جواب به دستاویزهای سست برگرفته از منابع شیعه
1 . قبر را با خاک خودش پر کنید
از سه روایت استفاده می شود که در
خاکسپاری میت و پر کردن قبر ، فقط از همان خاک خود قبر استفاده شود و از
خاک اطراف قبر بر روی آن نریزند :
1 . « إنّ النَّبیّ نَهی أنْ یُزادَ علی القَبْرِ تُرابٌ لَمْ یُخْرَج مِنْهُ » .
« پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) از پر کردن قبر با خاک اطراف قبر ، نهی کرد » .
صدوق بدون سند از امام صادق ( علیه السلام ) نقل می کند :
2 . « کُلّما جُعلَ علی القبرِ مِنْ غیرِ تُرابِ القَبْرِ فَهُوَ ثِقْلٌ عَلی المَیِّتِ » .
« هر چه که بر روی قبر از غیر خاک آن قرار دهند آن سنگینی بر میت است » .
3 . « لا تُطَیِّنُوا الْقَبْر مِنْ غَیْر طینِه »(وسائل الشیعه ، ج2 ، باب36 ، از ابواب دفن ، روایات 1 ، 2 ، 3) .
« قبر را از غیر خاک خودش ، گِل مالی نکنید » .
تحلیل روایت
اوّلاً : روایت دوم فاقد سند است ونمی توان با آن استدلال کرد .
و روایت اوّل و سوم با سندی نقل شده که در آن دو فرد غیر امامی است به نام های « نوفلی و سکونی » .
ثانیاً : این روایات در صورت صحت حاکی
از آن است که در قبر سازی از خاک بیرون نباید بهره گرفت . در این صورت
مضمون این احادیث پیوندی با موضوع بحث ندارد و آن بنای بر روی قبر که چیزی
بر قبر افزوده نمی شود آن هم برای این که زائران قبر در حال زیارت و خواندن
قبر آن بزرگواران از سرما و گرما در رفاه و امان باشند و در ساخت و ساز بر
روی قبور اولیای الهی ، چیزی بر خاک قبر افزوده نمی شود .
ثالثاً : مضمون این روایات با عمل قطعی
پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) در تدفین عثمان بن مظعون منافات دارد ،
زیرا آن حضرت پس از خاکسپاری فرزند مظعون سنگ بزرگی را روی قبر نهاد تا
نشانه ی قبر باشد ومسلمانان بتوانند به آسانی آن را شناسایی و زیارت
نمایند .
ابن ماجه از انس بن مالک نقل می کند که
رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) قبر عثمان بن مظعون را با سنگ بزرگی
علامت گذاشت و « سندی » در حاشیه سنن ابن ماجه می نویسد : صخره ای را بر
روی قبر نهاد تا شناسایی شود . ( سنن ابن ماجه ، کتاب جنائز ، ص 365 ،
1551)
سمهودی در وفاء الوفاء می نویسد : وقتی
عثمان بن مظعون خاکسپاری شد پیامبر مردی را مأمور کرد تا سنگ بزرگی را با
خود حمل کند و بیاورد . آن مرد نتوانست آن سنگ را حمل نماید . رسول خدا (
صلّی الله علیه وآله ) آستین ها را بالا زد و آن را به سوی قبر عثمان حمل
نمود و آن را بالای سر او نهاد و فرمود : این کار را می کنم که قبر برادرم
را بشناسم و بستگانم را کنار آن به خاک بسپارم . ( وفاء الوفاء ، ج2 ، ص
85)
رابعاً : گزاردن ضریح و یا صندوق بر
روی قبر ارتباطی به روایات ندارد ، زیرا پایه های ضریح در چهار گوشه بیرون
قبر قرار می گیرد . و کوچک ترین سنگینی بر قبر ندارد .
2 . نهی از بنای بر قبور
از برخی روایات چنین برمی آید که از بنای بر قبور نهی شده است .
1 . امام کاظم ( علیه السلام ) می
فرماید : « لا یَصْلُحُ البِناءُ علیه ولا الجُلُوسُ ولا تَجصیصُه ولا
تَطیینُه » ( التهذیب ، ج 1 ، باب تلقین المحتضرین ، ص 461) .
« ساختن بنا بر قبر و نشستن بر آن و گچ کاری و گل کاری آن ، کار خوبی نیست » .
2 . یونس بن ظبیان از امام صادق ( علیه
السلام ) نقل کرده که پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) از سه چیز نهی کرده
: 1 . أن یُصلّی عَلی قبر : بر روی قبری نماز گزارده شود .
أو یُقْعَد علیه : بر روی آن نشسته شود .
أو یُبنی علیه : بر روی آن ساختمان سازی شود . ( وسائل الشیعه ، ج2 ، باب 44 از ابواب دفن ، حدیث2)
3 . جراح مدائنی از امام صادق ( علیه السلام ) نقل می کند :
« لا تَبْنوا علی القُبورِ ولا تُصوِّروا سُقوفَ الْبیوتِ » ( همان ، حدیث 3) .
« بر روی قبرها ساختمان نسازید و سقف خانه ها را نقاشی نکنید » .
تحلیل روایات
1 . روایت دوم ضعیف است ، در سند آن
افرادی به نام های زیاد بن مروان قندی و یونس بن ظبیان وارد شده اند . «
کشی » درباره زیاد بن مروان قندی روایتی نقل کرده که حاکی از خبث اوست .
علامه می گوید : روایات او نزد من پذیرفته نیست .
و « نجاشی » درباره یونس بن ظبیان می
گوید : جداً ضعیف است و به روایات او توجه نمی شود تا آنجا که مورد لعن
امام هشتم ( علیه السلام ) قرار گرفته است و « کشی » می گوید : او از
دروغگویان معروف در حدیث است . ( الموسوعة الرجالیة ، شماره2459 و شماره
6713)
جمله « لا یصلح » در روایت اول بر
کراهت دلالت دارد و روایت سوم که می گوید که : « لاتَبْنُوا علی القبور »
به قرینه روایت اول ، حمل بر کراهت می شود .نتیجه این که روایت دوم ضعیف و
اولی و سومی حاکی از کراهت است نه حرمت .
آنچه که مهم است این است که بدانیم مورد کراهت کجا است ؟
2 . مورد روایات زمین های عمومی است که
مردم برای دفن اموات آماده کرده اند . مسلماً بنا در چنین قبور با مشکل
مواجه می شود زیرا اگر هر فردی یا خانواده ای متمکن بخواهند بر روی قبر
بنایی بسازند دفن میت پس از اندکی با مشکل مواجه می شود . ( علامه حلی در
المنتهی ، ج7 ، ص 403 می گوید:« لانّ فی ذلک تضییقاً علی الناس ومنعاً لهم
عن الدفن هذا مختص بالمواضع المباحة ، امّا الاملاک فلا . . . » .)
3 . از آنجا که مضمون این روایات در
کتاب های حدیثی اهل سنت نیز وارد شده است ، برخی از فقیهان مالکی مورد این
احادیث را افرادی دانسته اند که به عنوان فخرفروشی بر روی اموات خود بنا می
نهند . ( الموسوعة الفقهیة الکویتیه 32 / 250 مادة قبر )
افزون بر این وجوه سه گانه ، می توان
گفت ساختن بنا بر روی قبور اولیای الهی از مورد روایات بیرون است ؛ زیرا
مقابر آنان یا در زمین های موات و یا خانه های شخصی آنان بوده و هدف از بنا
سازی تسهیل زیارت برای زائران شیفته آنان است .
مؤلف « الفقه علی المذاهب الاربعه » می
گوید : بنای بر قبر آن گاه که مقصود از آن فخرفروشی نباشد ، مکروه است .
مگر این که در زمینی بسازد مانند زمین وقف و یا زمینی که برای دفن اموات
آماده شده است که در این صورت جایز نمی باشد ؛ زیرا در این صورت جا برای
دیگران تنگ خواهد شد . ( الفقه علی المذاهب الاربعه ، ج1 ، ص 505 )
به مقتضای آنچه که در مورد قبور اولیا و
انبیا از نظر قرآن و سنت و اتفاق فقیهان اسلام بیان شد ، می توان گفت :
مورد این روایات افراد عادی و انسان های معمولی است که حفظ مقابر آنان نه
تنها فاقد اثر سازنده است ، بلکه چه بسا مایه مزاحمت و فخرفروشی است . ولی
قبور انبیا و اولیا بر خلاف آن است و در نتیجه این روایات ناظر به آنها
نیست . ( الذکری ، شهید اوّل ، ج2 ، ص 35 )
3 . گچ کاری و گِل کاری قبر
از برخی روایات استفاده می شود که گچ
کاری و گِل کاری قبر صحیح نیست . در این مورد فقط یک روایت وارد شده که متن
آن در گروه دوم به شماره اوّل گذشت و شیخ طوسی در نهایه و عماد الدین طوسی
بر کراهت آن فتوا داده اند . ( النهایه ، ص 44 ، الوسیله إلی نیل الفضیله ،
ص 62 )
تحلیل روایت
اوّلاً : واژه « لا یصلح » حاکی از کراهت است .
ثانیاً : کلینی با سند صحیح از یونس بن
یعقوب نقل می کند : آنگاه که یکی از فرزندان امام کاظم (علیه السلام ) در
مدینه درگذشت ، فرمود قبر او را گچ کاری کنند و نام او را بر سنگی بنویسند و
بر روی قبر او بگذارند . ( وسائل الشیعه ، ج2 ، باب36 از ابواب دفن ، ح1
.)
ثالثاً : اصولاً فقیهان اسلام بدون
استثنا اتفاق نظر دارند که مستحب است قبر را به مقدار چهار انگشت باز ، یا
یک وجب از زمین بلندتر قرار داد . اکنون سؤال می شود هرگاه قبر بدون گِل
کاری و گچ کاری صورت سازی شود دیری نمی پاید که باد و باران و طوفان های
تند همه را به هم ریخته و قبر را با زمین یکسان می سازد . صیانت قبر در گرو
این است که با یک عامل طبیعی اجزای خاک به هم پیوسته شود و آن جز با گِل
کاری و گچ کاری و نظایر آنها امکان پذیر نیست . از این جهت ، این روایت
ناظر به داخل قبر است که به حالت طبیعی باقی بماند و ناظر به ظاهر آن نیست .
4 . ارتفاع قبر به اندازه چهار انگشت یا یک وجب
روایات متعددی از امامان معصوم ( علیهم
السلام ) وارد شده است که مستحب است قبر به اندازه چهار انگشت باز و یا یک
وجب و یا کمی افزون ارتفاع داشته باشد . این روایات را شیخ حر عاملی در
وسائل الشیعه باب 31 از ابواب دفن آورده است و مجموع آنها یازده روایت است .
در تمام روایات فقط وارد شده است که قبر از سطح زمین به مقدار چهار انگشت
یا یک وجب بلندی داشته باشد و
هرگز حکم افزون بر این مقدار را متعرض
نشوند . مثلاً محمد بن مسلم از امام باقر ( علیه السلام ) نقل می کند که آن
حضرت فرمود :« ویُرفعُ القبرُ فوقَ الأرضِ أربعَ أصابعَ » ( وسائل الشیعه ،
ج2 ، باب30 ، از ابواب دفن ، حدیث1 )
« و قبر از سطح زمین به مقدار چهار انگشت بالاتر قرار می گیرد . »
روایات دیگر نیز همگی به همین مضمون
است و می رساند که مستحب است قبر چهار انگشت ارتفاع داشته باشد ولی ارتفاع
بالاتر از آن را نفی نکرده است ، بلکه بلندی لازم را برای شناسایی قبر یا
این که زیر پای عابران قرار نگیرد چهار انگشت و یا یک وجب می دانند .
فقط یک روایت از موسی بن جعفر (ع) می
فرماید : آنگاه که مرا به خاک سپردند قبر من بیش از چهار انگشت باز بلندتر
نباشد . و نکته آن روشن است ، زیرا ارتفاع قبر امام بیش از چهار انگشت مایه
تحریک دشمنان او بود و مسلماً هارون و همفکران او به راحتی از کنار آن نمی
گذشتند . چه بسا به آن اهانت می کردند و لذا حضرت ارتفاع بیشتر را اجازه
نمی دهد و به همان مقدار استحباب اکتفا می نماید .
5 . تسویه قبور
شیخ کلینی از امام صادق ( علیه السلام ) نقل می کند که امیرمؤمنان ( علیه السلام ) فرمود :
« بَعَثَنی رسولُ اللهِ إلی المدینةِ
فقالَ لا تَدَعْ صورةً إلاّ مَحَوْتَها ولا قبراً إلاّ سَوَّیْتَه ولا
کَلْباً إلاّ قَتَلْتهُ » ( همان ، باب43 ، از ابواب دفن ، حدیث2 .) .
« پیامبر خدا مرا به مدینه اعزام کرد و
فرمود تا سه کار را صورت دهم : هر نوع تصویری را نابود کنم و هر قبری را
صاف گردانم و هر سگی را بکشم » .
با این روایت که اهل سنت نیز آن را
روایت کرده اند بر عدم جواز ساختن بنا بر روی قبور استدلال کرده است . حتی
در سال 1344 هجری که مدینه منوره به اشغال وهابیان درآمد قاضی وقت به نام
ابن بلیهد به بهانه این حدیث ، تمام آثار گذشتگان را با خاک یکسان کرد و
تنها از ویران کردن مرقد پیامبر(ص) به خاطر ترس از مسلمانان جهان خودداری
نمود .
اوّلاً : مضمون حدیث با تاریخ قطعی
زندگانی پیامبر سازگار نیست ؛ زیرا باید دید پیامبر خدا ، علی ( علیه
السلام ) را در چه سالی به مدینه فرستاده تا این سه کار را انجام دهد ، آیا
قبل از هجرت بوده یا پس از هجرت ؟ ! . . .
احتمال نخست قطعاً منفی است ؛ زیرا
علی(علیه السلام ) قبل از هجرت پیامبر (ص)به مدینه از مکه خارج نشده تا به
مدینه اعزام گردد و این سه کار را انجام دهد ، از طرفی با سیطره مشرکان بر
مدینه توانایی انجام آنها را نداشت .
صورت دوم با مشکل بیشتری روبرو است ؛
زیرا پس از گرویدن اوس و خزرج به آیین اسلام ، بت و یا صورت بتی در میان
مدنیان نبود که علی ( علیه السلام ) مأمور شکستن آن باشد . ( صحیح مسلم ،
ج3 ، کتاب جنائز ، ص 61 )
ثانیاً : واژه « سویته » در زبان عرب دو نوع کاربرد دارد :
الف : « سوّیته » به صورت یک مفعولی .
ب : « سوّیتُ هذا بهذا » به صورت دو مفعولی .
آنگاه که به صورت نخست استعمال شود «
تسویه » صفت خود آن شیء خواهد بود چنان که قرآن می فرماید :( فَإذا
سَوَّیْتهُ وَنَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوْحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ ) ( حجر/29
) .
« آنگاه که آفرینش آدم را به پایان رساندم و در آن از روح خود دمیدم همگی بر او سجده کنید » .
در این آیه « تسویه » به معنای کامل کردن و کنایه از پایان پذیری آفرینش آدم است .
ولی آنگاه که به صورت دوم استعمال شود
صفت خودش نبوده ، بلکه صفت برای چیز دیگر خواهد بود . مثلاً آنگاه که انسان
دو چوب یا دو نخ را از نظر طول یکسان کند می گوید : « سَوَّیْتُ هذا بهذا »
.
قرآن مجید از زبان مشرکان نقل می کند
که آنها روز قیامت به جهت پرستش بت ها ، خود را سرزنش می کنند و می گویند
:( إذ نُسوّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمین ) ( شعراء/98 ) .
« آنگاه که شما را با خدای جهانیان یکسان می شمریم » .
بنابراین ، « تسویه » صفت خود قبر
خواهد بود و مقصود این است که سطح قبر را صاف و مسطح قرار بده یعنی سطح آن
یکنواخت باشد . در مقابل « تسنیم » که قبر به صورت پشت ماهی یا کوهان شتر
در می آید و لذا فقیهان شیعه می گویند مستحب است قبر مسطح و صاف باشد نه
غیر آن .
حدیث یاد شده در صحیح مسلم نیز وارد شده و شارحان صحیح مسلم حدیث را به نحوی که ما گفتیم شرح کرده اند .
نووی شارح معروف صحیح مسلم حدیث را این
گونه تفسیر می کند : « سنت این است که قبر از زمین زیاد بلند نباشد و به
شکل کوهان شتر درنیاید بلکه به مقدار یک وجب بلند و مسطح باشد . » ( نووی
شرح صحیح مسلم : 7/41 )
ابن حجر قسطلانی در کتاب « ارشاد
الساری بشرح صحیح البخاری » حدیث را چنین تفسیر کرده و می گوید : « سنت در
قبر این است که تسطیح شود و ما هرگز نباید سنت را به خاطر این که تسطیح
شعار رافضی هاست ترک کنیم . . . » . ( ارشاد الساری2/468 )
6 . تجدید قبر
اصبغ بن نباته از امیرمؤمنان ( علیه
السلام ) نقل کرده است که آن حضرت فرمود :« مَن جَدَّدَ قَبراً أو مَثّل
مِثالاً فقد خرج عَن رِبقةِ الإسلامِ » ( وسائل الشیعه ، ج10 ، باب 43 ، از
ابواب دفن ، حدیث1 ) . « هر کس قبری را نوسازی کند و یا تصویری بکشد از
آیین اسلام بیرون رفته است » .
نویسنده این حدیث را دلیلی بر تحریم
ساختن بنا بر قبر گرفته است ، در حالی که این روایت هیچ ارتباطی با موضوع
بحث ندارد ؛ زیرا اوّلاً حدیث از نظر سند فوق العاده ضعیف است آن هم به
خاطر دو نفر : 1 . محمد بن سنان ؛ 2 . ابی الجارود .
ثانیاً مضمون حدیث با اصول مسلم مخالف است . چگونه نوسازی قبری و یا تصویر حیوانی سبب بیرون رفتن از اسلام می باشد ؟ !
ثالثاً : حدیث به چهار صورت نقل شده است و معلوم نیست آنچه که امام ( علیه السلام ) فرمود ، کدام یک از صور چهارگانه است :
الف : جدّد قبراً : قبر را نوسازی کند .
ب : حدّد قبراً : قبر را تیز کند .
ج . جدث قبراً : کسی را در قبر دیگری دفن کند .
د . خدَّد قبراً : قبری را بشکافد . ( الذکری ، نگارش شهید اول : 2/44)
با توجه به این نسخه بدل های چهارگانه چگونه می توان با این حدیث استدلال کرد ؟ !
روشن گشت که این افکار همگی از نیم
خورده های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب بهره گرفته اند و اگر پیش داور
نبودند ، با این روایات به مقابله با دلایل قطعی که بر تکریم بیوت انبیا و
مدفن آنها تأکید دارند ، برنمی خاستند .