جنگ اول- فتح آفریقا
نویسنده : سلیم هلالی
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی مدارک و اسناد حضور حسنین (علیهما السلام) در فتوحات دوران خلفا
از دیرباز میان شیعه و اهل سنت در موضوع امامت و جانشینی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) اختلاف وجود داشته، و هر کدام از این دو فرقه سعی نموده اند تا با دلایلی به ردّ ادعای طرف مقابل بپردازند.
یکی از دلایلی که از سوی اهل سنت ارائه گردیده، و طبق آن حکومت خلفای سه گانه از سوی ائمه ی طاهرین (علیهم السلام) مورد تائید قرار گرفته است، مساله ی حضور امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) در جنگ ها و فتوحاتی است که خلفا داشته اند.
برخی شیعیان پیرامون صحّت این ادعا و نیز دلالت آن سخن گفته و آن را نقض نموده اند. ما نیز در این مقاله سعی می کنیم بدون توجه به شواهد و قرائن خارجی، صرفاً منابع و اسناد چنین ادعائی را مورد سنجش قرار دهیم و نشان دهیم که هیچ مدرک معتبری در این باره وجود ندارد. إن شاء الله در آینده به مطالب دیگری که مطابق با رای ما در این باره است، خواهیم پرداخت.
*****
مقدمه
طبیعی است وقتی یک نفر از اهل سنت قصد دارد تا بر شیعه احتجاج کند، باید از منابع قابل اطمینان و مورد قبول شیعه دلیل بیاورد، نه از کتب خودش؛ درست همان کاری که شیعه می کند و هرگاه می خواهد بر اهل سنت استدلال کند، از کتب مقبول آن ها نظیر صحاح، تفاسیر یا تواریخ اهل سنت به ذکر دلیل می پردازد.
ابن حزم ظاهری از علمای فقه اهل سنت، پس از ذکر طوایفی از شیعه در این باره می نویسد:
احتجاج ما با روایات خودمان بر آن ها معنی ندارد، زیرا آن ها این روایات را تصدیق نمی کنند، و همین طور احتجاج آن ها با روایات خودشان بر ما بی معنی است، زیرا ما آن روایات را تصدیق نمی کنیم. بلکه هر کس می خواهد بر دیگری احتجاج کند، لازم است با آن چیزی باشد که مورد قبول طرف مورد احتجاج است؛ حال فرد محاجّه کننده خودش آن را قبول داشته باشد یا نداشته باشد.
لا معنى لاحتجاجنا علیهم بروایاتنا فهم لا یصدقونا ولا معنى لاحتجاجهم علینا برویاتهم فنحن لا نصدقها وإنما یجب أن یحتج الخصوم بعضهم على بعض بما یصدقه الذی تقام علیه الحجة به سواء صدقه المحتج أو لم یصدقه .
الفصل فی الملل والأهواء والنحل، ابن حزم الطاهری، ج 4 ص 78 (مکتبة الخانجی- القاهرة)
از آنجا که در طول تاریخ، شیعه همواره در منابع اهل سنت غور و تفحص نموده، و همیشه جهت اسکات خصم از مدارک آن ها سند داده است، طرف مقابل متوهم شده که شیعه منابع وی را قبول دارد و اساساً هر کسی که می خواهد مطلبی تاریخی بیان کند، باید از منابع اهل سنت باشد!
متاسفانه این دیدگاه غلط در میان برخی شیعیان نیز رخنه کرده، و هیچ مطلب تاریخی را نمی پذیرند مگر آن که در کتب اهل سنت هم آمده باشد.
در حالی که امر درست چنین نیست. بلکه همان طور که ابن حزم گفته، شیعه تنها جهت استدلال بر طرف سنّی خود به منابع وی استناد نموده، در حالی که ممکن است اصلاً آن ها را قبول نداشته باشد. سنّی هم هر گاه می خواهد بر شیعه استدلال کند، باید از منابع مورد قبول وی سند بدهد.
این مقدمه را گفتیم تا از آن در این بحث استفاده نمائیم. بررسی های ما نشان می دهد که تمامی مدارک و منابع ادعای حضور حسنین (علیهما السلام) در فتحات دوران خلفا، منحصر به کتب اهل سنت بوده و اثری از این مطلب در کتب شیعه وجود ندارد. لذا نه اهل سنت می توانند با آن بر شیعه محاجّه کنند، و نه یک شیعه می تواند بر اساس آن اعتقاد خود را بسازد (چه این که مطالب مخالف آن در منابع مورد قبول فریقین بسیار است).
بدین ترتیب اصل پذیرش چنین ادعائی از سوی اهل سنت، عملاً ناممکن بوده و لذا سخن در این باب به نحوی تمام است. با این وجود ما برای آن که نشان دهیم حتی یک فرد سنّی حقیقت جو هم نمی تواند نسبت به حضور حسنین (علیهما السلام) در فتوحات دوران خلفا مطمئن باشد، تک تک مدارک و اسناد موجود در این باره را مورد بررسی قرار می دهیم. به زودی برای خواننده ی محترم روشن خواهد شد که حتی یک مدرک و سند معتبر هم - ولو نزد اهل سنت - در این باره وجود ندارد.
********
برخی مورخین به امام حسن و حسین (علیهما السلام) نسبت داده اند که در دو جنگ دوران خلفا شرکت داشته اند:
یکی فتح آفریقا در یکی از سال های 26 تا 29 هجری
دیگری فتح گرگان و مازندران در سال 30 هجری
با توجه به این که مرگ خلیفه ی دوم در سال 23 هجری بوده، هر دو جنگ مربوط به دوران خلافت عثمان می باشد.
جنگ اول- فتح آفریقا
تنها مورخی که از حضور حسنین (علیهما السلام) در این جنگ سخن گفته، ابن خلدون (متوفای 808هـ) است. او در حوادث سال 26 هجری می نویسد:
در سال 26 عثمان، عمرو عاص را از خراج مصر عزل کرد و به جایش عبد الله بن ابی سرح برادر رضاعی خود را به جای او گماشت.
عثمان یک سال قبل به او امر کرده بود که با آفریقا بجنگد، و به او گفته بود: اگر آفریقا به دست تو فتح شود، خمس خمس غنائم به تو خواهد رسید. او عقبة بن نافع و عبد الله بن نافع را با سپاه به سوی آفریقا فرستاده بود، ولی آن دو سپاه با مالی که از آن ها می گرفتند مصالحه کرده بودند، چون نمی توانستند به خاطر کثرت اهل آفریقا داخل آن شوند.
سپس عبد الله بن ابی سرح از عثمان درباره ی جنگ اجازه خواست و از او کمک طلبید. عثمان هم با صحابه مشورت کرد و آن ها این کار را تائید نمودند. لذا عثمان سپاهی گران از مدینه برای او تجهیز کرد، که در آن جماعتی از صحابه بودند، از جمله عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر، عبد الله بن عمروعاص، عبد الله بن جعفر، حسن و حسین، و عبد الله بن زبیر و اینان در سال 26 با عبد الله بن ابی سرح رفتند.
وفی سنة ست وعشرین عزل عثمان عمرو بن العاصی عن خراج مصر واستعمل مکانه عبد الله بن أبی سرح أخاه من الرضاعة ... .
ثم إن عبد الله بن أبی سرح کان أمره عثمان بغزو إفریقیة سنة خمس وعشرین وقال له ان فتح الله علیک فلک خمس الخمس من الغنائم وأمر عقبة بن نافع بن عبد القیس على جند وعبد الله ابن نافع بن الحرث على آخر وسرحهما فخرجوا إلى إفریقیة فی عشرة آلاف وصالحهم أهلها على مال یؤدونه ولم یقدروا على التوغل فیها لکثرة أهلها .
ثم إن عبد الله بن أبی سرح استأذن عثمان فی ذلک واستمده فاستشار عثمان الصحابة فأشاروا به فجهز العساکر من المدینة وفیهم جماعة من الصحابة منهم ابن عباس وابن عمر وابن عمرو بن العاصی وابن جعفر والحسن والحسین وابن الزبیر وساروا مع عبد الله بن أبی سرح سنة ست وعشرین .
تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج 2 ق1 ص 128 (مؤسسة الأعلمی - بیروت - 1391هـ/ 1971م) ج 2 ص 573 و 574 (دار القلم - بیروت - 1984م)
یکی از مورخین قرون اخیر هم (متوفای 1315هـ)، این مطلب را نقل کرده که به وضوح از کتاب ابن خلدون است. ر.ک.:
الاستقصا لأخبار دول المغرب الأقصى، أبو العباس الناصری، ج 1 ص 92 (دار الکتاب - الدار البیضاء - 1418هـ/ 1997م)
نکته ی مهم آن که حضور حسنین (علیهما السلام) در کتب تاریخ پیش از ابن خلدون، مثل فتوح البلدان، تاریخ الأمم والملوک، الکامل، البدایة، المنتظم و ... وجود ندارد. بلکه اصل این ماجرا هم، به صورت های مختلفی در کتب ضبط شده است.
* برخی مورخین همچون طبری (310هـ)، ابن جوزی (597هـ) و ابن کثیر (774هـ) اصلاً ارسال صحابه برای فتح آفریقا را نقل نکرده اند.
* برخی مثل ابن اثیر (630هـ) ماجرا را ضمن حوادث سال 27 هجری نقل کرده و چنین می نویسد:
عثمان سپاهی از مدینه برای عبد الله بن سعد تجهیز کرد، که در آن جماعتی از بزرگان صحابه مثل عبد الله بن عباس و غیر او حضور داشتند.
ثم إن عبد الله بن سعد لما ولی أرسل إلى عثمان فی غزو إفریقیة والاستکثار من الجموع علیها وفتحها فاستشار عثمان من عنده من الصحابة فأشار أکثرهم بذلک. فجهز إلیه العساکر من المدینة وفیهم جماعة من أعیان الصحابة منهم عبد الله بن عباس وغیره.
الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج 2 ص 482 و 483 (دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415هـ) ج 3 ص 89 (دار صادر - دار بیروت - 1386هـ/ 1966م)
خلیفه بن خیاط (240هـ) که از همه ی این ها مقدم تر است، و نیز ابن حبان (354هـ) در وقایع سال 27 هجری تنها از حضور سه عبد الله یعنی ابن عمر، ابن عمرو، و ابن زبیر در همراهی با ابن ابی سرح سخن گفته اند:
سنة سبع وعشرین ابن أبی سرح یغزو أفریقیة وفیها عزل عثمان بن عفان عمرو بن العاص عن مصر وولاها عبد الله بن سعد ابن أبی سرح. فغزا ابن أبی سرح أفریقیة ومعه العبادلة عبد الله بن عمر وعبد الله بن عمرو وعبد الله بن الزبیر.
تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ص 159 (دار القلم - بیروت / مؤسسة الرسالة - دمشق- 1397هـ)
وغزا عبد الله بن سعد بن أبى سرح الإفریقیة ومعه العبادلة عبد الله بن عمر وعبد الله بن الزبیر وعبد الله بن عمرو.
الثقات، ابن حبان، ج 2 ص 245 (دار الفکر - بیروت - 1395هـ/ 1975م)
ابن عساکر (571هـ) و ابن حجر (852هـ) نیز همین مطلب را از خلیفه بن خیاط نقل کرده اند:
أخبرنا أبو غالب محمد بن الحسن أنا أبو الحسن محمد بن علی أنا أبو عبدالله النهاوندی نا أحمد بن عمران نا موسى التستری نا خلیفة العصفری قال وفیها یعنی سنة سبع وعشرین عزل عثمان بن عفان عمرو بن العاص عن مصر وولاها عبدالله بن سعد بن أبی سرح فغزا ابن أبی سرح إفریقیة ومعه العبادلة عبدالله بن عمر وعبدالله بن عمرو بن العاص وعبدالله بن الزبیر بن العوام.
تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 29 ص 38 (دار الفکر - بیروت - 1995م)
وقال خلیفة سنة سبع وعشرین عزل عمرو عن مصر وولی عبد الله بن سعد فغزا إفریقیة ومعه العبادلة.
الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، ج 4 ص 110 (دار الجیل - بیروت – 1412هـ/ 1992م)
جالب این که محمد بن عبد الوهاب (1206هـ) بنیانگذار وهابیت معاصر در عربستان، نام این سه عبد الله را به گونه ی دیگری ذکر کرده است:
ثم دخلت السنة السادسة والعشرون . وفیها غزا عبد الله بن سعد بن أبی سرح إفریقیة ، ومعه العبادلة - عبد الله بن نافع بن قیس ، وعبد الله بن نافع بن الحصین ، وعبد الله بن الزبیر - .
مختصر السیرة، محمد بن عبد الوهاب، ص 310 (مطابع الریاض - الریاض)
* برخی دیگر نام صحابه ی بیشتری را آورده اند.
بلاذری (279هـ) وقوع این ماجرا را به یکی از سال های 27 تا 29 مربوط می داند. او نام تعدادی از صحابه ای که به فتح آفریقا رفته اند را می آورد، اما نامی از حسنین (علیهما السلام) و عبد الله بن عباس نمی برد، بلکه از "معبد بن عباس" یاد می نماید.
قالوا لما ولی عبد الله بن سعد بن أبی السرح مصر والمغرب بعث المسلمین فی جرائد خیل فأصابوا من أطراف أفریقیة وغنموا وکان عثمان ابن عفان رضی الله عنه متوقفا عن غزوها ثم إنه عزم على ذلک بعد أن استشار فیه وکتب إلى عبد الله فی سنة سبع وعشرین ویقال فی سنة ثمان وعشرین ویقال فی سنة تسع وعشرین یأمره بغزوها وأمده بجیش عظیم فیه معبد بن العباس بن عبد المطلب ومروان بن الحکم بن أبی العاص بن أمیة والحارث بن الحکم أخوه وعبد الله بن الزبیر بن العوام والمسور ابن مخرمة بن نوفل بن أهیب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب وعبد الرحمن بن زید بن الخطاب وعبد الله بن عمر بن الخطاب وعاصم ابن عمر وعبید الله بن عمر وعبد الرحمن بن أبی بکر وعبد الله بن عمرو بن العاص وبسر بن أبی أرطاة بن عویمر العامری وأبو ذؤیب خویلد بن خالد الهذلی الشاعر وبها توفى فقام بأمره ابن الزبیر حتى واراه فی لحده وخرج فی هذه الغزاة ممن حول المدینة من العرب خلق کثیر.
فتوح البلدان، البلاذری، ص 227 و 228 (دار الکتب العلمیة - بیروت - 1403هـ)
* ابو الفرج بغدادی (337هـ) هم نقلی بسیار شبیه بلاذری دارد.
قالوا ولما ولى عبد الله بن سعد بن أبی سرح مصر والمغرب وکان عثمان بن عفان متوقفا عن غزوها ثم انه عزم على ذلک بعد أن استشار فیه فکتب إلى عبد الله بن سعد فی سنة سبع وعشرین ویقال فی سنة ثمان وعشرین ویقال فی سنة تسع وعشرین یأمره بغزوها وأمده بجیش کثیف فیهم معبد بن العباس بن عبد المطلب ومروان بن الحکم والحارث اخوه وعبد الله بن الزبیر والمسور بن مخرمة وعبد الرحمن بن زید بن الخطاب وعبد الله بن عمر وعاصم بن عمر وعبید الله بن عمر وعبد الرحمن بن أبی بکر وعبد الله بن عمرو بن العاص وبسر بن أبی أرطاة وأبو ذؤیب الهذلی الشاعر وبأفریقیة مات.
الخراج وصناعة الکتابة، قدامة بن جعفر أبو الفرج البغدادی، ص 343 (دار الرشید - العراق)
جمع بندی
چنان که ملاحظه گردید، تنها مورخی که از حضور حسنین (علیهما السلام) در فتح آفریقا سخن گفته، ابن خلدون مغربی در قرن هشتم است، و پیش از او هیچ کس چنین مطلبی را نقل نکرده است. با توجه به این که نام این دو امام همام کم و کوچک نیست، بدیهی است که اگر در این فتوحات حضور داشتند، مورخین حتماً ایشان را یاد می کردند. معلوم نیست که ابن خلدون این سخن را از کجا آورده و با کدام سند در کتابش وارد کرده است. لذا چنین سخنی هرگز از او پذیرفته نیست.
به نظر می رسد او می خواسته اقدام عثمان در لشکرکشی به آفریقا و گسترش دامنه ی حکومت اش، و همچنین وعده هائی که به برادر رضاعیش عبد الله بن ابی سرح داده بوده را، با وارد کردن خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به سپاه فاتح، توجیه و تصحیح نماید. وعده هائی که بعد از فتح عملی شد.
فراموش نکنید که ابن ابی سرح همان کسی است که در زمان حیات رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) از کاتبان وحی شمرده می شد، و سپس مرتد شد. او یکی از چهار نفری بود که حضرت نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله) در فتح مکه دستور داده بودند که هرکس آن ها را یافت بکشد، ولو به پرده های کعبه آویخته باشند. اما عثمان نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) برای او شفاعت کرد و بعدها و در زمان حکومت خود چه خدمت هائی که به وی نکرد؛ حکومت مصر، خمس خمس غنائم آفریقا در این جنگ، و کل غنائم فتح مغرب آفریقا از طرابلس غرب تا طنجه، بدون آن که احدی از مسلمین را در آن شریک کند!
و باز از یاد نبرید که ابن خلدون همان کسی است که با وجود روایات متواتر و قطعی میان جمیع طوایف مسلمان، منکر بحث مهدویت شده و روایات مربوط به آن را ضعیف می شمارد! او همان کسی است که در فصلى که در «مقدمه» مشهور خود براى علم فقه و توابع آن باز کرده است، بعد از ذکر مذاهب اهل سنت مىنویسد:
اهل بیت بر خلاف روش معمول مسلمین، مذاهبى را اختراع کردند، و فقه مخصوص به خود را پدید آوردند که بر اساس بدگویى از صحابه و عصمت ائمّه و رفع خلاف از آراء خود، استوار ساختهاند. و همه اینها از پایه سست است!