سلام بر محرم
«باز این چه شورش است که در...» جان ما انداخته ای و نورش وجودمان را معطر کرده است.
امسال هم دوباره آمده ای تا با قطره های اشکت قلبهایمان را پاک کنی. انگار نه انگار که پارسال در مجلس روضه ات که «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» با تو عهد بستیم دیگر طرف خرابکاریهای گذشته مان نرویم. اما...
و دوباره -مثل قبل- به ما که خجالت می کشیم وارد خیمه ات شویم، لبخند می زنی که «در بارگاه قدس که جای ملال نیست». لبخند می زنی که سرمان را بالا بیاوریم...
چقدر مهربانی و همه دوستت دارند، تو را و ماه تو را «...که نامش محرم است»