غلو در اعتقادات شیعه

آیا برخی اعتقادات شیعیان غلو آمیز  نیست؟

یکى از پدیده هاى انحرافى که در حوزه اعتقادهاى دینى در جهان اسلام رخ داده است، پدیده غلوّ و ظهور غالیان است. آنان کسانى بوده اند که در حقّ پیامبر صلى الله علیه و آله یا على بن أبى طالب علیه السلام و یا دیگر ائمه اهل بیت یا افراد دیگر به الوهیت، حلول خداوند در آنها، یا اتحاد خداوند با آنان قائل شده اند. ولى این بدان معنا نیست که شیعه امامیه هر عقیده اى که به امامان خود دارد، از قبیل: عصمت، رجعت، علم لدنّى و ... همه غلوّ باشد، زیرا شیعه در اعتقاد به این امور ادله اى متقن دارد.

ولى مع الأسف در مواردى در کلمات مغرضان و معاندان یا جاهلان مى بینیم که این عنوان را به شیعه امامیه نسبت داده اند. 

 

بدین جهت لازم است معیار ومیزان غلومعلوم شود تا مشخص شود کدام اعتقاد غلو است وکدام حق، در این نوشتار سعی کرده ایم این مطلب واضح شود ، امیدوایم که انشاالله به این غرض رسیده باشیم.

معنای لغوی غلو:

واژه غلوّ در مقابل تقصیر است، و در لغت به معناى تجاوز از حد و افراط در شى ء است؛ یعنى فرد یا چیزى بیش از آنچه در او هست، توصیف شود.[1]

 

ویا در ستایش زیبایى هاى ظاهرى و معنوى فردى، بیش از حدّ سخن گفته شود.

 

معنای اصطلاحی:

غلو در اصطلاح شرع بمعنای افراط در دین است وآن تجاوز از حد وحی به سوی هوی وهوس وسلیقه های مختلف است مانند اینکه پیامبران و امامان را خدا بدانند مثل نصاری که به پیامران و بزرگان خود مقام الوهیت قایل شدند و همچنین تشریع عباداتی که خدا به آن اذن نداده است.

مصداق بارز غلودر دین اسلام که اگر بدون قرینه بکار برود بر آن صدق می شود، غلو کسانی است که به الوهیت ائمه(ع) و مخصوصا حضرت امیرالمومنین(ع) اعتقاد دارند.

ولی متأسفانه گاهی دشمنان شیعه عقاید حقه تشیع را نادیده گرفته وشیعه را به عنوان غالی معرفی می کنند مثلا: زبیدى در تاج العروس مى نویسد: «امامیه فرقه اى از غالیان شیعه است.»[2]

 

ودکتر کامل مصطفى مى نویسد: «غالیان از شیعه عقاید اصلى تشیع، از قبیل: بداء، رجعت، عصمت و علم لدنّى را تأسیس نمودند که بعدها به عنوان مبادى رسمى براى تشیع شناخته شد ...».[3]

 

درحالیکه اگر درمعنای صحیح این عقاید که شیعه به آن معتقد است، باانصاف نگاه کنند وعقاید شیعیان را با نظر خودشان تفسیر نکنند غلوی در بین نیست.

 

غلو در قرآن:

و از آنجا که غلو یک امر نکوهیده است، خدا اهل کتاب را پند مى دهد که در دین خود زیاده روى نکنند، چنان که مى فرماید: «یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ»[4].

 

«اى اهل کتاب، در دین خود غلو و زیاده روى نکنید»، (چه غلوى بالاتر از این که بشر را خدا و فرزند خدا بدانند).

 

" َقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ"[5](به تحقیق کسانیکه گفتند خدا مسیح بن مریم است کافر شدند)

 

" وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ"[6](یهود گفتندعزیر پسر خداست ونصارا گفتند مسیح پسر خداست)

 

غلو اهل کتاب این بوده که انبیاء و احبار و راهبان خود را تا مقام ربوبیت بالا میبرده و در برابر آنان بنحوى که جز براى خدا شایسته نیست خضوع مى کرده اند، و خداى متعال در آیه مورد بحث آنان را به زبان نبى خود از آن نهى مى کند.[7]

 

موضع ائمه اهل بیت علیهم السلام در برابر غالیان :

 

امامان ما پیوسته از غالیان تبرى جسته، و آنان را از ساحت خود طرد مى کردند.

 

- امام حسین علیه السلام می فرمایند: ما را به عشق اسلام دوست بدارید؛ زیرا پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود:" مرا بیش از آنچه سزاوارم، معرّفى نکنید؛ چرا که خداوند متعال، پیش از آن که مرا به رسالت برگزیند، به بندگى برگزید".

 

- پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله می فرمایند : دو گروه از امّت من هستند که بهره اى از اسلام ندارند: کسانى که در برابر اهل بیتم پرچم دشمنى برافرازند؛ و کسانى که در دین غلو کنند و پا از مرز آن بیرون گذارند.

 

- امام صادق علیه السلام می فرمایند: کمترین چیزى که آدمى را از ایمان خارج مى سازد، این است که نزد غالى مذهب بنشیند و به سخنانش گوش دهد و گفته اش را تأیید کند. پدرم، از پدرش، از جدّش علیهم السلام برایم روایت کرد که پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود:" دو گروه از امّت من هستند که بهره اى از اسلام ندارند: غالى مذهبان و قَدَریّه". [8]

 

- امام هشتم (علیه السَّلام)، در یکى از دعاهاى خویش، از غالیان زمان خود تبرى و دورى مى گزیند. آن حضرت در این دعا از عقیده غالیان که خلقت جهان و روزى دادن بندگان را به دست امامان مى دانستند، تبرى مى جوید. در دعایى به شرح زیر می فرمایند:

 

«پروردگارا! من ازگفتار کسانى که در حق ما مطالبى را مى گویند که ما نگفته ایم، تبرى مى جویم، پروردگارا خلقت جهان و روزى بندگان از آن تو است، تو را مى پرستیم و از تو کمک مى طلبیم...».

 

«بارالها! تو آفریدگار ما و آفریدگار پدران و فرزندان ما هستى، پروردگارا ربوبیت و الوهیت شایسته تو است، از کسانى که تصور مى کنند که ما پروردگار آنها هستیم و یا مى اندیشند که خالق و رازق آنها هستیم، برائت و بیزارى مى جوییم. بارالها ما این سخنان را به آنان نگفته ایم، ما را به گفتار آنان مؤاخذه نفرما!».[9]

 

امام با این راز و نیاز، به انتقاد از آن اندیشه هاى باطل برخاسته و از کسانى که معتقدند سرپرستى و قیمومت جهان هستى به پیامبر و امامان تفویض شده و آنان از جانب خداوند، آفریننده زمین و آسمان، روزى دهنده بندگان و زنده کننده و میراننده آنان در جهان و روز رستاخیز مى باشند، بیزارى جسته است.ولی باید دید معنای غلو چیست؟ وغالی چه کسی است؟

 

مخالفت متکلّمان امامیه با غلوّ و غالیان :

 

دانشمندان و متکلّمان امامیه نیز به مقابله با غالیان پرداخته و آنان را کافر و مشرک دانسته و از آنان تبرّى جسته اند.

 

شیخ صدوق مى فرماید: «اعتقاد ما در مورد غلات و مفوّضه آن است که آنان کافران به خدا مى باشند.»[10]

 

شیخ مفید مى فرماید: «غلات گروهى از متظاهران به دین اسلامند که امیرالمؤمنین و ائمه از ذریه او را به الوهیت و پیامبرى نسبت داده اند. آنان گمراه و کافرند و امیرالمؤمنین علیه السلام به قتل آنان دستور داد. ائمه دیگر نیز آنان را کافر و خارج از اسلام دانسته اند.»[11]

 

علامه حلّى مى فرماید: «برخى از غلات به الوهیت امیرالمؤمنین، دسته اى دیگر به نبوت او معتقدند. و این باورها باطل است، زیرا ما اثبات نمودیم که خدا جسم نیست و حلول در مورد خدا محال و اتحاد نیز باطل است. هم چنین ثابت کردیم که محمّد صلى الله علیه و آله خاتم پیامبران است.»[12]

 

حال جاى بسى تعجب و تأسّف است که گاهى از طرف افرادى مغرض یا ناآگاه شیعه امامیه به غلوّ در مورد ائمه طاهرین متّهم مى گردد؛ این پندارى بیش نیست، زیرا حقیقت غلوّ- چنان که قبلًا توضیح داده شد- تجاوز از حدّ است، همانند اعتقاد به مقام الوهیت و ربوبیت، یا نبوت و پیامبرى ائمه اهل بیت علیهم السلام، ولى آنچه از شئون الوهیت و از مختصات نبوت نیست هیچ ربطى به غلوّ در دین ندارد، بلکه در آن مواردى که به آنها معتقداند دلیل قانع کننده دارند و حقیقت داشته و گزافه نیست. مثلًا اعتقاد به عصمت، وصایت، رجعت، علم لدنّى و ... در حقّ اهل بیت حقیقت داشته و براى آن ادله قطعى اقامه شده؛ از همین رو این گونه اعتقادها از غلوّ خارج است.

 

نشانه هاى غلوّ در روایات:

 

عقایدى که در روایات از ویژگى غالیان شمرده شده و نشانه غلوّ به شمار مى رود، عبارتند از:

 

1- اعتقاد به الوهیت پیامبر صلى الله علیه و آله یا امیرالمؤمنین علیه السلام یا یکى از اولیاى الهى؛

 

2- اعتقاد به این که تدبیر جهان به پیامبر صلى الله علیه و آله یا امیرالمؤمنین علیه السلام یا ائمه اهل بیت علیهم السلام یا افرادى دیگر واگذار شده است؛

 

3- اعتقاد به نبوت امیرالمؤمنین یا ائمه دیگر یا فردى از مردم؛

 

4- اعتقاد به آگاهى فردى از عالم غیب، بدون آن که به او وحى یا الهام شود؛

 

5- اعتقاد به این که معرفت و محبّت ائمه اهل بیت علیهم السلام انسان را از عبادت خداوند و انجام فرایض الهى بى نیاز مى سازد.

 

و امّا اعتقادهایى که دلیل قطعى- از عقل یا نقل- بر آنها اقامه شده، از قبیل: اعتقاد به عصمت اهل بیت علیهم السلام، و وصایت و خلافت بلا فصل امیرالمؤمنین علیه السلام و بعد از او ائمه اهل بیت علیهم السلام اعتقاد به رجعت، علم لدنّى امام و دیگر اعتقادهاى شیعه که براى هر یک دلیل محکم و متقنى اقامه نموده است نمى توان آن را غلوّ و تجاوز از حدّ نامید، بلکه عین حقّ و حقیقت است. [13]

 

در اینجا به بعضی از روایات که معنا و نشانه های غلو ومصادیق آن در این روایات آمده اشاره می کنیم:

 

- "بسند صحیح عن أبی بصیر قال: قال لی أبو عبد اللَّه علیه السّلام: یا أبا محمد أبرأ ممن زعم أنّا أرباب، فقلت: برئ اللَّه منه، فقال: أبرأ ممن زعم أنّا أنبیاء، فقلت: برئ اللَّه منه".

 

ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمودند: من بیزارم از کسی که ما را پروردگار بداند، گفتم من هم بیزارم، فرمود:من بیزارم از کسیکه ما را پیامبر بداند، گفتم من هم بیزارم

 

در این حدیث امام(ع) یکی از حدود غلو را مشخص کرده اند وآن خدا یا پیامبر دانستن ائمه(ع) است.

 

- قال أمیر المؤمنین علیه السّلام: " لا تتجاوزوا بنا العبودیة ثم قولوا ما شئتم و لن تبلغوا، و إیّاکم و الغلو کغلو النصارى فإنی بری ء من الغالین"،

 

امیر المومنین(ع) فرمودند :در مورد مااز مقام بندگی تجاوز نکنید سپس هر فضیلتی را که میخواهید بگویید که به کنه فضیلت ما نمیرسید، وبر حذر باشید که مانند نصاری غلو نکنید که من از غالیان بیزارم

 

- قال الرضا(ع): " اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا فِینَا مَا لَمْ نَقُلْهُ فِی أَنْفُسِنَا

 

امام رضا(ع) فرمودند «پروردگارا! من ازگفتار کسانى که در حق ما مطالبى را مى گویند که ما نگفته ایم، تبرى مى جویم.[14]

چون مقامات حضرات ائمه(ع) قابل درک ودسترسی برای ما نیستند لذا باید در درک و بیان این مقامات از خود ائمه(ع) تبعیت کنیم وچیزی را که خودشان برای خودشان گفته اند بگوییم وگرنه احتمال افتادن در غلو هست از این طرف هم نباید مقام ایشان را با افراد عادی مقایسه کنیم چون فرموده اند:( لایقاس بآل محمد احد؛ با آل محمد(ع) کسی قابل قیاس نیست)[15]

 

 

حدّ و میزان در غلوّ چیست؟  

 

همان گونه که از تعریف لغوى استفاده شد، غلوّ به معناى تجاوز از حدّ به کار رفته است؛ حال ببینیم حدّ و میزان چیست که تجاوز از آن غلوّ است و نرسیدن به آن تقصیر.

 

در این جا چهار احتمال وجود دارد:

 

1- مراد از حد و میزان عرف باشد؛ یعنى هر چه زائد بر فهم عرف باشد غلوّ است.لکن این احتمال باطل بوده و انسان دین دار هرگز آن را قبول نمى کند، بلکه این میزان براى کسانى است که بی دین وانسان مدار بوده و براى دین و اوامر الهی ارزشى قائل نیستند.

 

2- مراد از آن، منزلت صحابه باشد؛ به این معنا که براى صحابه منزلتى قائل شویم که براى غیر آنها قائل نیستیم و غلوّ را به میزان آن منزلت یا بالاتر از آن حد براى غیر صحابه بدانیم. براى این میزان و حدّ نیز دلیلى نداریم، بلکه این میزان، از بارزترین مصادیق مصادره به مطلوب است، چون قائل شدن به مقام فوق عادی برای صحابه خودش محل بحث واز مصادیق غلواست چون آنان نیز بشری مثل دیگران بودند.

 

3- مراد از حدّ و میزان مطالبى باشد که علماى اهل سنت از کتاب و سنت مى فهمند.

 

که این احتمال هم بدون دلیل است، زیرا چه مستندى در دست است که میزان و حدّ؛ فهم طائفه اى از امت باشد.

 

4- مراد از حدّ و میزان خود کتاب همراه با سنت پیامبر(ص) وائمه معصومین علیهم السلام باشد که همین احتمال صحیح است و عقل و قرآن و سنت نیز آن را تأیید مى کند.

 

البته قران به تنهایی نمی تواند برای ما ملاک و معیار تشخیص حق از باطل وافراط از تفریط باشد چون قران نیاز به مفسر معصوم مثل پیامبر(ص) وائمةاطهار(ع) دارد چنانکه خداوند متعال می فرماید: "وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ."[16]ما ذکر را به تو نازل کردیم تا را برای مردم تبیین کنی آنچه را که بر ایشان نازل گشته تا شاید تفکر کنند.

 

وما در طول تاریخ می بینیم که افراد مختلف بااعتقادات متفاوت ، در بحثهای اعتقادی ومعارف دینی، به قران استدلال می کنند،و هم غالی وهم مقصر و هم معتدل به آیات قران تمسک می جویند، وبا تفسیر خودشان ،آیات قران را با سلیقه های خود تطبیق می کنند وخود را حق می دانند، واینجاست که نیاز به یک معیاردیگر که آیات متشابه ومحکم قران را به حق تفسیر کند ومعیار حق مطلق باشد آشکار می شود. وآن میزان سنت ورویات پیامبر(ص) واهل بیت پیامبر(ص) است.

 

اهل بیت (ع)، ملاک اعتدال :

 

برای اینکه بدانیم کدام اعتقاد غلو وکدام اعتقاد کوتاهی، وکدام حد وسط است باید یک میزان و معیاری برای حد وسط داشته باشیم که این میزان همیشه ودر همه موقعیتها حد وسط باشد واحتمال خطا در آن نباشد چون اگراحتمال خطا در آن باشد دیگر نمی تواندملاک و معیار تشخیص حق از غلو وتقصیر، باشد واین میزان کسی جز معصوم نمی تواند باشد چون در همه اشخاص احتمال خطا وجود دارد و پیامبر اسلام(ص) وائمه اطهار(ع) نیز این معیار وملاک را برای ما نشان داده اند: 

- پیامبر اکرم(ص) در حدیث مشهوری حضرت علی(ع) را ملاک حق بیان می کنند آنجا که می فرمایند: ( علی مع الحق والحق مع علی)[17]یعنی علی(ع) با حق است وحق با علی(ع) است – واین روایت در منابع اهل سنت نیز بصورت متواتر آمده است. [18]

 

و در روایت دیگر می فرماید: "اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَ مَعَهُ حَیْثُ دَارَ." [19]یعنی: خدایا حق را با علی(ع) بگردان هرجا که باشد، به عبارت دیگر علی (ع) را محور حق قرار بده.

 

و قال علی(ع): إنّ دین اللّه بین المقصر و الغالی، فعلیکم بالنمرقة الوسطى، فیها یلحق المقصر، و یلحق إلیها الغالی.[20]

 

حضرت علی(ع) فرمودند: دین خدا بین مقصر وغالی است بر شما باد که به حد وسط رو بیاورید که مقصر و غالی باید به آن رو بیاورند.

 

حضرت امیرمؤمنان(ع) در حدیث دیگری، این حد وسط را معرفی می کنند،و رفتار و گفتار اهل بیت پیامبر را حد و مرز شریعت و عقیده می دانند و می فرماید: «نَحْنُ النُمْرُقَةُ الْوُسْطى، بِها یَلْحَقُ التّالِى، وَإِلَیْها یَرْجِعُ الْغالى»[21].

«ما جایگاه میانه و حد وسط هستیم، عقب ماندگان باید به ما ملحق شوند، و تندروانِ غلو کننده، باید به سوى ما بازگردند». 

وامام سجاد(ع) در صلوات شعبانیه می فرماید: (المتقدم لهم مارق ، و المتأخر عنهم زاهق، و اللازم لهم لاحق) یعنی هرکس برآل پیامبر پیشی گیرد گمراه شده وهرکس عقب بماند هلاک گشته وهرکس ملازم و پیرو ایشان باشد به حق رسیده است.[22]

 

ودر تفسیرآیه (وکذلک جعلناکم امة وسطا) نیز فرموده اند منظور از امت وسط پیامبر(ص) وائمةاطهار(ع) میباشند.

حال که معنای لغوی واصطلاحی غلو، ومعیار تشخیص غلو معین شد، برخی از عقاید مکتب اهل بیت(ع) و مکتب مخالفین اهل بیت(ع) را بررسی می کنیم تاببینیم کدام غلو است:

 

برخی از اعتقاداتی که ممکن است شبهه غلودر آنها باشد عبارتند از:

 

1 – غلو در توحید:

 

در قلمرو توحید، غالى کسى است که امامان را از مقام عبودیت وبندگى فراتر برده و آنها را خدا و یا مصدر افعال خدا بینگارد، مثلًا بگوید: آنان خالق زمین و آسمانند (شرک در خالقیت) یا معتقد باشد که تدبیر نظام آفرینش- پس از ایجاد- به دست آنها است و آنها «رازق»، «محیى» و «ممیت» مى باشند. (شرک در تدبیر).یا بگوید: امر تشریع به آنان واگذار شده، و تحریم و تحلیل در دست آنها است (شرک در تقنین).

 

پیروان اهل بیت در تمام مراتب توحید ، ذرّه اى از مرز توحید حقیقى تجاوز نکرده، تنها خدا را خالق و مدبر، و مشرّع مى دانند و امامان را انسان هاى برتر و والا مى شمارند. وهرکس که امامان را شریک خدا بداند شیعه او را کافر میداند

 

2- غلو در اعتقاد به توسل وشفاعت

 

بعضی ها بدون اطلاع کامل از عقاید شیعه، به شیعه تهمت غلو در مورد ائمه(ع) را می زنند وچنین فکر می کنند که شیعه با توسل به ائمه(ع) وطلب شفاعت از ایشان دچار غلو شده است وائمه(ع) را از رسول خدا افضل می داند یا اینکه ایشان را در برآوردن حاجات دنیوی واخروی مستقل از خدا می دانند، مثلا:

 

احمد امین مصرى مى نویسد: «غالیان شیعه در حقّ على به این اکتفا نکردند که او افضل خلق بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله و معصوم است، بلکه برخى از آنان قائل به الوهیت او شده اند.»[23]

 

در حالیکه به عقیده شیعیان،ائمه(ع) فقط واسطه فیض ورحمت الهی هستندو اگر در یک مورد خاص و در پرتو دعاى آنان، تحولى در جهان آفرینش رخ دهد و یا بیمارى شفا پیدا کند، همگى به اذن خدا بوده و شبیه کارهاى معجزه آساى حضرت مسیح (علیه السَّلام)مى باشد.

 

شفاعت آنان در روز رستاخیز هم به اذن خدا است و توسل به آنان، به خاطر موقعیتى است که آنان نزد خدا دارند. ذکر فضائل و مناقب آنان نیز نوعى اظهار مهر و مودت به خاندان رسالت است که مورد تأکید قرآن و سنت پیامبر مى باشد. حب عترت و مودت ذوى القربى از اصولى است که قرآن و سنت بر آن تأکید دارند.[24]

 

3- غلو در اعتقاد به علم غیب

 

مخالفین شیعه افترا به شیعه می‍ زنند ومیگویند اینکه شیعه قائل به علم غیب امام است این غلو است وامام را تا حد خدایی بالابردن است ، چون خدا درقران فرموده است: «بگو کسانى که در آسمان ها و زمین هستند، غیب را نمى دانند جز خدا». 

ولی اعتقادشیعه به آگاهى ائمه(ع) از غیب نیز به معناى آن است که آنان به اذن الهى و تعلیم وى از غیب خبر مى دهند.

امیرمؤمنان پس از فتح بصره برفراز منبر رفت و از رویدادهاى بزرگى که در آینده در شهر بصره رخ خواهد داد، خبر داد.

فردى از یاران گفت: قد اعطِیَت عِلمَ الغیب: آیا به شما علم غیب داده شده است؟ امام خندید و فرمود: آنچه گزارش مى دهم علم غیب نیست، بلکه آموزشى از صاحب علم (پیامبر) است.[25]

 

بنابراین «علم غیب» ذاتى، (نه اکتسابى و آموزشى) از آن خدا است، وآگاهى دیگران از غیب به صورت اکتسابى و آموزشى است. اگر قرآن، علم غیب را از آن خدا دانسته و می فرماید: «قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ»[26]. 

«بگو کسانى که در آسمان ها و زمین هستند، غیب را نمى دانند جز خدا».

 

مقصود، علم غیب ذاتى و نامحدود است که از آنِ آفریدگار هستى است، و غیر او در همه چیز نیازمند او مى باشد.

بنابراین به هیچ عنوان نمى توان این عقاید را نشانه غلو و زیاده روى درباره آنان دانست. زیرا خداوند به بندگان مورد رضای خود چیزهایی را می آموزد که دیگران نمیدانند «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»[27]یعنی: خدا عالم غیب است واحدى را بر غیب خود مسلط نمیسازد، مگر کسى از فرستادگانش که او را پسندیده باشد.

 

مانند حضرت عیسی(ع) که ازغیب خبر می داد ولی باذن خدا.« أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُم »[28]«از آنچه می خوریدودرخانه هاتان ذخیره می کنید خبر می دهم»

 

اشاره ای مظاهر غلو در اهل سنت (به عنوان جواب نقضی):

 

در بین عقاید اهل سنت در هربخشی نشانی از افراط و تفریط هست، چون عقاید را از منبع معصوم نگرفته اند، مخصوصا که بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) که مدتها در بین اهل سنت نقل احادیث پیامبر(ص) ممنوع بود وعقاید وفقه خود را از تابعین گرفته اند واحادیث منقول از رسول خدا(ص) دستخوش جعل وفراموشی شده بود، به همین خاطرغلو و تقصیر در عقاید ایشان بیشتر مشاهده میشود که فقط به غلو در مورد صحابه اشاره میکنیم:

 

غلو اهل سنت در مورد صحابه:

 

1- سنّة الصحابة

 

اهل سنت ، در مقابل کتاب خدا وسنت رسول الله(ص) ، به روش وسنت صحابه نیز حجیت قایلند اگرچه در کتاب و سنت نباشد ویا مخالف آنها باشد باز به سنت صحابی عمل می کنند، مانند: حرمت متعتین که در زمان پیامبر حلال بودند و بعد ازایشان تحریم شدند![29]

 

2- خودداری از نقد صحابه:

 

از مظاهر غلو در مورد صحابه ممنوع بودن نقد آنهاست، امام حنابله احمد بن حنبل میگوید:جایز نیست کسی بدیهای اصحاب محمد(ص) را ذکر کند یا از مطاعن آنها بگوید.[30]

 

این در حالیست که خداوند متعال بعضی از اصحاب پیامبر(ص) را منافق می داند وبر آنها لعن می کند و تاکید دارد که مسلمین آنها را بشناسند وتبعیت از انها ننمایند

 

3- سنت صحابه مقدم بر قران:

 

از غلوهای اهل سنت این است که سنت صحابه را مقدم و حاکم بر قران قرار داده اند: دارمی در کتاب سنن، باب «السنّة قاضیة على کتاب اللّه» مینویسد: "السنّة قاضیة على القرآن و لیس القرآن بقاض على السنّة" یعنی سنت حاکم و مقدم بر قران است وقران مقدم برسنت نیست[31]

 

4- قول به عدالت جمیع صحابه

 

قول به عدالت جمیع صحابه نیز نمونه ای از غلو آنهاست، گویا که دیدن پیامبر(ص) یا همنشینی با آن حضرت صحابه را جزء ملائکه کرده است، وآنها دیگر گناهی نمیکنند در حالیکه منافقین و اذیت کنندگان پیامبر(ص)، وتنها گذارندگان آنحضرت در بین نماز جمعه ، همین صحابه هستند.

 

این فقط غلوهایی در مورد صحابه است، در دیگر عقاید هم اشتباهاتشان کمتر از این نیست واین است عاقبت مکتبی که متصل به منبع معصوم نباشد

 

نتیجه:

 

کسانیکه افترائاتی که به شیعه می زنند وشیعیان را به غلو متهم می کنند، جاهل به عقاید شیعیان هستند وفقط چیزهایی را شنیده اند وبا شنیده ها و مطالبی که از منابع غیر شیعی آموخته اند، در مورد شیعه قضاوت می کنند و یا از روی کینه و تعصبات جاهلی این اتهامات را به شیعه می زنند.

 

هر عقیده ای که غلو باشد جزء عقاید شیعه نیست و تمامی عقاید شیعه بر اساس کتاب خدا و بر اساس تفسیر وتطبیق امام معصوم شکل گرفته است وبر عکس این، عقاید مخالفین اهل بیت(ع) و افتراگویان به شیعه ، پر از غلو وخرافات است وبه بعضی اشاره کردیم.

 

[1]-  لسان العرب،ابن منظور، ج 15، ص 132

 

[2]- تاج العروس،واسطی زبیدی،  ج 8، ص 194

 

[3]- شیعه شناسى و پاسخ به شبهات،علی اصغررضوانی، ج 1، ص: 571 به نقل از؛ الصلة بین التصوف و التشیع، فصل غلات

 

[4]- نساء 171

 

[5]- مائده 17

 

[6]- توبه 30

 

[7]-  ترجمه المیزان،علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، ج 6، ص: 111

 

[8]- حکمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم(فارسى)،محمدی ری شهری ،ج 5،ص:285، نشردارالحدیث

 

[9]-  بحار الأنوار، علامه محمدباقرمجلسی، ج 25، ص 243، نشراسلامیه

 

[10]- الاعتقادات،شیخ صدوق، ص 71

 

[11]- شرح الاعتقادات،شیخ مفید، ص 71

 

[12]- أنوار الملکوت،علامه حلی، ص 202، نشرشریف الرضی

 

[13]- شیعه شناسى و پاسخ به شبهات،علی اصغر رضوانی، ج 1، ص: 573، نشرمشعر

 

[14]- بحار الأنوار،علامه مجلسی، ج 25، ص 243، نشراسلامیه

 

[15]- المسترشد فی امامه امیرالمومنین(ع) ،محمدبن جریر طبری شیعی، ص399، نشر الواصف

 

[16]- نحل 44

 

[17]- کفایة الاثر،خزازقمی، ص 20، نشربیدار

 

[18]- نگاه کنید عبقات الانوار ج 10

 

[19]- بحار الانوار ج29 ص343

 

[20]- ربیع الأبرار للزمخشری: 2/ 63

 

[21]-  نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 109

 

[22]- إثبات الهداة، شیخ حرعاملی ،ج 2، ص: 131، نشراعلمی

 

[23]- فجر الاسلام،احمدامین، ص 330

 

[24]- راهنماى حقیقت، آیت الله سبحانی ص: 430 به نقل ازسنن ترمذى، کتاب مناقب، شماره هاى 3772 و 37751؛ مستدرک حاکم: 3/ 177

 

[25]- نهج البلاغه، خطبه 128

 

[26]- نمل/ 65

 

[27]- جن/26-27

 

[28]- آل عمران49

 

[29]- تدوین السنة، الدکتور محمد عجاج الخطیب:ص 20، ط دار الفکر

 

[30]-  السنة،أحمد بن حنبل: 50

 

[31]-   السنن،ابی محمد الدارمی: 1/
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد