عن ابی سعید لمّا نزلت (و آت ذالقربی حقه) قال النبی یا فا طمه لک فدک. [1]
ابی سعید می گوید :هنگامی که آیه مبارکه (آت ذی القربی حقه) نازل شد پیامبر فرمود ای فاطمه فدک ملک تو باشد
عن ابی سعید لمّا نزلت هذه الآیه (و آت ذا القربی حقه) دعی النبی فاطمه سلام الله علیها و اعطاها فدک[2]
وابی سعید می گوید هنگامی که آیه نازل شد پیامبر فاطمه علیها سلام راطلبیده وبه فدک را بخشید
و همین روایت به سندهای مختلف و با اندکی تفاوت در کتاب شواهد التنزیل آمده است.[3]
روی ابراهیم بن سعید الثقفی عن ابراهیم
بن میمون قال حدّثنا عیسی بن عبد اللّه بن محمد بن علی بن ابى طالب علیه
السلام عن ابیه عن جده عن علی علیه السلام قال جائت فاطمه سلام الله علیها
الی ابی بکر و قالت انّ ابی اعطانی فدک و علی و أمّ ایمن یشهدان فقال ما
کنت لتقولی علی ابیک الّا الحق قد أعطیتکها و دعا بصحیفه من أدم فکتب لها
فیها فخرجت فلقیت عمر فقال من این جئت یا فاطمه؟ قالت جئت من عند ابیبکر
أخبرته أنّ رسول اللّه صلی الله علیه وسلم أعطانی فدک و انّ علیاً و أمّ
ایمن یشهدان لی بذلک فأعطانیها وکتب لی بها فأخذ عمر منها الکتاب ثمّ رجع
الی ابیبکر فقال أعطیت فاطمه فدک و کتبت بها لها؟ قال نعم فقال انّ علیاً
یجر النفسه و أمّ أیمن امرأه و بصق فی الکتاب و محاه و خرقه.[4]
عیسی پسر عبد الله پسر محمد پسر علی بن
ابی طالب نقل می کند از پدرش ایشان از جدشان از امیر المؤمنین علی علیه
السلام می گوید :فاطمه علیه السلام به سوی ابوبکر وفرمود پدرم به من فدک را
هدیه فرمود وامیرالمؤمنین علی وام ایمن نیز شهادت می دهند پس ابوبکر گفت
نمی گویی مگر حق به شما واگذار خواهم کرد .وورقی خواست از چرم وبرای او
نوشت حکم فدک را آنحضرت خارج شد ودرراه به عمر بر خورد عمر گفت از کجا می
آیی ؟حضرت فرمود از نزد ابی بکروبه اوگفتم فدک راپدرم به من هدیه کرده است
وعلی علیه السلام وام ایمن شهادت می دهند پس حق رابه من داده وبرای من حکم
آن رانوشت پس عمر آن کتاب راگرفته وبه نزد ابوبکر برگشتند وگفت آیاتو این
نامه رانوشتهای وفدک رابه زهرا دادی ؟ ابوبکر گفت آری عمر گفت علی که به
سوی خود می کشد وام ایمن هم زنی است وآب دهان به نامه انداخت وآن راپاره
کرد.
در آخر هم میگوید:و قد روی هذا المعنی
من طرق مختلفه علی وجوه مختلفه فمن أراد الوقوف علیها و استقصائها أخذ من
مواضعها و لیس لهم أن یقولوا أنها أخبار آحاد لأنها و ان کانت کذلک فأقلّ
أحوالها أن توجب الظن وتمنع من القطع علی خلاف معناها و لیس لهم أن یقولوا
کیف یسلم الیها فدک و هو یروی عن الرسول أنّ ما خلفه صدقه و ذلک لأنه
لاتنافی بین الأمرین لأنه انّما سلّمها علی ما وردت به الروایه علی سبیل
النحل ...
و بعد قال و قد روی من طرق غیر طریق أبی
سعید الخدری ذکره صاحب الکتاب أنّه لمّا نزلت قوله تعالی (و آت ذا القربی
حقه) دعی النبی صلی الله علیه وسلم فاطمه سلام الله فأعطاها فدک و اذا کان
ذلک مرویاً فلا معنی لدفعه بغیر حجه.[5]
ابن ابی الحدید می گوید :این مطلب به عبارات مختلفه ازراههای مختلفه نقل شده که هرکس خواست آن را ازمکانهای خودش مطالعه کند .
ومی گوید : وشایسته نیست کسی بگوید
اخبار روایت شده روایات آحاد است چراکه ممکن است به ظاهر آحاد باشد ولی
تواتر معنوی دارد ؛چراکه باعبارات مختلف ازراههای مختلف نقل شده واین موجب
ظن خواهد شد ومنع می کند یقین پیدا کردن بر خلاف معنی خود را.
وبعد نیز می گوید :ازغیر طریق ابی سعید
نیز نقل شده است که هنگام نزول آیه (وآت ذی القربی...) پیامبرفاطمه علیها
سلام رافراخواند وفدک رابه ایشان پس با وجود روایاتی این چنین پس دادن
ابوبکر فدک رابه حضرت زهرا سلام الله علیها بدون وجه نخواهد .
ملاحظه بفرمایید جناب ابن ابی الحدید
چگونه با زرنگی خواسته از بازگو کردن حقیقت که همان تحریف حقیقت به وسیله
جعل یک روایت میباشد طفره برود اگر آنچه در ذیل آیه شریفه نقل شده صحیح
است پس با لانورث باید چهکرد؟ خود هم میدانند چه کرده.
این روایت هم شما را برای شناخت بیشتر از مکتب خلافت کمک میکند.
توجه کنید :قالت علیها السلام ایها
بنی قیله اهتضم تراث أبی بمرأی ومسمع تبلغکم الدعوه و یشملکم الصوت و فیکم
العده و العدد و ... فبعین اللّه ماتعملون و سیعلم الّذین ظلموا أیّ منقلب
ینقلبون.[6]
و باز نقل میکند: لمّا کلّمت فاطمه
علیها السلام أبابکر بما کلمته به حمد اللّه و أثنی علیه ثم قال یا خیره
النساء و ابنه خیر الآباء و اللّه ما عدوت رأی رسول اللّه صلی الله علیه
وسلم و ما عملت الّا بأمره و انّ الرّائد لایکذب أهله ... فانّی سمعت رسول
اللّه یقول انا معاشر الأنبیاء لانورث ذهباً و لافضه و لا أرضاً و لا
عقاراً و لا دراً ولکنا نورث الایمان و الحکمه و العلم و السنه ... و بعد
کلمات قال قالت فاطمه علیها السلام لأبیبکر انّ امّ أیمن تشهد لی أنّ رسول
اللّه صلی الله علیه وسلم أعطانی فدک فقال ابوبکر انّ هذا المال لم یکن
للنبی صلی الله علیه وسلم انما کان من أموال المسلمین یحمل النبی به الرجال
و ینفقه فی سبیل اللّه فلما توفّی النبی و لّیته کما کان یلیه قالت فاطمه و
اللّه لا أکلّمک أبداً قال و اللّه لا هجرتک ابداً قالت واللّه لأدعونّ
اللّه علیک قال لأدعونّ اللّه لک فلمّا حضرتها الوفاه أوصت ألّا یصلی علیها
فدفنت لیلاً ...[7]
هنگامی که فاطمه زهرا چنین فرمود
ابوبکرحمد وسپاس الهی به جای آورد وسپس گفت ای بهترین زنان ودختر بهترین
پدران به خدا قسم ازعملی که پیامبر مورد نظرش بوده روی بر نخواهم تافت وعمل
نمی کنم مگربه امر رسول خدا وفرستاده شده خیانت نمی کند به درستیکه من از
پدرت شنیدم که فرمود ما گروه انبیاء چیزی ازطلا ونقره وزمین به ارث
نخواهیم گذاشت بلکه آنچه باقی می گذاریم همانا ایمان وحکمت وعلم و سنة می
باشد وبعد از مقداری می گوید : فاطمه علیها سلام فرمود :به ابی بکر ام ایمن
برای من شهادت می دهد که رسول خدا فدک را به من عنایت فرمود ابوبکر گفت
این مال مال پیامبر نبوده است وجزو اموال مسلمین بوده است که پیامبر به
مردم واگذار می نمود وعوائد آن را در راه خدا انفاق می فرمود پس هنگامی که
پیامبر از دنیارفت من متولی امور آن شدم وهمانگونه که پیمبر متولی آن بود.
فاطمه سلام الله علیها فرمود :به خدا که دیگر با توسخن نمی گویم واز تو
دوری خواهم گزید وبه خدا سوگند که تورا نفرین خواهم نمود .وابوبکرگفت به
خدا که من برای شما دعا خواهم نمود .
وهنگام رحلتش وصیت نمود اینکه براو
ابوبکر نماز نگذارد .پس ایشان دفن شدند. در جای دیگر پرده از روی بعضی
حقائق کنار رفته بخوانید : قال فلما سمع ابوبکر خطبته اشقّ علیه مقالتها
فصعد المنبر و قال أیها الناسماهذه الرعه الیکل قاله این کانت هذه
الأمانی فی عهد رسول اللّه ألا من سمع فلیقل و من شهد فلیتکلم انما هو
ثعاله شهیده ذنبه مربّ لکلفتنه هو الذی یقول بکّروها جذعه بعد ما هرمت
ینون بالضعفه و یستنصرون بالنساء کأمّ طحال أحبّ أهلها الیها البغی [8]
ابن ابی الحدید گوید : هنگامی صحبتهای
فاطمه سلام الله علیها به گوش ابوبکر رسید بر فراز منبررفته خطبه خواند
وگفت :ای مردم این چه حرفی است بر سر زبانهاست کجا بود این حرفها درزمان
رسول خدا ؟ هرکس شنیده پس بگوید وهرکس شاهد بوده پس زبان بگشاید بدرستیکه
گوینده این حرفها مثلش مثل روباهی است گواه او دم اوست دامن زننده هرفتنه
است .این است معنی اجر رسالت و اجر رسالت را پرداخت کردن.
پی نوشت:
[1] - کنز العمال کتاب الأخلاق باب الأول الفصل الثانی ج 3 ص 767
مسند احمد آدرس قبل صحیح مسلم کتاب الجهاد و السیر باب قول النبی لانورّث ج 5 ص 153 طبع دارالفکر.
[2] - در المنثور ذیل آیه و آت ذا القربی حقه ج 4 ص 177 طبع دار الفکر.
[3] - حاکم حسکانی ج 1 صفحات 438 تا 443 و ص 570
[4] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 274
[5] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج 16 ص 275
[6] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج 16 ص 215
[7] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج 16 ص 214
[8] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16 ص 215