ادامه رد شبهه دوم و رد شبهه سوم
در روزگاری که مخالفان شیعه اعم از اهل کتاب و کفار بر عقاید حقه شیعه اشکال می کنند ، گروهی از کسانی که داعیه تدیّن داشته و خود را محبّ امیرالمومنین علیه السلام دانسته بلکه او را خلیفه چهارم خودشان می دانند نیز دست در دست دیگر مخالفان شیعه نهاده و بر احادیث فضایل امیرالمومنین علیه السلام اشکال می کنند .
این قوم در بحثهای خود با شیعه ، زمانی که روایتی را با هوا و هوس خودشان مخالف ببینند ، به سخنان علمای خودشان استناد کرده و فلان روایت در فضایل اهل بیت علیهم السلام را به بهانه جرح راوی اش توسط ذهبی و ابن حجر و فلان روایت دیگر را به بهانه قبول نکردن ذهبی آن روایت را ، رد می کنند ولی وقتی روایتی را شیعه بر علیه ایشان اقامه می کند که علمای متعصبی همچون ذهبی نیز آن را تصحیح کرده اند ، این قوم تابع نفس ، حتی بر ذهبی نیز خرده می گیرند و روایت را رد می کنند !
گویا جرح و تعدیل در نزد این قوم بر محور تعصبات و امیال شخصی آنها می باشد و یا شاید نظرات علمای ایشان بر اساس امیال شخصی شان است !
استاد ما جناب هشام حکمی قبلا در مقاله ای جداگانه به بررسی ضوابط جرح و تعدیل اهل تسنن پرداخته و نقاظ ضعف آن را نشان داده اند . فراجع .
ما در این مقاله به بررسی یک روایت در فضایل امیرالمومنین علیه السلام می پردازیم و ان شاء الله به مدد خداوند متعال و توسل به محضر حضرت امیرالمومنین علیه السلام ، به شبهات مطروحه در مورد آن توسط یک وهابی ، پاسخ می دهیم .
ادامه رد شبهه دوم و رد شبهه سوم :
امارات و شواهد دیگری نیز می توان در باب مقبول بودن روایات معاویه بن ثعلبه اقامه نمود .
نکته اول : هیثمی در " مجمع الزوائد " به روایت نبوی " یَا عَلِیُّ ، مَنْ فَارَقَنِی فَارَقَهُ اللَّهُ ، وَمَنْ فَارَقَکَ یَا عَلِیُّ فَارَقَنِی " (اى علی! به درستى که هر کس از من جدا شود، از خداوند جدا شده است، و هر کس از تو جدا شود، از من جدا شده است ) اشاره کرده و آن را از " مسند البزار " نقل می کند و در مورد سند آن می گوید :
رواه البزار ورجاله ثقات
این روایت را البزار نقل کرده و رجال این روایت همه ثقه هستند
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ص 135 ، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: 807 ، دار النشر : دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت - 1407
مسند البزار ( المطبوع باسم البحر الزخار ) ،ج 9 ص 455 رقم 4066 ، اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار الوفاة: 292 هـ ، دار النشر : مکتبة العلوم والحکم - المدینة المنورة ، الطبعة : الأولى ( بدأت 1988م ، وانتهت 2009م ) ، تحقیق : محفوظ الرحمن زین الله ، (حقق الأجزاء من 1 إلى 9) ؛ وعادل بن سعد (حقق الأجزاء من 10 إلى 17) ؛ وصبری عبد الخالق الشافعی (حقق الجزء 18)
با مراجعه به کتاب مسند البزار می بینیم که در سند این روایت " معاویه بن ثعلبه " وجود دارد .
سند روایت چنین است :
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْمُنْذِرِ ، وَإِبْرَاهِیمُ بْنُ زِیَادٍ ، قَالاَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ نُمَیْرٍ ، عَنْ عَامِرِ بْنِ السَّبْطِ ، عَنْ أَبِی الْجَحَّافِ دَاوُدَ ، عَنْ أَبِی عَوْفٍ ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ، قَالَ ....
پس در نظر ابن حجر هیثمی نیز " معاوین ثعلبه " ثقه می باشد .
نکته دوم : ابن عدی در مقدمه کتاب " الکامل فی ضعفاء الرجال " چنین می گوید :
وذاکر فی کتابی هذا کل من ذکر بضرب من الضعف، ومن اختلف فیهم فجرحه البعض وعدله البعض الآخر، ومرجح قول أحدهما مبلغ علمی منغیر محاباة..... ولا یبقى من الرواة الذین لم أذکر هم إلا من هو ثقة أو صدوق
من در این کتابم نام هر راوی که به نحوی تضعیف شده است را ذکر کرده ام و همچنین راویانی که در – جرح و تعدیل – آنها اختلاف است و برخی ایشان را جرح و برخی دیگر او را تعدیل کرده اند و ترجیح کلام هر یک از آنها ( جارح و تعدیل کننده ) بر اساس میزان علمم من غیر مباحات می باشد.... پس از میان راویانی که در کتابم ، نامشان را ذکر نکرده ام باقی نمی ماند مگر اینکه ایشان ثقه یا صدوق هستند .
الکامل فی ضعفاء الرجال ،ج 1 ص 1- 2 ، اسم المؤلف: عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد أبو أحمد الجرجانی الوفاة: 365 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1409 - 1988 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : یحیى مختار غزاوی
بر اساس کلام ابن عدی ، اگر وی به نام راوی در کتابش اشاره نکرده باشد ، آن راوی در نظر ابن عدی " ثقه " یا " صدوق " می باشد .
نام " معاویه بن ثعلبه " در کتاب ابن عدی بعنوان راوی که در او جرحی شده باشد وجود ندارد و لذا این امر نشان می دهد که این راوی در نظر ابن عدی " ثقه " یا " صدوق " می باشد .
نکته سوم : ابن اثیر در " اسد الغابه " و ابن حجر عسقلانی در " الاصابه " بیان می کنند که اسماعیلی ، این راوی – معاویه بن ثعلبه – را در کتابش در مورد صحابه ، آورده است ولی در صحابی بودن او مشکوک است .و ابن حجر نیز بیان می کند که او تابعی می باشد .
تابعی أرسل حدیثا فذکره الإسماعیلی فی الصحابة وقال لا أدری له صحبة أو لا
أسد الغابة فی معرفة الصحابة ، ج 5 ص 216 رقم 4962 ، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عادل أحمد الرفاعی
الإصابة فی تمییز الصحابة ، ج 6 ص 362 رقم 8589 ، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی
اگر این راوی از صحابه باشد که توثیق وی مشخص است ( در نزد اهل تسنن ) ولی اگر این راوی از تابعین نیز باشد ، باز هم روایت او در نزد اهل تسنن مقبول می باشد .
ملا علی قاری در " شرح نخبه الفکر " بعد از نقل اقوال مختلف علمای اهل تسنن در مورد روایات راویان مجهول الحال و مستور چنین می گوید :
أن المستور من الصحابة ، والتابعین وأتباعهم ، یقبل بشهادته صلى الله تعالى علیه وسلم لهم بقوله : ' خیر القرون قرنی ، ثم الذین یلونهم ' وغیرهم لا یقبل إلا بتوثیق .. .
راویانی از صحابه که مستور هستند و همچنین راویانی از تابعین و اتباع ایشان ( اتباع تابعین ) که مستور هستند ، روایاتشان مقبول است زیرا به شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در مورد ایشان : بهترین مردم ،مردم زمان من ( صحابه ) هستند و سپس کسانی که بدیشان متصلند ( تابعین ) و سپس کسانی که بدیشان متصلند ( اتباع تابعین ) ، و دیگر راویان – غیر از ایشان – روایاتشان مقبول نیست مگر با وارد شدن توثیق در شان ایشان .
شرح نخبة الفکر فی مصطلحات أهل الأثر ،ص 519 ، اسم المؤلف: نور الدین أبو الحسن على بن سلطان محمد القاری الهروی المعروف "بملا على القاری" ، دار النشر : دار الأرقم - لبنان / بیروت - بدون ، الطبعة : بدون ، تحقیق : قدم له: الشیخ عبد الفتح أبو غدة، حققه وعلق علیه: محمد نزار تمیم وهیثم نزار تمیم
با این سخن ملا علی قاری نیز باز به این نتیجه می رسیم که روایت " معاویه بن ثعلبه " مقبول می باشد .
نکته چهارم : ذهبی در " تاریخ الاسلام " عبارت جالبی در مورد معاویه بن ثعلبه دارد .وی در ترجمه ابوالجَحّاف چنین می گوید :
لَهُ عَنْ أَبِی حَازِمٍ الأَشْجَعِیِّ، وَمُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ صاحب لأبی ذر، وَعَطِیَّةَ الْعَوْفِیِّ، وَغَیْرِهِمْ.
او از ابی حازم اشجعی و معاویه بن ثعلبه – همراه و رفیق و معاشر ابی ذر – و عطیه عوفی و دیگران روایت کرده است .
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 9 ص 126 ، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى
ابن عبارت " صاحب لابی ذر " معانی زیادی دارد که یکی از آنها این است که " معاویه بن ثعلبه " مجهول نبوده و قطعا در درجه بالایی از حسن عقیده و صدق بوده است که جناب ابی ذر غفاری ، به او اجازه همراهی با خویش را داده اند و ابن همراهی نیز مداوم بوده است که ذهبی ، او را " صاحب و همراه ابی ذر " می داند .
نکته پنجم : عدم اشاره ذهبی به " معاویه بن ثعلبه " در کتاب " المغنی فی الضعفاء "
ذهبی در مقدمه این کتابش چنین می گوید :
أما بعد فَهَذَا کتاب صَغِیر الحجم کَبِیر الْقدر کثیر النَّفْع اسْأَل الله تَعَالَى فِیهِ حسن النِّیَّة وَالْقَصْد وَالْعَفو عَن السَّهْو والتجاوز عَن تجَاوز الْحَد هذبته وقربته وبالغت فِی اختصاره تیسیرا على طلبة الْعلم المعتنین بِالْحَدِیثِ فِی معرفَة الضُّعَفَاء قد احتوى على ذکر الْکَذَّابین الوضاعین ثمَّ على ذکر المتروکین الهالکین ثمَّ على الضُّعَفَاء من الْمُحدثین والناقلین ثمَّ على الکثیری الْوَهم من الصَّادِقین ثمَّ على الثِّقَات الَّذین فیهم شَیْء من اللین أَو تعنت بِذکر بَعضهم أحد من الحافظین ثمَّ على خلق کثیر من المجهولین وَلم یمکنی اسْتِیعَاب هَذَا الصِّنْف لکثرتهم فِی الْأَوَّلین والآخرین فَذکرت مِنْهُم من نَص على جهالته أَبُو حَاتِم الرَّازِیّ وَقَالَ هَذَا مَجْهُول وَذکرت خلقا مِنْهُم لم اعرف حَاله وَلَا روى عَنهُ سوى رجل وَاحِد متْنا مُنْکرا وَکَذَا لم اذکر فِیهِ من قیل فِیهِ مَحَله الصدْق وَلَا من قیل فِیهِ یکْتب حَدِیثه وَلَا من لَا بَأْس بِهِ وَلَا من قیل فِیهِ هُوَ شیخ أَو هُوَ صَالح الحَدِیث فَإِن هَذَا بَاب تَعْدِیل وَکَذَا لم اعتن بِمن ضعف من الشُّیُوخ مِمَّن کَانَ فِی الْمِائَة الرَّابِعَة وَبعدهَا وَلَو فتحت هَذَا الْبَاب لما سلم أحد إِلَّا النَّادِر من رُوَاة الْکتب والأجزاء
وَقد جمعت فِی کتابی هَذَا أمما لَا یُحصونَ فَهُوَ مغن عَن مطالعة کتب کَثِیرَة فِی الضُّعَفَاء....
ما حصل کلام ذهبی چنین است که وی در کتابش به راویان دروغگو و جاعل ، راویان متروک و هالک ، راویان و محدثین ضعیف ، راویان صادق ولی دچار اوهام ، راویان ثقه ای که در آنها امری لیّن وجود داشته و یا سرزنشی از یکی از حفاط حدیث در مورد او شده است ، بسیار از مجاهیل شامل کسانی که ابوحاتم رازی ، ایشان را مجهول می دانسته و یا خود ذهبی از میان ایشان ، آنها را نمی شناخته است و از آنها مگر یک روایت نقل نشده است که آن هم دارای متنی منکر باشد ، اشاره کرده است . و البته به بسیاری از روات بعد از قرن 4 نیز اشاره نکرده است .
المغنی فی الضعفاء ، ج 1 ص 4 ، اسم المؤلف: الإمام شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاة: 748هـ ، دار النشر : ، تحقیق : الدکتور نور الدین عتر
با این وجود ، ذهبی اصلا نامی از " معاویه بن ثعلبه " بعنوان کسی که مجهول باشد و یا ضعیف باشد و یا اصلا حرفی لیّن در موردش گفته شده باشد ، نبرده است . و این امر نشان می دهدکه معاویه بن ثعلبه جزء رواتی که ذهبی بر ایشان اشکال کرده است ، نمی باشد ... گذشته از اینکه ذهبی نیز بیان می کند هر کس به این کتاب وی مراجعه نماید ، از خواندن دیگر کتب در مورد ضعفا ، مستغنی می شود !
و بسیاری از امارات دیگر در تثبیت عدم ضعف " معاویه بن ثعلبه " همانند عدم تضعیف متشددین جرح در میان علمای اهل تسنن همانند ابوحاتم رازی ( که در کتابش ، تنها به بیان نام او اکتفا کرده و اصلا جرحی بر وی نکرده است ) که این امر نشان دهنده آن است که حداقل ضعفی نیز در این راوی وجود ندارد که حتی متشددین نیز آن را بیان کنند !!!
لذا مقبول بودن روایت " معاویه بن ثعلبه " مشخص شده و توثیق صریح آن توسط حاکم و ذهبی و ابن حجر هیثمی و ابن حبان سبب قبول روایت او می شود .
شبهه سوم : روایات شاهد این روایت در " الکامل " ابن عدی و " تاریخ مدینه دمشق " ابن عساکر نیز دارای ضعف سند می باشند .
می گویم : ضعف شواهد تاثیری بر اصل روایت ندارد زیرا اصل تصحیح روایت را بر اساس کلام حاکم و ذهبی و عاصمی مکی بیان کردیم و یک سند دیگر حاکم نیز خودمان معتبر بودنش را نشان دادیم .
گذشته از آنکه به این روایت و دیگر روایت مشابه آن نیز ، علمای دیگر اهل تسنن اعتماد کرده و آن را در کتب خودشان بعنوان روایتی از فضایل امیرالمومنین علیه السلام بیان کرده اند و بر اساس قواعد خود اهل تسنن ، این روایات که بعنوان شاهد بیان می گردد حتی اگر ضعیف باشند مشکلی نیست .
در ضمن وجود روایات شاهد در این زمینه ، نه تنها اعتبار این روایت مورد نظر را کم نمی کند بلکه به اعتبار آن نیز می افزاید .
در اینجا نیز به بررسی برخی از این شواهد روایی از کتاب ابن عساکر ( کتابی که مستشکل وهابی ، روایتش را تضعیف کرده است ) پرداخته و اعتبار آن را اثبات می کنیم و با این امر نشان می دهیم که این روایت شریفه حتی در شواهد ( به قول مسشکل ) نیز دارای سند معتبر می باشد .
ابن عساکر در " تاریخ مدینه دمشق " این روایت را به چند سند آورده است که ما اسناد آن را بیان کرده و حکم بر سند آن را بر اساس نرم افزار مشهور " جوامع الکلم " بیان می کنیم .
1 – أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْخَلالُ، أنا أَبُو عُثْمَانَ سَعِیدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَیَّارُ، أنا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَامِدٍ الأَصْبَهَانِیُّ، أنا أَبُو بِشْرٍ إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْحُلْوَانِیُّ، نا مُحَمَّدُ بْنُ سَهْلِ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِیُّ، نا أَحْمَدُ بْنُ صُبَیْحٍ، نا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، عَنْ بَسَّامٍ الصَّیْرَفِیِّ، عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عَمْرٍو ....
ادامه این روایت به سند از معاویه ین ثعلبه از ابوذر می باشد .
نظر برنامه جوامع الکلم :
إسناده ضعیف ویحسن إذا توبع
2 - ح وَأَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْمُسَلَّمِ، نا عَبْدُ الْعَزِیزِ الْکَتَّانِیُّ
ادامه این روایت به سند مشابه روایت بعدی می شود تا معاویه بن ثعلبه از ابی ذر .
نظر برنامه جوامع الکلم :
إسناده حسن فی المتابعات والشواهد رجاله ثقات وصدوقیین عدا معاویة بن ثعلبة وهو مقبول
3 - ح وَأَخْبَرَنَا أَبُو الْمَکَارِمِ بْنُ أَبِی طَاهِرٍ الأَزْدِیُّ، أنا عَبْدُ الْکَرِیمِ بْنُ الْمُؤَمَّلِ بْنِ الْحَسَنِ الْکَفْرَطَابِیُّ وَأنا حَاضِرٌ، قَالا: أنا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ أَبِی نَصْرٍ، أنا خَیْثَمَةُ بْنُ سُلَیْمَانَ، أنا أَحْمَدُ بْنُ حَازِمٍ، أنا أَحْمَدُ بْنُ صُبَیْحٍ الْقُرَشِیُّ، وَالْحَکَمُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْحُبُلِّیُّ، قَالا: نا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، عَنْ بَسَّامٍ الصَّیْرَفِیِّ، عَنِ الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ
که این سند آخری 2 سند است :
ح وَأَخْبَرَنَا أَبُو الْمَکَارِمِ بْنُ أَبِی طَاهِرٍ الأَزْدِیُّ، أنا عَبْدُ الْکَرِیمِ بْنُ الْمُؤَمَّلِ بْنِ الْحَسَنِ الْکَفْرَطَابِیُّ وَأنا حَاضِرٌ، قَالا: أنا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ أَبِی نَصْرٍ، أنا خَیْثَمَةُ بْنُ سُلَیْمَانَ، أنا أَحْمَدُ بْنُ حَازِمٍ، أنا أَحْمَدُ بْنُ صُبَیْحٍ الْقُرَشِیُّ، نا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، عَنْ بَسَّامٍ الصَّیْرَفِیِّ، عَنِ الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ
نظر برنامه جوامع الکلم :
إسناده حسن فی المتابعات والشواهد رجاله ثقات وصدوقیین عدا معاویة بن ثعلبة وهو مقبول
ح وَأَخْبَرَنَا أَبُو الْمَکَارِمِ بْنُ أَبِی طَاهِرٍ الأَزْدِیُّ، أنا عَبْدُ الْکَرِیمِ بْنُ الْمُؤَمَّلِ بْنِ الْحَسَنِ الْکَفْرَطَابِیُّ وَأنا حَاضِرٌ، قَالا: أنا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ أَبِی نَصْرٍ، أنا خَیْثَمَةُ بْنُ سُلَیْمَانَ، أنا أَحْمَدُ بْنُ حَازِمٍ، اناَ الْحَکَمُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْحُبُلِّیُّ، قَال: نا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، عَنْ بَسَّامٍ الصَّیْرَفِیِّ، عَنِ الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ
نظر برنامه جوامع الکلم :
إسناده ضعیف ویحسن إذا توبع ، رجاله ثقات وصدوقیین عدا معاویة بن ثعلبة وهو مقبول ، والحکم بن سلیمان الجبلی وهو انفرد ابن حبان بتوثیقه
می گویم :
همچنان که مشاهده می شود ، اسناد این روایات در مقام شاهد و متابعت ، حسن بوده و روایت ما را تقویت می کنند .
در مورد " معاوبه بن ثعلبه " قبلا در رد شبهه دوم سخن گفتیم .
در مورد " الحکم بن سلیمان " نیز ابن حبان او را توثیق کرده و هم راوی از او و مروی عنه او را مشخص کرده است و مانند کلام او را نیز سمعانی در " الانساب " ج 2 ص 20 و ابن اثیر در " اللباب فی تهذیب الانساب " ج 1 ص 257 بیان کرده اند .
همچنین ذهبی نیز در " المغنی فی الضعفاء " به نام او اشاره نکرده است و ابن عدی نیز در " الکامل " به نام او اشاره نکرده است که این امر نشان از توثیق وی یا صدوق وی در نزد ابن عدی دارد .
بررسی شواهد این روایت در کنار تصحیح روایت – که قبلا بیان شد – عملا راه را بر روی معاندین و مخالفان فضایل امیرالمومنین علیه السلام می بندد .
سخن آخر :
تمامی این سخنان مخالفین در رد کردن این روایت دقیقا برای این مطلب می باشد که مدلول این روایت در تعارض کامل با عقاید اهل تسنن بوده بلکه سبب تخریب عقاید دست ساز ایشان می شود .
العبد الاحقر – مقداد العلوی