آیا کمال دین و اتمام نعمت پروردگار به امامت و رهبری است یا به دوستی و محبت؟!

 

6 ـ تاج گذاری

پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله در مراسم غدیر خم عمامه خود را که «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین علیه ‏السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است.» خود امیرالمؤمنین علیه‏ السلام در این باره فرمود:

«عَمَّمَنی رَسُولُ اللّهِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یَوْمَ غَدیرِ خُم بِعَمامَةٍ فَدَلَّ طَرَفَها عَلی مِنْکَبی وَ قالَ: إنَّ اللّهَ أَیَّدَنی یَوْمَ بَدْرٍ وَ حَنَیْن بِمَلائِکَةٍ مُعْتَمّینَ بِهذِهِ الْعَمامَةِ؛(12)

رسول خدا صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله در روز غدیر خم عمامه‏ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرا به وسیله ملائکه ‏ای که چنین عمامه ‏ای بر سر داشتند یاری نمود.»

 

7 ـ معجزه و امضای الهی

حارث فهری به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله آمده و گفت:

«ای محمد! سه سؤال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ‏ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ‏ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا درباره علی بن ابی طالب که گفتی «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ....» از جانب پروردگارت گفتی یا از پیش خود گفتی؟

حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند:

«خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری اعلان نمی‏ کنم.»

حارث گفت: «خدایا، اگر آنچه محمّد می‏ گوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.»

و در روایت دیگر چنین است:

«خدایا، اگر محمّد در آنچه می‏گوید صادق و راستگو است، شعله ‏ای از آتش بر ما بفرست.»

همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گردید و همان جا او را هلاک کرد.

بعد از این جریان آیه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ»(13) نازل شد. پیامبر به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری.(14)

و با این معجزه، بر همگان مسلم شد که «غدیر» از منبع وحی سرچشمه گرفته و یک فرمان الهی است.

 

8 ـ شرایط بیان حدیث

هرگاه مقصود از بیان حدیث غدیر، مراتب دوستی علی علیه ‏السلام بود، دیگر لازم نبود که پیامبر اکرم در هوای گرم کاروان صدهزار نفری را از رفتن باز بدارد و مردم را در آن هوای گرم روی ریگ‏ ها و سنگ‏ های بیابان بنشاند و خطابه مفصل بخواند.

مگر قرآن با آیه شریفه «اِنَّمَا المُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ»(15) افراد جامعه با ایمان را برادر یکدیگر نخوانده بود؟

قرآن، در آیات زیادی افراد با ایمان را دوست یکدیگر معرفی کرده است. علی علیه ‏السلام نیز عضو همان جامعه با ایمان بود و دیگر نیازی نبود که پیامبر اکرم مستقلا درباره دوستی و مودت علی علیه ‏السلام داد سخن بدهد.

اینکه هدف از حدیث غدیر بیان مراتب دوستی و نصرت علی علیه ‏السلام بوده و مولی به معنی محب و ناصر است، یک نوع اشکال تراشی کودکانه است و از تعصب‏ های کور مایه می‏ گیرد، بلکه به حکم قرائن پیشین و شواهد دیگری که با دقت در سراسر خطبه به دست می‏ آید، کلمه مولی در حدیث غدیر یک معنی بیش ندارد، و آن اولی به تصرف است.

 

پی نوشت :

[1]. شعراء/ 214.

[2]. تاریخ طبری، محمد بن جریر، چاپ بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1879 م، ج 2، ص 64 ـ 66؛ مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 159.

[3]. طبری، همان، ج 2، ص 84؛ تاریخ ابن اثیر، ج 2، ص 65؛ سیره علوی، ج 2، ص 3؛ سیره ابن هشام، ج 2، ص 32.

[4]. مائده / 67.

[5]. مائده/ 55.

[6]. لا إِله إِلاّ هُوَ ـ لاَنَّهُ قَدْ أَعْلَمَنی أَنِّی إِنْ لَمْ اُبَلِّغْ مَا أَنْزَلَ إِلَیَّ فی حَقِّ عَلِیٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، فَقَدْ ضَمِنَ لِی (تَبارَکَ وَ تعالی) اَلْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ وَ هُوَ اللّهُ الْکافِی الْکَریمُ، فَأَوْحی إِلَیَّ: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فِی عَلِیٍّ، «یَعنی فِی الْخِلافَةِ لِعَلِیِّ بنِ أَبِی طالبٍ» وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ.

مَعاشِرَ النّاسِ! ما قَصَّرْتُ فِی تَبْلیغِ ما اَنْزَلَ اللّهُ تَعالی إِلَیَّ، وَ أَنَا اُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الآیَةِ.

إِنَّ جَبْرَئیلَ علیه‏السلام هَبَطَ إِلَیَّ مِرارا ثَلاَثا یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبِّی وَ هُوَ السَّلامُ أَنْ أَقُومَ فِی هذَا الْمَشهَدِ، فَاُعْلِمَ کُلَّ اَبْیَضٍ وَ أَسْوَدٍ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طالِبٍ، أَخِی وَ وَصییِّ وَ خَلیفَتی عَلی اُمَّتی وَ الإِمامُ مِنْ بَعدِی، الَّذِی مَحَلُّهُ مِنِّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی، إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی، وَ هُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ قَدْ أنْزَلَ اللّهُ تَبارَکَ تَعالی عَلَیَّ بِذلِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ:

«اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» (مائده/ 55)

وَ عَلِیُّ بْنِ أَبِی طالِبٍ اَلَّذی أَقامَ الصَّلوةَ وَ اَتَی الزَّکوةَ وَ هُوَ راکِعٌ یُریدُ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ فِی کُلِّ حالٍ.

[7]. مَعاشِرَ النّاسِ! لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلا تَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلا تَسْتَنْکِفُوا مِنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَ الَّذی یَهْدی إِلَی الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ، وَیُزْهِقُ الْباطِلَ وَ یَنْهی عَنْهُ، وَلا تَأْخُذُهُ فِی اللّهِ لَوْمَةُ لائِم.

مَعاشِرَ النَّاسِ فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللّهُ، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهَ.

مَعاشِرَ النّاسِ! إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ اللّهِ، وَ لَنْ یَتُوبَ اللّهُ عَلی أَحدٍ اَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُ، حَتما عَلَی اللّهِ اَنْ یَفْعَلَ ذلِک مِمَّن خالَفَ أَمْرَهُ فیهِ وَ أَنْ یُعَذِّبَهُ عَذابا نُکْرا، اَبَدَ الآْبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.

فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَصِلُوا نارا وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.

[8]. اشاره به امامت ائمه معصومین علیهم‏السلام از فرزندان امام علی علیه‏السلام است.

[9]. علامه امینی، الغدیر، ج 1، ص 159Z

جمعی از علمای اهل سنّت با نقل روایات متعدد، مقصود از آیه شریفه (تبلیغ) و حکم موجود در آن را، معرفی ولایت علی علیه‏السلام ذکر می‏کنند.

الف) عن أبی سعید الخدری قال: نَزَلَتْ هذِهِ الآْیَة: «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»عَلی رَسولِ اللّهِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ فی عَلیِّ بْنِ ابی طالِب؛

از ابی سعید خدری روایت شده که گفت: آیه شریفه «یا ایّها الرَّسول بلّغ...» در روز غدیر خم بر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در مورد علی بن ابی طالب نازل شده است.»

ب) عن ابن عباس فی قوله (تعالی): «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ، وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ» قالَ: نَزَلَتْ فی عَلیٍّ علیه‏السلام ، أَمَرَ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم اَنْ یُبَلِّغَ فیهِ فَأَخَذَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ بِیَدِ عَلیٍّ علیه‏السلام فَقالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ؛(3)

* تعداد زیادی از علما و مفسران اهل سنت می‏گویند: آیه تبلیغ در روز غدیر خم برای اعلان ولایت و امامت علی علیه‏السلام نازل شده است:

جلال الدین عبدالرحمان بن أبی بکر سیوطی، تفسیر الدرّ المنثور فی التّفسیر بالمأثور، (بیروت، المکتبة الشعبیّه)، ج 2، ص 327، ذیل آیه شریفه؛

فخرالدین محمد بن عمر بن الحسن، تفسیر مفاتیح الغیب، ج 12، ص 49، ذیل آیه شریفه؛

رشیدرضا الوهّابی مذهبا، تفسیر المنار (بیروت، دار المعرفه، الطبعة الثانیه)، ج 6، ص 463، ذیل آیه شریفه؛

قاضی محمد بن علی الشوکانی الیمانیّ، تفسیر فتح القدیر، ج 3، ذیل آیه شریفه؛

سیدمحمود بن عبداللّه الآلوسی البغدادی، تفسیر روح المعانی، ج 2، ذیل آیه شریفه؛

حافظ بن عساکر الشافعی، تاریخ الدمشق، شرح حال امیرالمؤمنین، ج 2، ص 86، ح 589؛

شیخ أبی الحسن علی بن أحمد الواحدی النیسابوری، أسباب النزول (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1400 ه ق)، ص 135؛

غیاث الدین بن همام الدین الحسینی المشتهر به خوان میر، حبیب السّیر، طهران، مطبعة الحیدری، ج 2، ص 12؛

شیخ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودة، بیروت، (مؤسسة الاعلمی للمطبوعات)، ج 1، ص 119، باب 39؛

حافظ أبی القاسم عبیداللّه بن عبداللّه بن أحمد الحسکانی، شواهد التنزیل، حققه و علق علیه الشیخ محمدباقر المحمودی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الاولی، 1393، ج 1 ص 187، احادیث شماره 243، 244، 245، 247، 248، 192؛

حافظ أحمد بن عبدالرحمان أبی بکر الفارسی الشیرازی، ما نزل القرآن فی علی علیه‏السلام ، ص 68؛

بدرالدین محمود الشهیر بابن العینی الحنفی، عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، ج 8، ص 584.

[10]. فهرست منابع :

حافظ بن عساکر الشافعی، تاریخ الدمشق، شرح حال امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، ج 2، ص 52 ـ 47 و ص 78 ـ 76، احادیث شماره 548، 549، 550، 551، 552، 579، 580؛

فخرالدین محمد بن عمر بن الحسین، التفسیر الکبیر، ج 12، ص 49، ذیل آیه «تبلیغ» (مائده/ 67)؛

اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، البدایة و النهایة، ج 5، ص 212؛

شیخ سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 1، ص 28 و 29؛

صدرالدین الحموینی الشافعی، فرائد السمطین، ج 1، ص 77، باب 13، ح 44 و ص 70، باب 12، ح 38؛

احمد بن محمد بن حنبل الشیبانی، المسند، ج 4، ص 281؛

حافظ عبدالرحمان بن علی بن محمد أبی الخرج ابن الجوزیّ، المناقب؛

أبی الفرید الموفّق بن أحمد خطیب خوارزمی، المناقب، ص 94؛

أبی الحسن علی بن محمد الحلائیّ المعروف به «ابن المغازلی الشافعی»، المناقب، ص 18 و 24؛

جلال الدین السیوطی الشافعی، الحاوی للفتاوی، ج 1، ص 122؛

محب الدین أبو جعفر أحمد بن عبداللّه الأذرعیّ، بدیع المعانی، ص 75؛

أبی القاسم عبیداللّه بن عبداللّه بن أحمد الحسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 156، ح 210 و ص 158، ح 213؛

الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ج 8، ص 290؛

ابن حجر العسقلانی، الصواعق المحرقه، ص 26؛

المتقی الهندی، کنز العمال، ج 6، ص 397؛

شیخ محمد حبیب اللّه بن عبداللّه الشنقیطیّ المدنیّ المالکی، کفایة الطالب لمناقب علی بن أبی طالب، ص 28؛

جمال الدین محمد الزرندی، درر السمطین فی مناقب السبطین، ص 109؛

أبی المظفّر یوسف بن قزاوغلی بن عبداللّه البغدادی شمس الدین الملقب به سبط ابن الجوزی الحنبلی ثم الحنفی، تذکرة الخواص، بیروت، مؤسسه أهل البیت علیهم‏السلام ، 1401 ه ق، ص 37؛

أبی حامد محمد الغزالی، سرّ العالمین و کشف ما فی الدارین، ص 21؛

أبی عبداللّه محمد بن عبدالباقی الزرقانی المالکی، شرح المواهب اللدنیّة، ج 7، ص 13؛

محمدرشید رضا، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفة، الطبعة الثانیه، ج 6، ص 465، ذیل آیه شریفه «تبلیغ، مائده/ 71»؛

ابوالفداء اسماعیل بن کثیر، السیرة النبویة، ج 4، ص 417.

[11]. فهرست منابع :

حافظ حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 157، حدیث 211؛

محمد الحموینی، فرائد السمطین، ج 1، ص 74، ذیل آیه شریفه؛ البدایه و النهایه، ج 7، ص 347 و صفحات بعد از آن؛

حافظ بن عساکر الشافعی، ترجمة الامام علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام من مدینة الدمشق، ج 2، ص 85، ح 588؛

ابن المغازلی الشافعی، المناقب، ص 19؛

الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 35؛

الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ج 8، ص 290؛

ابن الجوزی الحنفی، تذکرة الخواص، ص 37؛

السیوطی الشافعی، تفسیر درالمنثور، بیروت، المکتبة الشیعیة، ج 2، ص 251، ذیل ایه شریفه؛

شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، چاپ یک جلدی، ص 115؛

الخوارزمی الحنفی، المناقب، ص 80؛

الآلوسی، تفسیر روح المعانی، ج 6، ذیل آیه شریفه؛

الثعلبی، تفسیر الکشف و البیان، ذیل آیه شریفه؛

عبداللّه الحنفی، أرجح المطالب، ص 568؛

الخوارزمی الحنفی، المقتل الحسین، قم، منشورات مکتبة المفید، ج 1، ص 47؛

عبدالله الشافعی، المناقب، ص 106.

[12]. محمد الجوینی، فرائد السمطین، ج 1، ص 76، باب 12، احادیث شماره 41، 42 و 43.

جوینی در روایتی دیگر نیز در این باره نقل می‏کند:

عن جعفر بن محمد قال: «حدّثنی أبی، عن جدّی أن رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عمّم علی بن ابی طالب صلوات اللّه علیه و آله عمامته السحاب فأرخاها من بین یدیه و من خلفه ثم قال: أقبل، فأقبل ثم قال له: أدبر، فقال: هکذا جاءتنی الملائکة.»

[13]. معراج / 1.

[14]. این روایت را بسیاری از علمای اهل سنت در کتاب‏های خود نقل کرده‏اند که در ذیل به نمونه‏هایی از آن‏ها اشاره می‏کنیم:

ابی عبداللّه محمد بن احمد الانصاری القرطبی، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405، ج 18، ص 278، ذیل آیه شریفه؛

سبط بن الجوزی، تذکرة الخواص، ص 37؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 286، ح 1030؛

جمال الدین محمد الزرندی الحنفی، نظم درر السمطین، طهران، مکتبة نینوی الحدیثة، ص 93؛

أبی السعود محمد بن محمد العمادی، تفسیر أبی السعود، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 8، ص 29، اول تفسیر سوره معارج؛

المناوی، فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، الطبعة الثانیه، 1391 ه ق، ج 6، ص 218، در تفسیر حدیث 9000؛ السیرة الحلبیّة، ج 3، ص 337؛ نور الأبصار، ص 78، الشبلنجی؛

شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الاعلمی المطبوعات، ج 2، ص 99، باب 58.

[15]. حجرات / 10.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد