ازدواج عمر با ام کلثوم-2

. سن ام کلثوم هنگام ازدواج

در این که امّ‌کلثوم در هنگام ازدواج با عمر چند سال داشته، اختلاف‌هاى شدیدى میان عالمان سنى وجود دارد. آن جایى که دفاع از آبروى خلیفه در میان است، او را آن قدر کوچک جلوه مى‌دهند که بوسیدن، در بغل گرفتن و حتى برهنه کردن ساقش حرام نیست.هنوز به حدی نرسیده بود که شهوت را برانگیزد:(ابن حجر هیثمى،الصواعق المحرقه،2/457)، (ابن سعد،الطبقات،8/463)دختری کوچک و غیر بالغ که با دیگر دختران بازی می کرد:عبد الرزاق صنعانى،االمصنف،6/164)ده سال یا بیشتر داشت: (ابن حجر،الایثار،1/211) ؛(الذهبی،سیر اعلام النبلا،3/500)

2
3. مقدار مهریه ام کلثوم:

الف: ده هزار دینار(یعقوبی،تاریخ یعقوبی،2/150) ب: چهل هزار دینار(ابن ابی شیبه،المصنف،3/494) ج: چهل هزار درهم(ابن سعد،الطبقات،8/463)این در حالی است که طبق روایات صحیح السندى که در کتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، خود خلیفه از تعیین مهریه کلان جلوگیرى مى‌کرده است(قزوینی،سنن ابن ماجه،1/607)

4. آیا عمر از ام کلثوم فرزندی داشته است؟

فرزندی نداشت(مسعودی،مروج الذهب،1/299) یک فرزند داشت(بیهقی،سنن الکبری،7/70) دو فرزند داشت(ابن سعد،طبقات،3/265) سه فرزند داشت(بلاذری،انساب الاشراف،1/189)زید اصغر بزرگتر از زید اکبر!!! نکته جالب توجه در این نقل این است که پسر امّ‌کلثوم بنت جرول را که در زمان رسول خدا به دنیا آمده، «زید اصغر» نامیده‌اند و زید پسر امّ‌کلثوم دختر امیر مؤمنان را «زید اکبر»(ابن حجر،الاصابه،2/628).

عمر، دخترش رقیه را به ازدواج ابراهیم بن نعیم آورد:

یکى از شواهد دروغ بودن این مدعا آن است که برخى از عالمان اهل سنت ادعا کرده‌اند که خود عمر بن الخطاب دخترش رقیه را که از امّ‌کلثوم بوده به ازدواج شخصى به نام ابراهیم بن نعیم درآورده است(ابن اثیر،اسد الغابه،1/71).شاید چون جناب خلیفه، با خود امّ‌کلثوم در کودکى ازدواج کرده‌، دوست داشته که دختر او نیز در سن شیرخوارگى ازدواج کند!!!.

5. تاریخ وفات ام کلثوم و زید:

مرگ در زمان حکومت عبد الملک بن مروان (73 ـ 86هـ):(عبد الرزاق صنعانى،المصنف،6/164)مرگ در زمان امارت سعید بن العاص (48 ـ 54هـ): مشهور اهل سنت (الصفدی،الوافی بالوفیات،15/24)مرگ بعد از واقعه کربلا(ابن طیفور،بلاغات النساء،11)

6. نحوه وفات ام کلثوم و زید:

مرگ بر اثر مریضی(ابن حبیب،المنمق،1/211) بر اثر اصابت سنگ(ابن حبان،الثقات،2/144) مرگ بر اثر اصابت تیر(السهیلی،الفرایض،1/138) مرگ بر اثر خوردن سم(الصنعانی،المصنف،6/164)

7. آیا زید، فرزند داشت؟الف فرزندی نداشت:(نمیری بصری ،تاریخ المدینه،1/345)ب چندین فرزند داشت(ابن عساکر دمشقى،تاریخ مدینه،19/483)

8. سن زید هنگام وفات:زید بن عمر، هنگامى از دنیا رفت، چند سال داشت؟ برخى او را «صغیر؛ خردسال»(ابن عساکر،تاریخ مدینه،19/483)، برخى دیگر «شاب؛ جوان»(ابن حجر، الایثار،1/79) و برخى دیگر او را « بزرگسال»(بغدادی،تاریخ بغداد،6/182) معرفى کرده‌اند.

9. چه کسی بر جنازه زید و ام کلثوم نماز خواند؟

در باره این که چه کسى بر جنازه زید و مادرش نماز خوانده، نیز روایات گوناگونى نقل شده است. برخى گفته‌اند که عبد الله بن عمر(ابن حجر،الاصابه،8/249) و برخى گفته‌اندکه سعید بن العاص(ابن ابی شیبه،المصنف،3/8) بر جنازه آن دو نماز خواند.

10. حضور أبو قتاده بدری در صف نماز جماعت:در حالی که در بدر به شهادت رسیده بود (بیهقی،معرفه السنن،1/559)

اهانت به ناموس رسول خدا

ما از اهل سنت مى‌پرسیم: اثبات حسن روابط به چه قیمتى؟ آیا این قدر ارزش دارد که چنین روایاتى جعل و چنین تعابیر زشت و زننده‌اى مطرح کنند؟اهل سنت با مطرح کردن این روایات هم به رسول خدا و امیر مؤمنان علیهما السلام اهانت کرده‌اند و هم آبروى خلیفه دوم را ریخته‌اند.ازدواج امّ‌کلثوم با عمر عوارضى دارد که کمترین عارضه آن خیانت به ناموس رسول خدا توسط خلیفه دوم است، آیا اهل سنت این عوارض را مى‌پذیرند؟

عمر ساق ام کلثوم را برهنه کرده به آن نگاه کرد:

ابن حجر عسقلانى که یکى از استوانه‌هاى علمى اهل سنت و حافظ علی الاطلاق آن‌ها است،‌ در کتاب تلخیص الحبیر و الاصابة و بسیار دیگر از بزرگان اهل سنت، این جملات توهین‌آمیز را نقل کرده‌اند:

از محمد بن علی روایت شده است که عمر امّ‌کلثوم را از علی (علیه السلام) خواستگارى کرد، امام خردسال بودن او را یادآورى کرد. امام علی علیه السلام فرمود: من امّ‌کلثوم را به نزد تو مى‌فرستم، اگر خوشت آمد، او را به همسرى خود انتخاب کن. امام علیه السلام امّ‌کلثوم را نزد عمر فرستاد، عمر ساق پاى امّ‌کلثوم را برهنه کرد! امّ‌کلثوم فرمود: اگر خلیفه نبودى چشمت را کور مى‌کرد الصنعانی،المصنف، ج 6، ص 163، ح10352، سنن سعید بن منصور، ج 1، ص 173، القرطبی الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1955

عمر ساق ام کلثوم را برهنه، لمس کرد!

و نیز ذهبى یکى دیگر از استوانه‌هاى علمى اهل سنت در سیر أعلام النبلاء و بسیار دیگر از بزرگان اهل سنت، این توهین را به صورت دیگرى نقل کرده‌اند:عمر به علی ( علیه السلام ) گفت: امّ‌کلثوم را به همسرى من در بیاور، من مى‌خواهم به وسیله این ازدواج به کرامتى برسم که احدى نرسیده است. امام گفت: من او را نزد تو مى‌فرستم، اگر رضایتش را جلب کردى، او را به عقدت درمى‌آورم ـ گر چه امّ‌کلثوم به خاطر خردسال بودن بهانه ‌آورد ـ امام (علیه السلام) امّ‌کلثوم را به همراه پارچه‌اى نزد عمر فرستاد و به او گفت: از جانب من به عمر بگو، این پارچه‌اى است که به تو گفته بودم، امّ‌کلثوم نیز سخن امام را به عمر رساند. عمر گفت: به پدرت از جانب من بگو، من راضى شدم خدا از تو راضى باشد. سپس عمر دستش را بر ساق امّ‌کلثوم نهاد و آن را برهنه کرد. امّ‌کلثوم گفت: چرا چنین مى‌کنى؟ اگر خلیفه نبودى، دماغت را مى‌شکستم. سپس نزد پدرش رفت و او را از عمل عمر خبردار کرد و گفت: مرا به نزد پیر مرد بدى فرستادى.الزبیری، نسب قریش، ج 10، ص 349،ابن عساکر، تاریخ مدینة ج 19، ص 483، ابن الجوزی، المنتظم، ج 4، ص 237، ابن حمدون، التذکرة الحمدونیة، ج 9، ص ؛309 بن الأثیر أسد الغابة ، ج 7، ص 425،

آرایش ام کلثوم توسط امیر مومنان پیش از ازدواج، و لمس ساق و بوسیدن او توسط عمر!

همچنین خطیب بغدادى در کتاب تاریخ بغداد تعابیر بسیار زشت‌تر و زننده‌ترى نقل کرده است:علی (علیه السلام) دخترش را آرایش کرد و نزد عمر فرستاد، عمر هنگامى که او را دید، به سوى او آمد و ساق پاى او را گرفت و به او گفت: به پدرت بگو، راضى شدم، راضى شدم، راضى شدم. و امّ‌کلثوم نزد پدرش آمد، امام از او پرسید: عمر به تو چه گفت: امّ‌کلثوم عرض کرد: مرا صدا زد، و بوسید!، هنگامى که بلند شدم، ساق پایم را گرفت! گفت: از جانب من به پدرت بگو، راضى شدم.البغدادی، تاریخ بغداد، ج 6، ص 182

توجیه این عمل توسط علمای اهل سنت:

برخى دیگر از عالمان سنى که مى‌دانسته‌اند دست‌درازى خلیفه به ناموس رسول خدا صلى الله علیه وآله، عمل بسیار زشتى محسوب مى‌شود‌، براى دفاع از آبروى خلیفه توجیهات خنده‌دارى کرده‌اند. ابن حجر هیثمى مى‌نویسد:بوسیدن و در آغوش گرفتن امّ‌کلثوم، به خاطر اکرام او بوده است؛ زیرا امّ‌کلثوم به علت کمى سن، به حدى نرسیده بود که شهوت را برانگیزد تا این کارها در باره او حرام باشد! الهیثمی، الصواعق المحرقة ، ج 2، ص 457چگونه است که امّ‌کلثوم، زشتى این عمل را درک مى‌کند و مى‌خواهد دماغ خلیفه را بشکند، یا چشم او را کور کند؛ اما به حدى نرسیده است که دست‌درازى به او حرام باشد؟اگر بوسیدن امّ‌کلثوم به خاطر احترامش بوده، برهنه کردن ساق او براى چیست؟ آیا تا به حال دیده و یا شنیده‌اید که کسى با برهنه کردن ساق دخترى، بخواهد او را مورد تکریم قرار دهد؟جالب این است که همین دختر خردسالى که به قول ابن حجر به حدى نرسیده که شهوت خلیفه را برانگیزد؛ مى‌تواند در مدت کوتاهى سه فرزند به دنیا بیاورد!!!

بررسی این روایات از دیدگاه منصفین:

زشتى این عمل به حدى بوده که حتى صداى طرفداران را نیز درآورده.سبط ابن الجوزى در این باره مى‌گوید:جدّ من در کتاب منتظم نقل کرده است که علی (علیه السلام) امّ‌کلثوم را نزد عمر فرستاد تا او را بنگرد؛ اما عمر ساق پایش را برهنه کرد و با دستش آن را لمس کرد. به خدا قسم چنین چیزى قبیح است، حتى اگر او کنیز بود، عمر حق نداشت این کار را انجام دهد؛ چرا که به اجماع مسلمین دست زدن به زن نامحرم جایز نیست.سبط بن الجوزی تذکرة الخواص، ص288 ـ 289،

ام کلثوم، عمر را «امیر المؤمنین» مى‌خواند!!!

نکته شگفت‌آور و خنده‌دار در این افسانه این است که هنگامى که خلیفه دوم با وقاحت تمام، ساق امّ‌کلثوم را برهنه و صورتش را مى‌بوسد، و امّ‌کلثوم با درک زشتى این عمل، مى‌خواهد چشمان خلیفه را کور کند؛ اما در عین حال به او لقب امیرمؤمنان مى‌دهد!!!آیا امکان دارد که امّ‌کلثوم چنین فردى را، امیر و فرمانده افراد با ایمان خطاب کند؟!

بررسی و تحلیل بهانه عمر برای ازدواج:

طبق ادعاى اهل سنت، هنگامى که خلیفه دوم به خواستگارى امّ‌کلثوم رفت، امیر مؤمنان علیه السلام خردسال بودن او را بهانه و از پذیرش ازدواج خوددارى کرد؛ اما خلیفه دوم اصرار و دلیلى آورد که امیر مؤمنان پذیرفت!!!. سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول إن کل سبب ونسب منقطع یوم القیامة إلا سببی ونسبی فأحببت أن یکون بینی وبین نبی الله صلی الله علیه وسلم سبب ونسب

در حالى که به اتفاق شیعه و سنى، رسول خدا صلى الله علیه وآله با دختر عمر ازدواج کرده است و نسب عمر از این طریق با رسول خدا متصل شده است؛ بنابراین چه دلیلى دارد که دو باره با امّ‌کلثوم ازدواج نماید.فرقى نمى‌کند که شما داماد کسى باشى یا او داماد شما باشد، در هر حال خویشاوندى برقرار مى‌شود و اگر خویشاوندى رسول خدا در قیامت براى کسى فایده داشته باشد، با ازدواج حفصه با رسول خدا محقق شده است.

احیاء سنت جاهلی توسط عمر:

ابن سعد مى‌نویسد: پس از آن که عمر امّ‌کلثوم را از امام علی (علیه السلام) خواستگارى کرد، به مهاجرین و انصارى که در کنار قبر پیامبر نشسته بودند گفت به من تبریک بگویید، پس به او تبریک گفته و پرسیدند، در باره چه کسى تبریک بگوییم؟ عمر گفت: به خاطر ازدواج با دختر علی.نووى تصریح مى‌کند:وکانت ترفئة الجاهلیة أن یقال ( بالرفاء والبنین ) ثم نهى النبی صلى الله علیه وسلم عنها.تبریک گفتن جاهلیت به این صورت بود که مى‌گفتند: « بالرفاء والبنین »، سپس پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم از آن نهى کرد.النووی، المجموع، ج 16، ص 205، ناشراحمد بن حنبل در مسند خود مى‌نویسد:عقیل بن ابى طالب ازدواج کرد؛ ما به او گفتیم «بالرفاء والبنین»؛ به ما گفت: هان! مبادا چنین بگویید؛ که پیامبر (ص) ما را از گفتن این سخنان نهى کرده است؛ بگویید خداوند به تو و به آن زن برکت دهد.مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 201 . آیا اهل سنت قبول مى کنند که عمر بر خلاف سنت رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم تلاش مى‌کند که سنت‌هاى عصر جاهلى را دو باره زنده کند؟ مگر پیامبر از این عمل نهى نکرده بود؟جالب این است که برخى از عالمان اهل سنت که از زشتى این کار به خوبى آگاه بوده و آن را مخالف سنت قطعى رسول خدا تشخیص داده‌اند، براى دفاع از آبروى خلیفه دوم، توجیهات شگفت‌آور، خنده دارى کرده و عذرى بدتر از اصل گناه آورده‌اند.حلبى در سیره خود مى‌نویسد:أن سیدنا عمر بن الخطاب رضی الله عنه جاء إلى مجلس المهاجرین الأولین فی الروضة فقال رفئونی فقالوا ماذا یا أمیر المؤمنین قال تزوجت أم کلثوم بنت على هذا کلامه ولعل النهى لم یبلغ هؤلاء الصحابة حیث لم ینکروا قوله کما لم یبلغ سیدنا عمر رضی الله تعالى عنهم.سرور ما عمر بن خطاب به مجلس مهاجرین نخستین بین قبر شریف و محراب پیامبر آمده و گفت: به من بگویید «بالرفاء والبنین».آنان گفتند: اى امیرمؤمنان! چه شده است؟ در پاسخ گفت: من با امّ‌کلثوم دختر علی ازدواج کرده ام.شاید نهى رسول خدا (ص) به این گروه از صحابه نرسیده است که به عمر اشکال نگرفته‌اند! همانطور که به سرور ما عمر! نیز نرسیده است.السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 2، ص 42،

جمع بین دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا حرام است:

دانشمندان اهل سنت براى خرده گیرى از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده‌اند که آن حضرت در زمانى که فاطمه سلام الله علیها همسر او بود، دختر ابوجهل را نیز خواستگارى کرد. این امر باعث شد که صدیقه طاهره ناراحت شده و شکایت خود را پیش پیامبر ببرد!! پیامبر اسلام هنگامى که از این قضیه با خبر شدند، با عصبانیت به مسجد آمد و فرمود:وَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی، وَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ یَسُوءَهَا، وَاللَّهِ لاَ تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُل وَاحِد ". فَتَرَکَ عَلِیٌّ الْخِطْبَةَ.صحیح البخاری، ج 3، ص 1364 ح 3523،.حال پرسش ما این است که اگر واقعا جمع بین دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا حرام است و رسول خدا به همین خاطر امیرمؤمنان را از خواستگارى دختر ابوجهل بازداشته است‌، چرا خلیفه دوم این عمل را مرتکب شده است.فاطمه دختر ولید بن مغیره، از کسانى است که خلیفه دوم با او در سال هیجدهم هجرى؛ یعنى در همان زمانى که امّ‌کلثوم همسر او بوده، ازدواج کرده است.و ولید بن مغیره، از روساى کفار قریش، و از کسانى است که در جنگ بدر کشته شده و در ذم او آیه «ذرنى ومن خلقت وحیدا» نازل شده است!محمد بن سعد ، الطبقات الکبرى، ج 5، ص 5.اگر جمع بین دختر رسول خدا و دشمن خدا حرام است، چرا خلیفه دوم این کار حرام را انجام داده است؟ولید بن مغیره و ابوجهل،‌ از سرسخت‌ترین دشمنان رسول خدا بوده‌اند، پس اگر ازدواج با دختر ابوجهل براى امیرمؤمنان علیه السلام حرام بوده، ازدواج با دختر ولید بن مغیره نیز براى خلیفه دوم حرام است.آیا اهل سنت مى‌پذیرند که خلیفه دوم مرتکب این عمل حرام شده باشد؟

ازدواج با تهدید و زورگویی:

در کتاب‌هاى شیعه نیز روایاتى در این باب وجود دارد؛ اما با بررسى تک تک آن‌ها متوجه خواهیم شد که این روایات نه تنها روابط دوستانه میان امیر مؤمنان علیه السلام با عمر بن خطاب را ثابت نمى‌کند؛ بلکه نشان‌دهنده روابط زورمدارانه و رسیدن به اهداف از راه توسل به زور مى باشد.مرحوم کلینى رضوان الله تعالى علیه در کتاب کافى این روایات را نقل مى‌کند:هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل مى‌کند که آن حضرت فرمود: زمانى که عمر بن الخطاب از امّ‌کلثوم خواستگارى کرد، امیرمؤمنان به او فرمود: امّ‌کلثوم خردسال است. امام صادق مى‌فرماید: عمر با عباس ملاقات کرد و به او گفت: من چگونه ام، آیا مشکلى دارم؟ عباس گفت: تو را چه شده است؟ عمر گفت: از برادر زاده‌ات دخترش را خواستگارى کردم، دست رد بر سینه‌ام زد، قسم به خدا چشمه زمزم را پر خواهم کرد، هیچ کرامتى را براى شما نمى‌گذارم؛ مگر این که آن را از بین ببرم، دو شاهد بر مى‌انگیزم که او سرقت کرده و دستش را قطع خواهم کرد. عباس به به نزد امیرمؤمنان علیه السلام آمد، او را از ماجرا با خبر ساخت و از او درخواست کرد که تصمیم در این باره را بر عهده او نهد، حضرت امیر نیز مسأله ازدواج را به عهده عباس گذاشت.الکلینی الرازی الأصول من الکافی، ج 5 ص 346از امام صادق علیه السلام در باره ازدواج امّ‌کلثوم پرسیدند، حضرت فرمود: او ناموسى است که از ما غصب کرده‌اندالکلینی الأصول من الکافی، ج 5 ص 346

اولاً:از این روایات استفاده نمى‌شود که امّ‌کلثوم اشاره شده در این روایات و دیگر روایات شیعیان، همان امّ‌کلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام از حضرت زهرا سلام الله علیها بوده یا امّ‌کلثوم دختر ابوبکر و یا امّ‌کلثوم از دیگر زنان امیر مؤمنان علیه السلام؛ بلکه هر سه احتمال وجود دارد.

ثانیاً: اهل سنت هرگز به این روایات استدلال نخواهند کرد؛ زیرا با کنارهم قرار دادن این روایات، حتى بر فرض وقوع این ازدواج، هیچ خدمتى به حسن روابط بین امام علی علیه السلام و عمر بن الخطاب نمى‌کند؛ بلکه سوء روابط را ثابت مى‌کند؛ زیرا حد اکثر چیزى که این روایات ثابت مى‌کنند، ازدواج با تهدید و ارعاب؛ آن‌هم با دختر خردسالى بوده است که نه خودش به این ازدواج راضى بوده و نه پدرش.آیا چنین ازدواجى مى‌تواند براى عمر بن خطاب فضیلت محسوب شود و آیا مى‌تواند دلالت بر صمیمیت و دوستى میان خلیفه دوم و امیرمؤمنان داشته باشد؟

سید مرتضى علم الهدى در این باره مى‌گوید:اما در باره به ازدواج در آوردن امّ‌کلثوم،‌ براى عمر؛ ما در کتاب شافى پاسخ از این مطلب را به صورت مفصل آورده و بیان کرده‌ایم که آن حضرت، ازدواج عمر با دخترش را قبول ننمود، مگر پس از تهدید و تکرار این درخواست و درگیرى، پس از سخنى طولانى که در روایات آمده است....آنچه که در ازدواج امّ‌کلثوم مورد توجه باید قرار گیرد، این است که این ازدواج از روى اختیار و میل نبوده و پس از تکرار درخواست و زورگویى که نزدیک بود به درگیرى آشکارا بیانجامد صورت گرفت....و ضرورت حتى خوردن مردار و نوشیدن شراب را جایز مى کند؛المرتضی علم الهدی، رسائل المرتضى، ج 3 ص 149

در حال ضرورت، ازدواج با کافر نیز جایز است:

شیخ مفید رضوان الله تعالى علیه در این باره مى‌گویداین ازدواج، اگر صحیح باشد، دو توجیه دارد که با مذهب شیعه در باره گمراهى افرادى که پیش از امیرمؤمنان بودند سازگار است:1. شرط ازدواج، اسلام ظاهرى است که شهادتین و نماز به سوى قبله و اقرار کردن به مجموعه شرایع است؛ اگر چه سزاوارتر است که تنها با کسى که مومن است، وصلت صورت گیرد و با کسى که به ظاهر مسلمان است و گمراهى که سبب خروج او از اسلام شود، ندارد، وصلت ننمود؛ اما هر زمان که ضرورت اقتضا داشت که با چنین گمراهى، به شرط تظاهر به اسلام، ازدواجى صورت گیرد، کراهت از بین رفته و این کار جایز مى شود؛ و کارى که در زمان اختیار مستحب نبود، در زمان اضطرار، جایز مى شود.امیرمؤمنان در آن زمان، احتیاج داشتند که جان ها را حفظ کرده و نزدیکى ایجاد کنند. و چنین دید که اگر همانند عمر، در خواسته اى که او مطرح کرده به این عنوان که با دختر علی ازدواج کند، پافشارى نماید (و دختر خویش را به او ندهد) این مطلب فساد دینى و دنیوى خواهد داشت؛ و اگر این کار را قبول کند، سبب صلاح دینى و دنیوى خواهد بود؛ به همین سبب بود که خواسته او را برآورده کرد.

2. ادعا کنیم که ازدواج با گمراهى که امامت را منکر شده و آن را حق کسى مى‌داند که مستحق آن نیست، حرام است؛ اما حتى طبق این فرض نیز زمانى که انسان بر جان و دین خویش بیمناک باشد، مى تواند این کار را انجام دهد؛ همانطور که در زمان تقیه مى تواند سخن شرک که منافات با توحید دارد، بر زبان آورد؛ و همانطور که خوردن مردار و گوشت خوک در زمان ضرورت جایز است؛ با اینکه در زمان اختیار حرام بوده است.

امیرمؤمنان در این زمان مضطر به قبول ازدواج امّ‌کلثوم با عمر شدند؛ زیرا او حضرت را تهدید کرده و به همین سبب امیرمؤمنان بر جان خویش و شیعیان بیمناک بودند؛ و به همین سبب از روى ضرورت، خواسته او را پذیرفتند؛ همانطور که ضرورت سبب جواز گفتن سخنان شرک آلود مى شود. خداوند در قرآن فرموده است «مگر افرادى که (به خاطر ستم دیگران) مجبور به انجام کارى شده و قلب آن‌ها با ایمان، محکم شده باشد » المفید، المسائل السرویة، ص 92 ـ 93،و در کتاب المسائل العبکریة مى‌نویسد:ازدواج با گمراه، توسط انبیا به صورت عملى با گمراه ازدواج کرده و عده اى (از مومنین) را به ازدواج گمراهان در آورده و گاهى نیز به این کار دعوت کرده‌اند؛ و گمراهى آنان سبب جلوگیرى از این ازدواج ها نشد؛ و نیز سبب نگشت که انبیا آنان را دوست داشته باشند؛ و حتى دلالت بر این مطلب نیز نمى‌کند! آیا نمى بینید که پیامبر دو دختر خویش را به ازدواج دو کافر، یعنى عتبة بن أبى لهب و أبوالعاص بن ربیع در آورد؛ اما این کار منجر به گمراهى پیامبر یا هدایت آن دو نگردید. و حتى ازدواج دو دختر پیامبر با آنها، سبب جلوگیرى از بیزارى پیامبر از دین آن‌ها نگردید.خداوند نیز در قرآن از لوط علیه السلام خبر داده است که فرمود:« اى قوم! اینان دختران من براى شما پاکیزه ترند!»؛ او دختران خویش را در معرض ازدواج با کفار قوم خویش قرار داد آنهم زمانى که خداوند اذن در هلاک آن قوم داده بود! اما این کار سبب دوستى بین لوط و قومش نشد، و سبب عدم دشمنى دینى قومش با او نگردید.رسول خدا (ص) ازدواج منافقین با زنان مومن را جایز دانست؛ الشیخ المفید، مصنفات الشیخ المفید، ج6 ، ص62،

ازدواج اجباری عمر با عاتکه:

ازدواج با امّ‌کلثوم، نخستین ازدواج اجبارى خلیفه نیست؛ بلکه پیش از آن نیز اتفاق افتاده است که ازدواج با عاتکه دختر زید از نمونه‌هاى آن است.محمد بن سعد در الطبقات الکبرى مى‌نویسد:علی بن زید مى‌گوید: عاتکه دختر زید، همسر عبد الله بن ابوبکر بود،‌ و عبد الله با او شرط کرده بود که اگر او مُرد، شوهر نکند. عاتکه پس از مرگ عبد الله بدون شوهر مانده بود و هر کس از وى خواستگارى مى‌‌کرد، نمى‌پذیرفت، عمر به کسى که ولایت بر عاتکه داشت گفت که براى من از او خواستگارى کن، آن زن عمر را نیز قبول نکرد. عمر به سرپرست او گفت: تو او را به همسرى من دربیاور. مراسم ازدواج انجام شد، عمر بر او وارد و با وى درگیر شد تا سرانجام با زور با وى همبستر شد. هنگامى که کارش تمام شد، عاتکه با اظهار نفرت چندین مرتبه گفت: اُف اُف... سپس عمر خارج شد و نزد وى بازنگشت تا آن که عاتکه کنیزش را فرستاد و به عمر گفت: بیا من در اختیار تو هستم.الزهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 265، ناشر: دار صادر - بیروت.

ازدواج‌های اجباری با خاندان اهل بیت علیهم السلام:

البته در تاریخ نمونه‌هاى زیادى وجود دارد که زورمداران هنگامى که مى‌خواستند خانواده و بستگان رسول خدا را آزار و اذیت کنند، پشنهاد ازدواج با دختران و نواده‌هاى پیامبر را مطرح مى‌کردند و اگر آن‌ها موافق نبودند، با زور و تهدید این کار را عملى مى‌کردند.

ازدواج اجباری حجاج بن یوسف با دختر حضرت زینب (س):

طبق نظر اهل سنت ، حضرت زینب سلام الله علیها از عبد الله بن جعفر دخترى داشت که حجاج بن یوسف سقفى با اکراه با وى ازدوج کرد. ابن حزم اندلسى مى‌نویسد:زینب دختر علی از فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) با عبد الله بن جعفر بن ابى طالب ازدواج کرد؛ و از او صاحب دخترى شد که حجاج بن یوسف با آن دختر ازدواج کرد!

إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد بن سعید أبو محمد (متوفای456هـ)، جمهرة أنساب العرب، ج 1، ص 38،ابن أبى طیفور در بلاغات النساء، الآبى در نثر الدرر، زمخشرى در ربیع الأبرار، و برخى دیگر از بزرگان اهل سنت نقل کرده‌اند:هنگامى که دختر عبد الله جعفر را براى زفاف نزد حجاج بردند، هنگامى که به او نگاه کرد، دید که اشک‌هاى او بر گونه‌هایش جارى است. گفت: پدر و مادرم فدایت چرا گریانى؟ گفت: از شرافتى که خوار و حقیر شد و از پستى که بزرگى یافت.ابن طیفور، بلاغات النساء، ج 1، ص 51؛ الآبی، ج 4، ص 39 ، ج 1، ص 92؛ ابن حمدون ، ج 2، ص 48،آیا پس از آن همه ستم و جنایتى که حجاج بن یوسف در باره خاندان پیامبر ( صلى الله علیه وآله وسلم ) و بنى هاشم انجام داد، مى توان به استناد این ازدواج، تجاهل کرد که روابط حجاج بن یوسف با اهل بیت پیامبر ( صلى الله علیه وآله وسلم ) دوستانه بوده و او مرتکب هیچ ستم و جنایتى نسبت به آن‌ها نشده است؟!

ازدواج اجباری مصعب بن زبیر با سکینه بنت الحسین علیهما السلام

سبط بن جوزى در تذکرة الخواص در باره فرزندان امام حسین علیه السلام مى‌نویسد:معصب بن زبیر با سکینه ازدواج کرد و در حالى که همسر او بود، از دنیا رفت. نخستین کسى که با سکینه ازدواج کرد، معصب بود و این ازدواج با اجبار صورت گرفت.سبط بن الجوزی الحنفی، تذکرة الخواص، ص249 ـ 250،

بررسی روایات اهل تسنن؛

روایات زیادى از طریق اهل سنت در باره این ازدواج وارد شده است که از نظر سندى با مشکلاتى مواجه هستند و از طرف دیگر از نظر مضمون آن قدر با هم تعارض دارند که به هیچ وجه قابل جمع نیستند.حضرت آیت الله میلانى در کتاب تزویج امّ‌کلثوم من عمر، تمام این روایات را بررسى و رد کرده است لذا این روایات در صحاح سته و مسانید معتبر اهل سنت نیامده است.

خلاصه مطالب

1)این ازدواج در صحاح سته و مسانید معتبر اهل سنت نیامده است وروایاتی که در کتب دیگر آمده علاوه بر ضعف سندی ضعف محتوایی و تعارض دارند

2)روایات شیه علاوه بر ضعف سند دلیلی بر محبت میان اهل بیت وعمر نبوده بلکه عکس انرا ثابت می نماید

3)مضمون روایات شیعه وسنی حاکی از تعرض عمر به ناموس پیامبر می باشد

4) شوهرانی که بعد از عمر برای ام کلثوم ذکر شده از نظر تاریخی و شرعی غیر ممکن می باشد

5)درباره زمان مرگ ام کلثوم و فرزندش و کیفیت مرگ انها ابهام وجود دارد

6)درباه وجود دختر به نام ام کلثوم که غیر زینب و فرزند فاطمه ع باشد اختلاف است

7)در منابع سنی ازدواجهای اجباری دیگری درباره اهل بیت ذکر شده که نشانه دوستی انان با مخالفان فکری نمی باشد

8)عمر در ازدواج با عاتکه دختر زید نیز او را مجبور نمود

9)در گزارشهای این ازدواج مطالبی امده که صحت اصل داستان رازیر سوال می برد

10)فرهنگ ازدواج در صدر اسلام با اکنون متفاوت بوده و به گونه ای بوده که ازدواج با کسی که به ظاهر اسلام مقید بود انجام می شد اگر چه بین دو طرف واقوامشان همفکری عقیدتی وجود نداشت

11)اصل این بحث و استفادههایی که اهل سنت از این بحث می نمایند یک عوام فریبی است زیرا اختلافات اهل بیت با خلفا و عدم رضایت حضرت زهرا از انان در منابع اهل سنت ثابت شده و اثبات این ازدواج تنها نشانه ای دیگر بر مضلومیت اهل بیت وشقاوت دشمنانشان می باشد.


منابع:

المسائل العُکبریة و المسائل السرویة، شیخ مفید رضوان الله تعالى علیه (متوفاى 413هـ)

تزویج امّ‌کلثوم لعمر، سید مرتضى علم الهدى (متوفاى 436هـ)؛

رسالة فى تزویج عمر لامّ‌کلثوم بنت علی ( ع )، الشیخ سلیمان بن عبد الله الماحوزى (متوفاى1121 هـ)؛

قول محتوم فى عقد امّ‌کلثوم‌، سید کرامة علی الهندى، چاپ هند، 1311هـ؛

العجالة المفحمة فى ابطال روایة نکاح امّ‌کلثوم (فارسی)، سید مصطفى ابن السید محمد هادى بن مهدى بن دلدار علی نقوى (متوفاى 1323هـ)؛

کنز مکتوم فى حل عقد امّ‌کلثوم، سید علی اظهر الهندى الکهجوى (متوفاى 1352هـ)؛

تزویج امّ‌کلثوم بنت امیرمؤمنان علیه السلام وانکار وقوعه، الشیخ محمد الجواد البلاغى (متوفاى1352هـ؛

زواج امّ‌کلثوم، سید علی الشهرستانى (معاصر)؛

إفحام الأعداء والخصوم بتکذیب ما افتروه على سیدتنا امّ‌کلثوم علیها سلام الحی القیوم، الموسوی الهندی، السید ناصر حسین (معاصر)،

فى خبر تزویج امّ‌کلثوم من عمر‌ و تزویج امّ‌کلثوم من عمر، سید علی المیلانى (معاصر).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد