علی ابن ابیطالب در وصف جهاد شیعیان اینگونه بیان میکند:ایها الناس
المجتمعه ابدانهم المتفرقه اهوانهم، ما عزّت دعوة من دعاکم و استراح قلب من
قاساکم، کلامکم یوهی الصُم الصلاب و فعلکم یطمع فیکم و عدوکم فاذا دعوتکم
الی المسیر ابطأتم و تثاقلتم و ... والله لوددت لو انی اصرفکم صرف الدینار
بالدراهم عشرة منکم برجلٍ من اهل الشام. «نهجالبلاغه 94».حال چگونه شیعیان
مدعی ولایت و محبّت علی ابن ابیطالب هستند.؟
جواب اجمالی:
با توجّه به زمان ایراد این خطبه که بعد از جنگ صفین و داستان حکمیت صورت
گرفت، همة افراد تحت حکومـت امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ را شامل
نمیشود بلکه عدّهای سست ایمان از یاران آن حضرت را شامل میشود که گول
توطئههای داخلی طلحه وزبیر و عایشه و معاویه را خورده بودند.
جواب تفصیلی:
پاسخ این شبهه دارای دو قسمت میباشد؛ ابتدا تاریخ بیان و سبب ایراد این
خطبه:زمان ایراد این خطبه، بعد از جنگ صفین و داستان حکمیت و پیش از جنگ
نهروان بوده است.[1]معاویه در آن زمان با استفاده از تضعیف جبهه امام علی ـ
علیه السّلام ـ و با انشعابی که به وسیلة خوارج صورت گرفته بود، دست به یک
سلسله شبیخونها به مناطق حکومت امام علی ـ علیه السّلام ـ زد تا روحیه
مردم را تضعیف کند، از آن جمله وقتی ضحاک بن قیس فهری را با سه الی چهار
هزار نفر به مرز قلمرو حکومت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرستاد و به او
گفت: بر هرگروه از اعراب که در طاعت علی هستند، گذشتی حمله نموده و آنان
را غارت کن و... .[2]بدین ترتیب ضحاک بن قیس، به سرزمینهای تحت حکومت حضرت
امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ حمله برد و غارت و کشتار به راه انداخت؛ در
شرح نهجالبلاغة ابن ابی الحدید آمده است: ضحاک اموال مسلمانان را غارت
مینمود و آنان را میکشت، تا به منزل ثعلبه رسید و بر حاجیان حمله برد و
کالاهایشان را گرفت و به عمربنعیسی بن سعد ذهلی، که برادرزادة عبدالله
بن مسعود، (صحابی پیامبر(ص)) بود برخورد نمود و او را در کنار راه حاجیان
در قطقطانه با گروهی از یارانش کشت.[3] بعد از این که این اخبار به علی ـ
علیه السّلام ـ رسید، به منبر رفت و فرمودند: بروید و با دشمن خود جنگ کنید
و از حریم خودتان دفاع کنید. امّا کوفیان به سستی پاسخ دادند.[4] و این
خطبه در هنگام غارت ضحاک بن قیس ایراد شد.[5] و وقتی امیرالمؤمنین ـ علیه
السّلام ـ از مردم کوفه ناامید شد، به نخلیه رفت و حجربنعدی (یکی از یاران
شجاع و وفادار خود) را فراخواند و به او پرچمی داد و چهار هزار تن را در
اختیار او قرار داد و او بر ضحاک بن قیس حمله برد و او را وادار به فرار
کرد.[6]
قسمت دوّم پاسخ به شبهه: آیا شبهه کننده، گمان بر آن دارد تمام مردم تحت
حکومت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ یکسان بودند؟ آیا صحبتهای حضرت علی ـ
علیه السّلام ـ حتماً تمام کسانی را که در کوفه و یا مناطق دیگر بودهاند
را فرا میگیرد؟! آیا میشود مالک اشتر و حجربنعدی و محمّد بن ابوبکر را
با امثال عمارة بن ولید که در کوفه میزیسته و اخبار عراق را پنهانی برای
معاویه میفرستاده[7]، یکی حساب کرد؟! اگر تمام افراد کوفه دارای یک رأی و
یک هدف بودند، پس چگونه حکمیت شکلگرفت؟ و نهروانیان چگونه به وجود
آمدند؟کسانی که مورد خطاب حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در این خطبة واقع
بودند، کسانی هستند که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در مورد آنان میفرمایند:
«فعلکم یطمع فیکم الاعداء».[8] عملکرد شما، دشمن را برای ضربه زدن به شما
امیدوار میکند. سئوال این است که آیا مالک اشتر و امثال او که از دلاوران و
وفاداران لشکر امام علی(ع) بودند را میتوان گفت که از جنگ گریزان بودند؟
آیا این مذمت نیست به فراریان از جنگ و افراد سست ایمان، شامل تمامی افراد
میشود؟! عقل سلیم چگونه قبول میکند در حالیکه این جمله حضرت در وصف
صاحبان این صفت باشد و ما آن را به همگان سرایت دهیم؟!!
البتّه این سستی که در میان عراقیان پیدا شده بود معلول توطئهها و جنگهای
داخلی بود که طلحه و زبیر و عایشه و معاویه بر حضرت و شیعیان او تحمیل
کردند و موجبات تلفات و ضایعات زیاد را فراهم ساختند و نیروهای عراقیان را
فرسوده ساختند. و آن شبیخونها و غارتها نیز مزید بر علّت شد. بنابراین
بهتر است که ما علّت را محکوم کنیم و بپرسیم همانهایی که دچار سستی شده
بودند، چرا گرفتار آن وضع شدند؟ و ما اگر به قضیه، از این زاویه نگاه کنیم،
در درجة اوّل کوفیان موجب ملامت خواهند بود یا ناکثین و قاسطین؟.
نکتة آخر اینکه: شیعه واقعی کما اینکه در روایات ائمه اطهار(علیهم السلام)
نیز اشاره شده، کسی است که همواره در گفتار و اعمال پیرو واقعی
اهلبیت(علیهم السلام) که تبیین کنندة احکام اللهی هستند، باشد و در حقیقت
ادعای شیعه بودن بدون عمل صالح ارزشی ندارد و افتخار شیعیان واقعی این است
که شیعه بودن را در عمل نشان دادهاند و مصداق این روایت شریف پیامبر
اکرم(صلی الله علیه و آله)هستند که فرموده: «اِنّ علیاً وشیعته هم
الفائزون یوم القیامة».
پی نوشت:
[1] ـ شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ترجمة دکتر محمود دامغانی، ج اوّل، ص 254، چاپ طلوع.
[2] ـ همان، ص 257.
[3] ـ همان، ص 257.
[4] ـ همان، ص 257.
[5] ـ شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ترجمة دکتر محمود دامغانی، ج اوّل، ص 251، چاپ طلوع.
[6] ـ همان، ص 257.
[7] ـ تاریخ طبری، ج 5، ص 151 و همان، ص 256.
[8] ـ کسانی که به دروغ از خود تعریف میکنند و موقع جنگ عذر میآورند. خطبة 29، نهجالبلاغه.