جسم بودن الله

پرسش: در قرآن کریم مکتوب است که خداوند در عرش استقرار یافته است و بیش از صد آیه در قرآن آمده که خداوند را علی کبیر توصیف نموده است که اینها نشان دهنده جسم بودن خداست.


متاسفانه قول به جسمانیت خداوند از مطالبی است که وهابیت و اهل سنت بر آن تاکید دارند و به آن دامن می زنند در حالی که این مطلب در تضاد با قرآن و سنت است و مطلبی کاملا کفر آلود است و بسیاری از مسلمانان قائل آن را کافر می دانند. برای توضیح بیشتر عرض می کنیم که:

سخن ابن تیمیّه و پیروان وهّابىِ او در اثبات جسمانیّت حق تعالى، مخالف کتاب و سنّت است؛ زیرا آیه شریفه «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ»( شورى (42) آیه 11) صراحت دارد که خداوند، مانندى ندارد و آیه شریفه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ »( اخلاص ، آیه 4) نیز دلالت مى‏کند که او بى‏همتاست.

بسیاری از علمای اهل سنت هم مخالف تجسیم خدا هستند: حاکم نیشابورى متوفّاى 405، در روایتى از اُبَىّ بن کعب نقل کرده: مشرکان از رسول گرامى [ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ] خواستند که نسب خداوند متعال را بیان نماید، خداوند سوره توحید را نازل نمود و فرمود:اى پیامبر! به مشرکان بگو: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ »؛ «او خداوند یکتا و بى نیاز است»، «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ »؛ «فرزندى ندارد و از پدر و مادرى هم زاده نشده». زیرا آن که زاده شده، روزى هم خواهد مرد و آن که بمیرد، ارثى خواهد گذاشت و خداوند بى‏همتا از مردن و ارث نهادن منزّه است،«وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ»؛ «خداوند متعال، شبیه، مانند و همتا ندارد»

آن گاه حاکم نیشابورى و ذهبى گفته‏اند: این روایت صحیح است(مستدرک الصحیحین، ج 2، ص 540).

احمد بن حنبل رئیس مذهب حنبلی ها هم تجسیم خدا را باطل می داند: بیهقى متوفّاى 458، از شخصیّت‏هاى علمى اهل سنّت مى‏گوید:امام احمد بن حنبل (رئیس مذهب حنابله) نظریه قائلان به جسمانیّت حقّ تعالى را باطل دانسته، گفته است: اسم‏ها از شریعت و لغت گرفته مى‏شود و اهل لغت کلمه «جسم» را در برابر چیزى که داراى طول، عرض، ارتفاع، ترکیب و صورت باشد، قرار داده‏اند و خداوند متعال از تمامى این‏ها منزّه است و شایسته نیست که او را جسم بنامیم؛ زیرا او از هرگونه معنا و مفهوم جسم، خارج است و در شریعت نیز این لفظ وارد نگردیده است. بنابراین، عقیده به جسمانیّت باطل است(طبقات الحنابله، ج 2، ص 298؛ اعتقاد الإمام ابن حنبل، ص 298؛ العقیده احمد بن حنبل، ص 110 و تهنئة الصدیق المحبوب، ص 39).

قرطبى متوفّاى 671، نیز پس از نقل قول علماى دیگر در باره مجسّمه، مى‏گوید: قول صحیح این است که قائلان به جسمانیّت حقّ تعالى کافرند؛ زیرا تفاوتى میان آنان و بت پرستان و چهره پرستان نیست. (تفسیر قرطبى، ج 4، ص 14 و تذکار، ص 208(

نَوَوى، غزالى، عبد القاهر بغدادى و... نیز همین قول را دارند.( المجموع، ج 4، ص 253؛ إلجام العوام عن علم الکلام، ص 209 و دراسات فی منهاج السنّه، ص 145، به نقل از: الرسالة التدمریّه، ص 92؛ اصول الدین، ص 337 و نیز ر. ک: التندید بمن عدد التوحید، ص 52.)

جالب است بدانید افکار تجسیم خدا از راه یهود وارد عقائد برخی اهل سنت شده و این عقیده ریشه در یهودیان دارد: شهرستانى مى‏گوید:

بسیارى از یهودیان که به طرف اسلام کشیده شدند احادیث متعددى را در جسمانیّت حق تعالى ساختند و وارد شریعت اسلامى کردند و تمامى احادیث تجسیم از تورات سر چشمه گرفته است. (ملل و نحل، ج 1، ص 117)

به همین خاطر متاسفانه بعضی از تفاسیر و کتب مهم اهل سنّت از گفته‏هاى یهود و نصارى سرشار گشته و مفسّران و راویان هم در این زمینه سهل انگارى کردند و کتاب‏هاى تفسیرى و روایی را از این دست روایات پُر کردند و این در حالى است که ریشه همه این روایات از تورات و یا دروغ بافى‏هاى یهود و نصارى سرچشمه گرفته است. (تاریخ ابن خلدون (مقدّمه) ج 1، ص 439)

دو کتاب معروف و مشهور اهل سنّت صحیح بخارى و صحیح مسلم نیز از این آفت در امان نمانده و متأسّفانه اخبارى از این دست به فراوانى در آن‏ها دیده مى شود که این بزرگترین نقص برای اهل سنت است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد