جمعیت موج می زد؛
نمی دانم چند میلیون نفر بودند، هر چه بود تا به حال چنین جمعیتی را ندیده بودم.
مدیر کاروانمان برای اینکه در آن ازدحام جمعیت کسی گم نشود یک نفر را مسئول پرچم کاروان کرده بود و گفته بود همه به این پرچم نگاه کنند و زائرین به دنبال این پرچم بروند.
هر وقت بصورت گروهی می خواستیم جایی برویم من فقط به پرچم نگاه می کردم، بعضی مو اقع هم که از کاروان عقب می افتادم چون پرچم را دنبال می کردم کاروان را گم نمی کردم،
ادامه مطلب ...
اول به این سوال کمی فکر کن، بعد ادامه ی مطلب را بخوان.
فکر می کنی بزرگترین نعمتی که خداوند به تو عطا کرده است چه نعمتی است؟
سلامتی و پدر و مادر و فرزند و غیره نعمت های بزرگی هستند،
منظورم نعمتی است که برایت بیشترین ارزش را دارد؛
حاضری برای حفظ آن از همه ی نعمت های دیگر بگذری!
ادامه مطلب ...
« و (نوح) گفت: در آن (کشتی) سوار شوید.
به نام خداست حرکت آن و به نام خداست ایستادن آن (و) پروردگار من آمرزنده ى مهربان است
و آن (کشتى) آنها را در میان امواجى همچون کوهها مى برد، و نوح پسرش را که در کنارى بود صدا زد: اى پسرک من! با ما سوار شو و با کافران مباش.
گفت: به زودى به کوهى پناه خواهم برد که مرا از آب در امان نگاه دارد.
(نوح) گفت:
امروز از فرمان خداوند هیچ نگاه دارنده اى نیست مگر کسى که (خدا بر او) رحم کند. و موج میانشان حایل شد و از غرق شدگان گردید.»[1]
ادامه مطلب ...
تصورش را بکن؛
اگر اکسیژن نبود؛ نفس نمی کشیدیم.
اگر خورشید نبود؛
یخ می زدیم.
اگر آب نبود؛ حیات نبود.
اگر مدرسه نبود؛ سواد نبود.
اگر عشق نبود؛ عاشق نبود.
اگر علی نبود چه؟
چه می شد!؟
ادامه مطلب ...
جابر بن عبدالله انصارى نقل می کند:
روزی امیرالمؤمنین علیه السلام با ما نماز صبح را در مدینه خواند، پس از آن روى مبارک را به طرف ما کرده فرمود: «خداوند اجر شما را در مرگ برادرتان سلمان عظیم گرداند»؛
آنگاه آن حضرت عمامه پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم را بر سر نهادند و بر استرى به نام "عضبا" سوار شدند و به قنبر -غلام خویش- فرمودند:
«اى قنبر ده قدم بشمار»
قنبر گوید: ده قدم شمردم، سپس خود را بر در خانه سلمان در مدائن دیدم .
ادامه مطلب ...
عبداللّه فرزند عباس می گوید: شبی در عالم خواب حضرت سلمان علیه السلام را دیدم. مشاهده کردم که تاجی از یاقوت برسر دارد و لباس های عالی بهشتی بر تن پوشیده گفتم: ای مرد تو غلام آزاد شده رسول اللّه صلی الله علیه و آله نیستی؟
گفت: بلی هستم. گفتم: ای سلمان این مقامی را که من مشاهده می کنم حکایت از مقام عالی تو می کند که خداوند متعال به تو عنایت کرده.
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...
مانند جد بزرگوارش در مدینه غریب است،
کسی نیست که کنار قبرش روضه بخواند،
بارگاه که چه عرض کنم! یک سایبان هم روی قبرش نیست.
آل محمد صلی الله علیه وآله همیشه در مدینه غریب بودند، چه آن زمان که دست ابوتراب را بستند و به زور به مسجد بردند و چه الان که تحمل دیدن بارگاه فرزندان پیامبر صلی الله علیه وآله را ندارند و ویرانش کردند!
ادامه مطلب ...
غربت مهدی فاطمه دست کمی از خانه نشینی همسر زهرا ندارد،
امام اول را نخواستند؛
خانه نشین شد.
امام دوم را نخواستند؛
خانه نشین شد.
امام سوم را خواستند؛
اما یاری اش نکردند؛
شهید شد.
تا امام یازدهم را ما گفتیم.
ادامه مطلب ...
خودم دارم میروم،
اما کسی را بین شما باقی می گذارم که همانند خود من است و بهترین کسی است که پس از خود به جای می گذارم.
هر کس که مرا دوست دارد و می خواهد به سعادت برسد باید ولایت او را بپذیرد.
ای رسول خدا! او چه کسی است؟
برایتان می گویم؛
« محبوبترین اهل بیتم در نزد من و برترین کسی که بعد از خود به جا میگذارم، علی بن ابی طالب است.»[1]
ادامه مطلب ...