مالکیت فدک

سوال : ادعای حضرت زهرا (سلام الله علیها) مبنی بر مالکیت فدک چگونه بود؟

جواب : در اینجا به دو طریق جواب خواهیم داد:

الف: طریق اجمالی:

بعد از اینکه ابوبکر به عنوان دستگاه خلافت سرزمین فدک را مصادره کرد حضرت زهرا (سلام الله علیها) خطاب به او می فرماید که فدک ملک پیغمبر بوده است و در زمان حیات به ایشان بخشیده است وحال ملک شخصی فاطمه (سلام الله علیها) است اما ابوبکر سخن فاطمه (سلام الله علیها) است و ایشان از هرگونه رجس و بدی و در نتیجه دروغ مبرّا است) نپذیرفت و از ایشان شاهد خواست که حضرت زهرا (سلام الله علیها) چهار نفر را به عنوان شاهد معرفی می کنند که عبارتند از:



علی بن ابی طالب (علیه السلام) که به اعتراف اهل سنت أعدل زمان بود.

ام ایمن که به اعتراف خود ابوبکر یکی از زنان اهل بهشت است.

امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) که به اعتراف خود اهل سنت دو سید جوانان اهل بهشت هستند. اما ابوبکر هیچ کدام از این شهود را قبول نکرد و بعد از آن بحث ارث مطرح می شود و ابوبکر تمسک می کند به حدیث نحن معاشر الانبیاء ما ترکناه صدقه و می گوید انبیا ارث نمی گذارند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در جواب می فرمایند: «أتری أباک ولا أری أبی؟» و به اعتراف ابن ابی طیفور در بلاغات النساء، ص29 حضرت تمسک می کنند به آیات : «و ورث سلیمان و داود» و «یرثنی و یرث من آل یعقوب» و «یوصیکم الله فی اولادکم» و ثابت می کنند که انبیاء ارث می گذارند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) با ذکر این آیه جعل و بطلان حدیث «لا نورث» را اثبات می کند و باز هم دستگاه خلافت با اعاده فدک به حضرت زهرا (سلام الله علیها) مخالفت می کند و دختر رسول خدا را آزرده خاطر می کنند کما اینکه بخاری در صحیح خود در باب قول النبی لا نورث ما ترکناه) می گوید: «فهجرته فاطمه فلم تکلمه حتی ماتت» یعنی فاطمه با ناراحتی از پیش ابوبکر رفت و دیگر با او صحبت نکرد تا اینکه از دنیا رفت، در حالی که بخاری و مسلم در صحیح خود از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله) نقل می کنند که «فاطمه پاره تن من است و هرکس او را بیازارد مرا آزرده است». و به نظر شما حکم آزار پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) در اسلام چیست؟

ب: طریق تفصیلی:

با توجه به توضیح اجمالی که گذشت در اینجا در دو مقام بحث خواهیم کرد:

مقام اول: پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) فدک را که ملک شخصی ایشان بود، در زمان حیات خود به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هبه کردند.

اما در این مقام به چند مسأله می پردازیم:

مسأله اول: آیا فدک ملک شخصی پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) بود؟

فخر رازی در تفسیر خود ذیل آیه 6 سوره حشر می گوید:

صحابه از پیامبر(صلّی الله علیه وآله) خواستند فیء را در بین آنها تقسیم کند چنانچه غنائم را تقسیم می کرد. خدای متعال فرمود: فیء مانند عنائم نیست چرا که در غنائم خود را به زحمت انداخته و بدان اسب و شتر تاختید امام فیء که در تحصیل آن زحمتی متحمل نشده اید اختیارش با شخص رسول الله بوده و هر کاری که خواست می کند.

زمخشری در کشاف ذیل همین آیه فوق می گوید: المعنی: انّ ما خوّل الله رسوله من اموال بنی نضیر شیء لم تحصلو: بالقتال والغلبه، ولکن سلّطه الله علیهم وعلی ما فی ایدیهم... فالأمه فیه مفوّض الیه یضعه حیث یشاء.

ترجمه : آنچه خداوند از اموال بنی نضیر به تصرف پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) درآورد سرزمین هایی بود که به واسطه جنگ بدست نیامد و خداوند پیغمبر را بر آن سرزمین و اموال بنی نضیر مسلط کرد و اختیار را به پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) داد که هرگونه که می خواهد در آن تصرف کند.

ابن اسحاق در سیره النبویه ذیل غزوه خیبر می گوید:

فکانت خیبر فیئا للمسلمین وکانت فدک خاصه لرسول الله.

شهاب الدین حموی بغدادی در معجم البلدان ماده فدک می گوید:

چون سرزمین فدک بدون آنکه هیچ اسب و شتری بر آن تازانده شود به دست آمد بنابراین فدک به شخص رسول الله(صلّی الله علیه وآله) تعلق گرفت.

- با توجه به این ادله و شواهد فدک ملک شخص پیغمبر بود.

مسأله دوم: آیا پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) فدک را در زمان حیات خود به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخشید؟

سیوطی در کتاب در المنثور می گوید:

لما نزلت آیه «وآت ذی القربی حقّه » دعا رسول الله فاطمه فأعطاها فدک.

ترجمه : زمانی که آیه «وآت ذی القربی حقه» نازل شد، رسول الله، فاطمه را خواند و فدک را به ایشان عطا کردند.

حاکم حسکانی که ذهبی در سیر خود راجع به آن می گوید «الامام المحدث البارع» از علی بن ابیطالب (علیه السلام) و ابی سعید خدری روایت نقل می کند که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) فاطمه(سلام الله علیها) را خواند و فدک را به ایشان بخشید.

ابویعلی موصلی در مسند خود می گوید: لما نزلت آیه (وآت ذی القربی حقّه) دعا النبی فاطمه فاعطاها فدک.

- و با توجه به این شواهد معلوم شد که پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) فدک را در زمان حیات خود به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخشیده است.

مسأله سوم: شهود بر مالکیت حضرت زهرا

یکی از شهودی که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برای ابوبکر معرفی کرد امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود که ابن حجر در الصواعق وحلبی در سیره حلبی و شریف جرجانی در المواقف این مطلب را نقل کرده اند.

اما ابوبکر علی (علیه السلام) را ذی نفع خواند و شهادت ایشان را قبول نکرد در حالی که علمای اهل سنت در کتب خود در فضائل علی (علیه السلام) روایات زیادی نقل کرده اند که این فضائل با احتمال شهادت دروغ منافات دارد. به عنوان مثال:

- خوارزمی و ابن مردویه در کتاب مناقب خود و سیوطی در اللالی المصنوعه روایتی از پیامبر اکرم نقل می کنند که فرمود : «إنّ حافظی علیّ لیفخران علی سائر الحفظه، لکینونتهما مع علیّ، وذلک أنهما لم یصعدا الی الله بشیء منه یسخطه».

ترجمه: دو ملک نگهبان علی بر سایر فرشتگان موکل بر مردم فخر می کنند که موکل بر علی هستند، زیرا آن دو به جانب خدا نرفته اند با گناهی از علی که موجب خشم خدا گردد.

- و همچنین خوارزمی و ابن مردویه از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) نقل می کنند که ایشان فرمود: «أخبرنی جبرئیل أنه مرّ بعلی (علیه السلام) وهو یرعی ذودا له، وهو نائم قد أبدی بعض جسده قال: فرددت علیه ثوبه فوجدت برد ایمانه قد وصل الی قلبی».

ترجمه : جبرئیل مرا خبر داد که یک روزی بر علی گذشتم که چند شتر آن مشغول چرا بودند و او خوابیده بود و لباس او از قمستی از بدن او کنار رفته بود من رفتم و بدن وی را پوشاندم پس یافتم که برودت نسیم ایمان او به دل من رسید.

حال شما قضاوت کنید چنین شخصی که به اقرار علمای اهل تسنن با ایمان تدین مردم بعد از پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) بود ممکن است به دروغ شهادت بدهد.

إن قلت: بهر حال در شرع مقدس برای اثبات یک امر شهادت دو مرد یا یک مرد و دو زن لازم است.

قلنا: اولا پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) فدک را در سال هفتم هجری به فاطمه (سلام الله علیها) بخشیده بود و سه سال فدک ملک شخصی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود و اماره ید بر ملکیت فدک داشت و در اینجا ابوبکر باید برای ادعای خود دلیل و شاهد می آورد نه فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

ثانیا: بخاری در صحیح خود در باب من تکفل عن میت دینا و مسلم در صحیح خود در باب ما سئل رسول الله از جابر بن عبدالله انصاری روایت می کند که پیامبر(صلّی الله علیه وآله) فرمود: اگر مال از بحرین برسد فلان قدر به تو خواهم داد. مال بحرین نرسید و پیامبر از دنیا رفت. بعدها که مال از بحرین رسید ابوبکر گفت هر کس از پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) طلبی دارد بیاید و آن را دریافت کند، ایشان نزد ابوبکر رفت و گفت پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) به من چنین مطلبی فرموده است. پس ابوبکر مقداری به من پرداخت کرد و او را شمردم و آن پانصد تا بود و ابوبکر گفت مثل آن را هم بگیر.

- ابن حجر عسقلانی در فتح الباری می گوید: «این کار ابوبکر بیانگر قبول خبر واحد از یک صحابی عادل است اگر چه آن خبر به نفع خودش باشد زیرا ابوبکر از جابر شاهدی نخواست».

و از طرف دیگر عینی در عمده القاری می گوید: «ابوبکر از آن جهت شاهدی نخواست که جابر بر طبق کتاب خدا و سنت عادل است زیرا قرآن خطاب به مسلمانان می فرماید: «کنتم خیر أمه» (آل عمران/110) شما بهترین امت هستید و اگر جابر بهترین افراد امت نباشد پس چه کسی است؟»

بنابراین:

1 – اگر شهادت یک نفر و آن هم به نفع خودش قبول است پس چرا شهادت علی (علیه السلام) قبول نشد؟

2 – اگر جابر بن عبدالله از بهترین امت است چطور علی (علیه السلام) با این همه فضائل که خود اهل سنت به آن معترفند که نمونه ای از آن بیان شد از بهترین امت نیست؟

3 – اگر جابر عادل است چطور فاطمه که پاره تن پیغمبر است و شأن نزول آیه تطهیر است عادل نیست.

مسلما جواب این سؤالات و تفاوت برای انسان منصف و بصیر مشکل نیست.

- یکی دیگر از شهودی که فاطمه (سلام الله علیها) معرفی کرد ام ایمن بود که صواعق ابن حجر و سیره حلبی و مواقف جرجانی به آن اشاره کرده اند.

ابن حجر عسقلانی در «الإصابه فی تمییز الصحابه» از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) حدیث نقل می کند که ایشان فرمودند: «ام ایمن یکی از زنان بهشت است».

پس کسی که پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) تضمین کرده است که از اهل بهشت است مسلما دروغ به پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) نمی بندد، پس چگونه ممکن است که به دروغ بگوید که پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) فدک را به فاطمه بخشید. اما ابوبکر گفت شهادت یک زن قبول نیست و در بعضی نقل ها موجود است که گفت شهادت یک زن عجمی قبول نیست.

- حضرت زهرا (سلام الله علیها) امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) را به عنوان شهود آوردند ولی ابوبکر شهادت آن دو بزرگوار را قبول نکرد و گفت آن دو صغیر هستند، در حالی که به اعتراف علمای اهل تسنن مانند نسائی در سنن و احمد بن حنبل در مسند و ترمذی در صحیح خود از پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) روایت نقل می کنند که «حسن و حسین (علیهماالسلام) دو سید جوانان بهشت هستند». و مسلما چنین کسانی از دروغ مبرّا هستند.

مقام دوم: طرح مسأله ارث از طرف حضرت زهرا (سلام الله علیها)

اما در این مقام چند مسأله را بررسی می کنیم.

مسأله اول: چرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) مسأله ارث را مطرح کردند.

فاطمه (سلام الله علیها) بعد از اینکه دیدند ابوبکر ملکیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بر فدک قبول نمی کند از طریق دیگر وارد شدند که تمام جامعه مسلمین بر آن شاهد بودند و بر آن اتفاق داشتند و آن مالکیت پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) بر فدک بود و این طور مطرح کردند که اگر مالکیت مرا قبول نمی کنید مالکیت پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) بر فدک که مسلم است و من فاطمه تنها فرزند و تنها وارث پیغمبر هستم و از طریق ارث مالک فدک هستم.

مسأله دوم: تمسک ابوبکر به حدیث «نحن معاشر الانبیاء لا نورث ما ترکناه صدقه».

ابوبکر در جواب حضرت زهرا (سلام الله علیها) می گوید: شما از پیغمبر ارث نمی برید و تمسک می کند به حدیث لا نورث که تنها راوی آن خود ابوبکر است و می گوید که انبیاء ارث نمی گذارند.

- احمد بن ابی طیفور در بلاغات النساء خطبه حضرت زهرا را به طور مفصل بیان می کند و اقرار می کند که فاطمه در خطبه ای که در میان انصار و مهاجرین و ابوبکر خواند، «تمسک کرد به آیات «و ورث سلیمان داود» (نمل/16) و «یرثنی و یرث من آل یعقوب» (مریم/6) و «یوصیکم الله فی اولادکم» (نساء/11)، و فرمود : شما فکر می کنید من از پدرم ارث نمی برم و خطاب به ابوبکر فرمود: آیا تو از پدرت ارث می بری اما من از پدرم ارث نمی برم» در حالی که خداوند متعال در قرآن می فرماید: انبیاء ارث می گذارند. می بینید که حضرت زهرا (سلام الله علیها) با بیان این آیات مخالفت این حدیث با قرآن کریم را اثبات کردند و باطل بودن این حدیث را به دیگران نشان دادند.

بیان دو نکته:

نکته اول: این آیاتی را که ابن ابی طیفور در خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل می کند مفسرین بزرگ اهل سنت مانند فخر رازی و طبری آن آیات را حمل بر ارث مالی هم می کنند یعنی قائلند که ارث در این سه آیه، ارث مال را هم شامل می شود.

نکته دوم: همان طور که بیان شد تنها راوی حدیث لا نورث خود ابوبکر است و این خود خبر واحد تلقی می شود و تمام علمای اهل سنت خبر واحد را حجت می دانند.

بنابراین اگر خبر واحد حجت است پس چرا خبر و شهادت علی (علیه السلام) بر مالکیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر فدک مورد قبول ابوبکر و علمای اهل سنت قرار نمی گیرد.

مسأله سوم: بیان چند نکته حول حدیث «لا نورث»

نکته اول : احمد بن حنبل در مسند خود از ابن عباس روایت می آورد که «بعد از رحلت پیامبر اکرم عباس و علی بر سر چیزهایی که پیامبر بر جای گذاشته بود اختلاف کردند، ابوبکر گفت هر آنچه پیامبر نسبت به آن اقدامی نکرد من نیز نسبت به آنها اقدامی نمی کنم».

چرا ابوبکر در اینجا به حدیث لا نورث تمسک نمی کند و اگر انبیا ارث نمی گذارند چرا این اموال که ابن عباس و علی (علیه السلام) بر سر آن اختلاف کرده اند را مصادره نمی کند. چرا ابوبکر در مسأله فدک به حدیث پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) عمل کرد ولی در اینجا می گوید من دخالت نمی کنم.

نکته دوم : اگر فدک ما ترکِ پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) بود خانه پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) هم ما ترک ایشان بود پس چرا فدک را مصادره کرد اما خانه پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) را که زنان پیغمبر از جمله عایشه دختر ابوبکر در آن خانه بودند مصادره نکرد؟ چرا عایشه تا آخر عمر در آن خانه ماند و ادعا می کرد که این خانه اوست؟ و چرا جنازه امام حسن مجتبی (علیه السلام) را به آن خانه راه نداد؟

نکته سوم : بر فرض اینکه پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) حدیث «لا نورث» را فرموده باشند چرا پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) این حدیث را فقط به ابوبکر گفت؟ چرا این مطلب را که بسیار مهم است به دیگران نفرمود؟ وچرا این مطلب را به فاطمه و عباس عموی پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) که از وراث پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) بودند نفرمود؟

با توجه به این مطالبی که از صدر تا ذیل بیان شد برای هراسان بصیر و بینا واضح و مبرهن است که فدک ملک شخصی فاطمه زهرا بود و تنها هدف از مصادره فدک غصب فدک بود و در آینده خواهیم گفت که هدف از غصب فدک توسط دستگاه خلافت چه بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد