می گویند چون اهمیت تعیین خلیفه و ترس از ایجاد تفرقه برای عمر بسیار اهمیت داشت ،اقدام به تهدید خانه زهرا(س)کرد؟!!!
مگر بیعت با خلیفه از ایمان به خدا و
پیامبر بالاتر است که خداوند اکراه واجبار در آن را ممنوع کرده ودر آیه 256
سوره بقره مىفرماید: لا إِکْراهَ فِی الدِّین.
و در آیه 3 سوره شعراء مىفرماید: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین.
گویى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى بخاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند»
اما در عین حال به پیامبرش دستور نمىدهد
که با اکراه و اجبار کسى را به اسلام دعوت کند؛ بلکه مىفرماید:قُلْ
أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا
عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ
تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبِینُ. النور / 54.
بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش
فرمان برید! و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسئول اعمال خویش است و شما مسئول
اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد و بر پیامبر چیزى
جز رساندن آشکار نیست!».
آیا یک مورد سراغ دارید که پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله وسلم کسى را با تهدید و اجبار وادار به اسلام کرده باشد؟
ثانیاً: چرا با دیگر افرادى که از بیعت تخلف کردند این معامله را نکردند؟
اگر موضوع امتناع از بیعت براى خلیفه آن
قدر مهم و ارزشمند بود که حاضر بود خانه فرزند پیامبر را به آتش بکشد؛ پس
چرا با دیگر افرادى که از بیعت تخلف کردند این معامله را نکرد؟ افراد
بسیارى از صحابه از بیعت با ابوبکر خوددارى کردند.
بخارى به نقل از عمر بن خطاب مىنویسد:
حِینَ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّى
اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا
بِأَسْرِهِمْ فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ وَخَالَفَ عَنَّا عَلِیٌّ
وَالزُّبَیْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا
هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه وسلم
از دنیا رفت، انصار با ما مخالفت کردند و همه آنها در سقیفه بنى ساعده
گردآمدند و همچنین علی، زبیر و افرادى که با آنها بودند، با ما مخالفت
کردند.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو
عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 6، ص 2503، ح6442، کتاب الحدود، ب
31، باب رَجْمِ الْحُبْلَى مِنَ الزِّنَا إِذَا أَحْصَنَتْ، تحقیق د. مصطفى
دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 -
1987 .
ابوالفداء در تاریخ خود مىنویسد:
فبایع عمر أبا بکر رضی الله عنهما وانثال
الناس علیه یبایعونه فی العشر الأوسط من ربیع الأول سنة إِحدى عشرة خلا
جماعة من بنی هاشم والزبیر وعتبة بن أبی لهب وخالد بن سعید ابن العاص
والمقداد بن عمرو وسلمان الفارسی وأبی ذر وعمار بن یاسر والبراء بن عازب
وأبی بن کعب ومالوا مع علی بن أبی طالب.
عمر با ابوبکر بیعت کرد، مردم در ده روز
میانى ماه ربیع الأول سال یازدهم هجرى براى بیعت هجوم آوردند؛ ولى گروهى از
بنى هاشم، زبیر، عتبه پسر ابولهب، خالد بن سعید بن عاص، مقداد بن عمرو،
سلمان فارسی، ابوذر، عماریاسر، براء بن عازب و أبى بن کعب به طرف علی رفتند
و به او گرایش یافتند.
أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732هـ) المختصر فی أخبار البشر، 1، ص 107
و عاصمى مکى از عالمان مشهور قرن دوازدهم در باره متخلفین از بیعت با ابوبکر مىنویسد:
تخلف عن بیعة أبی بکر یومئذ سعد بن عبادة
وطائفة من الخزرج وعلی بن أبی طالب وابناه والزبیر والعباس عم رسول الله
وبنوه من بنی هاشم وطلحة وسلمان وعمار وأبو ذر والمقداد وغیرهم وخالد بن
سعید بن العاص.
سعد بن عباده و گروهى از خزرجیان، علی بن
ابوطالب و دو فرزندش، زبیر، عباس عموى رسول خدا و فرزندان عباس از بنى
هاشم، طلحه، سلمان فارسی، أبوذر، مقداد و غیر آن و همچنین خالد بن سعید بن
عاص از بیعت با ابوبکر سرپیچى کردند.
العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد
الملک الشافعی (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل
والتوالی، ج 2، ص 332، : تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض،
ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1998م.
و ابوجعفر طبرى از عالمان مشهور سنى در قرن هفتم هجرى مىنویسد:
وتخلف عن بیعة أبی بکر یومئذ سعد بن
عبادة فی طائفة من الخزرج وعلی بن أبی طالب وابناه والعباس عم رسول الله
صلى الله علیه وسلم وبنوه فی بنی هاشم والزبیر وطلحة وسلمان وعمار وأبو ذر
والمقداد وغیرهم من المهاجرین وخالد بن سعید بن العاص.
الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو
جعفر (متوفای694هـ)، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج 2، ص 214، : تحقیق:
عیسى عبد الله محمد مانع الحمیری، ناشر: دار الغرب الإسلامی - بیروت،
الطبعة: الأولى، 1996م.
یعقوبى در تاریخ خود مىنویسد:
وتخلف عن بیعة أبی بکر قوم من المهاجرین
والأنصار ومالوا مع علی بن أبی طالب منهم العباس بن عبد المطلب والفضل بن
العباس والزبیر بن العوام بن العاص وخالد بن سعید والمقداد بن عمرو وسلمان
الفارسی وأبو ذر الغفاری وعمار بن یاسر والبراء بن عازب وأبی بن کعب
الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای292هـ، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 124، : ناشر: دار صادر – بیروت.
و ابن أثیر جزرى در باره خالد و أبان بن سعید بن أبى العاص، دو تن از بزرگان صحابه، مىنویسد:
وتأخر خالد وأخوه أبان عن بیعة أبی بکر رضی الله عنه.
خالد و برادرش ابان، بیعت با ابوبکر را به تأخیر انداختند.
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن
علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 2، ص 121،
تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان،
الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.
و در جاى دیگر مىنویسد:
وکان أبان أحد من تخلّف عن بیعة أبی بکر....
ابان، یکى از افرادى بود که با ابوبکر بیعت نکرد.
همان: ج 1، ص 60
ابن أثیر مىنویسد:
وتخلّف عن بیعته على وبنو هاشم والزیبر
ابن العوام وخالد بن سعید بن العاص وسعد بن عبادة الانصاری ثم ان الجمیع
بایعوا بعد موت فاطمة بنت رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم الا سعد بن عبادة
فانه لم یبایع أحدا الى ان مات وکانت بیعتهم بعد ستة أشهر على القول
الصحیح وقیل غیر ذلک.
علی و بنى هاشم، زبیر، خالد بن سعید بن
عاص و سعد بن عباده انصارى از بیعت با ابوبکر سر باز زده و امتناع کردند،
سپس بعد از فوت فاطمه (سلام الله علیها) همگى بیعت کردند، مگر سعد بن
عباده که تا آخر عمرش با هیچ کس بیعت نکرد تا از دنیا رفت، و بیعت آن افراد
بنابر قول صحیح، پس از گذشت شش ماه بود؛ اگر چه غیر از این هم گفته شده
است.
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن
علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 339،
تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان،
الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.
سعد بن عباده، صحابى مشهور رسول خدا و
رئیس قبیله خزرج از کسانى است که هرگز با ابوبکر بیعت نکرد؛ اما در تاریخ
دیده نشده است که طرفداران خلیفه به خانه او هجوم آورده باشند و به زور
بخواهند از او بیعت بگیرند.
ابن عبد البر قرطبى در الإستیعاب مىنویسد:
وتخلف سعد بن عبادة عن بیعة أبی بکر رضی
الله عنه وخرج من المدینة ولم ینصرف إلیها إلى أن مات بحوران من أرض الشام
لسنتین ونصف مضتا من خلافة عمر رضی الله عنه
سعد بن عباده از بیعت با ابوبکر امتناع
کرده و کنارهگیرى نمود و به همین جهت از شهر مدینه خارج شد و دیگر بازنگشت
تا آن که در مکانى به نام حوران در سر زمین شام، پس از گذشت دو سال و نیم
از خلافت عمر، از دنیا رفت.
إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد
(متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 2، ص 599، تحقیق علی محمد
البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.
المزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو
الحجاج (متوفای742هـ)، تهذیب الکمال، ج 10، ص 281، تحقیق: د. بشار عواد
معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.
ابن حجر مىنویسد:
وقصته فی تخلفه عن بیعة أبی بکر مشهورة.
داستان تخلف سعد بن عباده از بیعت با ابوبکر، مشهور است. »
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر
أبو الفضل (متوفای852 هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 3، ص 66، تحقیق علی
محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ – 1992م.
ابن قتیبه دینورى در الإمامة والسیاسة، طبرى و ابن أثیر در تاریخشان نویرى در نهایة الأرب و حلبى در السیرة الحلبیة مىنویسند:
ثم بُعث إلیه أن أقبل فبایع فقد بایع
الناس وبایع قومک فقال: أما والله حتى أرمیکم بما فی کنانتی من نبل وأخضب
سنان رمحی وأضربکم بسیفی ما ملکته یدی وأقاتلکم بأهل بیتی ومن أطاعنی من
قومی فلا أفعل.
وأیم الله لو أن الجن اجتمعت لکم مع الانس ما بایعتکم حتى أعرض على ربى وأعلم ما حسابی.
فلما أتى أبو بکر بذلک قال له عمر لا
تدعه حتى یبایع فقال له بشیر بن سعد إنه قد لج وأبى ولیس بمبایعکم حتى یقتل
ولیس بمقتول حتى یقتل معه ولده وأهل بیته وطائفة من عشیرته فاترکوه فلیس
ترکه بضارکم إنما هو رجل واحد فترکوه وقبلوا مشورة بشیر بن سعد واستنصحوه
لما بدا لهم منه فکان سعد لا یصلى بصلاتهم ولا یجمع معهم ویحج ولا یفیض
معهم بإفاضتهم فلم یزل کذلک حتى هلک أبو بکر رحمه اللّه.
افرادى نزد سعد بن عباده فرستاده شد که
مردم همه بیعت کردهاند، تو هم بیعت کن، گفت: به خدا سوگند اگر با نیزهها
شما را هدف قرار دهم و نیزهام را با خون شما رنگین کنم و با شمشیر شما را
از پاى درآورم و با قبیلهام و هر کسى که مرا اطاعت کند با شما درگیر
شوم، دست در دست شما نخواهم گذاشت، به خدا سوگند اگر جن و انس در کنار شما
قرار بگیرند، من با شما بیعت نخواهم کرد تا با خداى خودم دیدار کنم و حساب
خویش را ببینم.
پس از آن که این گزارش را براى ابوبکر
آوردند، عمر گفت: او را رها نکن تا بیعت کند، بشیر بن سعد گفت: او سر پیچى
کرده و با شما بیعت نمىکند؛ مگر آن که خود و فرزندان و طائفهاش را
قربانى کند، او را رها کنید که ضرر نمىکنید.
در نتیجه وى را رها کرده و مشورت و نصیحت
بشیر بن سعید را پذیرفتند. سعد با آنان نماز نمىخواند و در نماز جمعه
آنان شرکت نمىکرد و در سفر حج با آنان همراه نمىشد تا آنکه ابوبکر از
دنیا رفت.
الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن
قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 14، تحقیق: خلیل المنصور،
ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م؛
الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310هـ)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 244، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت؛
الشیبانی، أبو الحسن علی بن أبی الکرم
محمد بن محمد بن عبد الکریم (متوفای630هـ)، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 194
تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة،
1415هـ؛
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب
(متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 19، ص 22 تحقیق مفید قمحیة
وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م؛
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 3، ص 483، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400.
حال پرسش ما این است که چرا ابوبکر و دار
و دستهاش با دیگر متخلفان از بیعت، همان رفتار با فاطمه زهرا سلام الله
علیها را انجام نداند؟
چرا در میان تمام خانههاى مدینه، فقط خانه دختر رسول خدا نا امن بود؟
ثالثا: جناب عمر از چه می ترسید مگر
اعتقاد به این نداشت که کتاب خدا ما را بس است ؟ مگر نمی گفتند که پیامبر
تعیین خلیفه را به امت واگذار کرد واصلا نترسید که بعد از خودش تفرقه ایجاد
شود؟ چرا جایی که پیامبر بعد ازخودش به فکر امت نبود شما کاسه داغتر شدید
ونگران تفرقه امت بعد پیامبر(ص) شدید؟!! که اگر علی نیاید وبیعت نکند چه
وچه خواهد شد؟