بسم الله الرحمن الرحیم
بخش دوم :رفع شبهات
در روزگاری که مخالفان شیعه اعم از اهل کتاب و کفار بر عقاید حقه شیعه اشکال می کنند ، گروهی از کسانی که داعیه تدیّن داشته و خود را محبّ امیرالمومنین علیه السلام دانسته بلکه او را خلیفه چهارم خودشان می دانند نیز دست در دست دیگر مخالفان شیعه نهاده و بر احادیث فضایل امیرالمومنین علیه السلام اشکال می کنند .
این قوم در بحثهای خود با شیعه ، زمانی که روایتی را با هوا و هوس خودشان مخالف ببینند ، به سخنان علمای خودشان استناد کرده و فلان روایت در فضایل اهل بیت علیهم السلام را به بهانه جرح راوی اش توسط ذهبی و ابن حجر و فلان روایت دیگر را به بهانه قبول نکردن ذهبی آن روایت را ، رد می کنند ولی وقتی روایتی را شیعه بر علیه ایشان اقامه می کند که علمای متعصبی همچون ذهبی نیز آن را تصحیح کرده اند ، این قوم تابع نفس ، حتی بر ذهبی نیز خرده می گیرند و روایت را رد می کنند !
گویا جرح و تعدیل در نزد این قوم بر محور تعصبات و امیال شخصی آنها می باشد و یا شاید نظرات علمای ایشان بر اساس امیال شخصی شان است !
استاد ما جناب هشام حکمی قبلا در مقاله ای جداگانه به بررسی ضوابط جرح و تعدیل اهل تسنن پرداخته و نقاظ ضعف آن را نشان داده اند . فراجع .
ما در این مقاله به بررسی یک روایت در فضایل امیرالمومنین علیه السلام می پردازیم و ان شاء الله به مدد خداوند متعال و توسل به محضر حضرت امیرالمومنین علیه السلام ، به شبهات مطروحه در مورد آن توسط یک وهابی ، پاسخ می دهیم .
بخش دوم :رفع شبهات
برخی بعد از دیدن تصحیح علمای خودشان بر این روایت ، از آنجایی که تاب قبول مدلول روایت را ندارند ، لذا به شبهه پراکنی پرداخته و از قبول روایت سر باز می زنند .
شبهه اول : یحیی بن یعلی الاسلمی یا یحیی بن یعلی المحاربی
برخی چنین شبهه می کنند که در سند این روایت ، راوی وجود دارد به نام : یحیی بن یعلی و این راوی همان یحیی بن یعلی الاسلمی می باشد که خود ذهبی نیز او را تضعیف کرده است .
السلسة الضعیفة وأثرها السیء فی الأمة، ج10، ص 517، اسم المولف : محمد ناصر الالبانی ناشر : مکتبة المعارف للنشر والتوزیع لصاحبها سعد بن عبدالرحمن الراشد – الریاض، الطبعة : الطبعة الأولى، 1425هـ - 2004م
می گویم : وقتی علمایی همچون حاکم و ذهبی ، این روایت را تصحیح کرده اند مشخص می شود که کلام این مستشکل صحیح نیست .
از آن گذشته ، سند مشترک میان دو روایت حاکم چنین است :
ثنا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، ثنا بَسَّامٌ الصَّیْرَفِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ
بر اساس این دو روایت ، از " یحیی بن یعلی " در 2 سند حاکم ، 2 نفر از او روایت کرده اند :
سند اول : ثنا محمد بن إسماعیل ، ثنا یحیى بن یعلى
سند دوم : ثنا الحسن بن حماد الحضرمی ، ثنا یحیى بن یعلى
یعنی مروی عنه مشترک میان " محمد بن اسماعیل " و " الحسن بن حماد الحضرمی " همانا " یحیی بن یعلی " می باشد .
در میان شیوخ " حسن بن حماد حضرمی " 2 تن به نام " یحیی بن یعلی " وجود دارد .
** یحیی بن یعلی الاسلمی
** یحیی بن یعلی المحاربی
پس بر اساس این راوی ( حسن بن حماد ) نمی توان فهمید که " یحیی بن یعلی " مذکور در سند روایت چه کسی می باشد ( زیرا از آن طرف ، بسام الصیرفی که همان بسام بن عبدالله الصیرفی می باشد ، نیز در زمره شیوخ " یحیی بن یعلی " می باشد ) ... پس به قرینه دیگر این 2 روایت یعنی روایت " محمد بن اسماعیل بخاری " از " یحیی بن یعلی " مراجعه می کنیم .
در میان شیوخ محمد بن اسماعیل بخاری ، تنها یک راوی با نام " یحیی بن یعلی " وجود دارد که نام کامل او " یحیى بن یعلى بن الحارث بن حرب بن جریر بن الحارث " مشهور به " یحیی بن یعلی المحاربی " می باشد که در توثیق او همین کفایت می کند که وی از راویان صحیح بخاری می باشد .
بر این اساس مشخص می شود که " یحیی بن یعلی " که مشترک بین ثقه و ضعیف الحدیث بوده است همانا " یحیی بن یعلی المحاربی " میباشد که توثیق آن مشخص شد .لذا شبهه البانی بر این امر مردود می شود و قطعا بر همین اساس بوده است که حاکم این روایت را تصحیح کرده و ذهبی متشدد نیز سند روایتی که حسن بن حماد الحضرمی از یحیی ین یعلی روایت کرده را تصحیح کرده است .
و بر فرض اگر قبول نماییم که سخن البانی نیز صحیح باشد (!) و " یحیی بن یعلی " در روایتی که حاکم و ذهبی آن را تصحیح کرده اند همان " یحیی بن یعلی اسلمی " است ، باز هم این روایت با سند دیگری که در آن " محمد بن اسماعیل بخاری " آمده است تصحیح می شود و ما صحت این روایت دوم – که حاکم آن را تصحیح کرده ولی ذهبی در موردش سکوت کرده است – را بر اساس موازین خود اهل تسنن بیان کردیم .
پس در هر صورت این روایت صحیح می باشد .
شبهه دوم : در سند روایت ، شخصی به نام " معاویه بن ثعلبه " وجود دارد که مجهول است و توثیق ابن حبان بر او نیز اعتبار ندارد زیرا عادت ابن حبان در توثیق مجاهیل می باشد .
می گویم : مقبل بن هادی الوادعی در " رجال الحاکم فی المستدرک " چنین می گوید :
معاویة بن ثعلبة:
* قال الحاکم رحمه الله (ج3 ص140 ح4681): أخبرنا أبو أحمد محمد بن محمد الشیبانی من أصل کتابه، ثنا علی بن سعید بن بشیر الرازی بمصر، ثنا الحسن بن حماد الحضرمی، ثنا یحیى بن یعلى، ثنا بسام الصیرفی عن الحسن بن عمرو الفقیمی عن معاویة بن ثعلبة.
ترجمه ابن أبی حاتم رحمه الله فی «الجرح والتعدیل» (ج8 ص 873) فقال: معاویة بن ثعلبة روى عن أبی ذر روى عنه أبو الجحاف داود بن أبی عوف سمعت أبی یقول ذلک. ا هـ.
وذکره ابن حبان فی «الثقات» (ج5 ص 416). ا هـ.
رجال الحاکم فی المستدرک ، ج 2 ص 327 رقم 1613 ، اسم المؤلف مُقْبلُ بنُ هَادِی بنِ مُقْبِلِ بنِ قَائِدَةَ الهَمْدَانی الوادعِیُّ الوفاة: 1422 هـ ، دار النشر : مکتبة صنعاء الأثریة- 1425 هـ - 2004 م، الطبعة : الثانیه
از آنجایی که بحث ما در مورد صحت نسبت دادن تساهل به ابن حبان در توثیق مجاهیل نمی باشد ، لذا از بررسی آن خودداری می کنیم ولی از باب اطلاع بیان می کنیم که ذهبی و ابن حجر در مورد گروهی از راویانی که تنها ابن حبان آنها را توثیق کرده ( نامشان در کتاب الثقات آمده ) به سخن او اعتماد کرده و آن را مقبول یا وُثِّق معرفی کرده اند .
در توثیق " معاویه بن ثعلبه " همین کفایت می کند که حاکم و ذهبی ، روایت او را تصحیح کرده اند .
ارتفاع جهالت راوی :
بر اساس منهج اهل تسنن در رجال و حدیث ، برخی ضوابط وجود دارد که بر اساس آنها می توان حال راویان مجهول بلکه مستور را بررسی نمود .
در باب راوی مجهول به برخی اقوال اهل تسنن اشاره می کنیم .
حافظ بدرالدین ابوعبدالله بن بهادر چنین می گوید :
وقال الحافظ أبو عبد الله بن المواق المجاهیل على ضربین: لم یرو عنه إلاّ واحد مجهول، روى عنه اثنان فصاعداً، وربما قیل فی الأخیر مجهول الحال، فالأوّل لاخلاف أعلمه بین أئمّة الحدیث فی ردّ روایاتهم، وإنّما یحکى فى ذلک خلاف الحنفیّة فإنّهم لم یفصلوا بین من روى عنه واحد وبین من روى عنه أکثر من واحد بل قبلوا روایة المجهول على الإطلاق.
والثانی: اختلفت فیه أهل الحدیث والفقهاء فذهب أکثر أهل الحدیث إلى قبول روایاتهم والاحتجاج بها، منهم: البزار والدارقطنی، فنصّ البزار فی کتاب الأشربة له وفی فوائده وفی غیره موضع على أنّ من روى عنه ثقتان فقد ارتفعت جهالته وثبتت عدالته ونحو ذلک الدارقطنی فی الدیات من سننه لمّا تکلّم على حدیث خشف بن مالک عن ابن مسعود فی الدیة.
ما حصل کلام وی چنین است که مجاهیل بر دو قسم هستند : گروهی که تنها یک راوی یا 2 راوی یا بیشتر از آن روایت کرده باشند . که برخی این راوی را مجهول الحال می دانند . بین علما هیچ اختلافی در رد روایات این گروه نیست مگر احناف که فرقی بین مروی عنه مجهولی که یک راوی از او روایت کرده و یا چند راوی از او روایت کرده اند نمی گذارند بلکه روایت همه مجاهیل را قبول دارند .
گروه دوم : بین فقها و اهل حدیث در قبول روایات این گروه اختلاف است و نظر اکثر اهل حدیث بر قبول روایات این گروه از مجاهیل می باشد همانند بزار و دارقطنی .
بزار در کتاب الاشربه و دیگر مواضع گفته است که اگر 2 نفر ثقه از کسی روایت کنند ، جهالت او مرتفع شده و عدالت او ثابت می شود و مانند همین سخن را دارقطنی در کتاب الدیات از سنن خویش در مورد حدیث خشف بن مالک از بن مسعود بیان می کند .
النکت على مقدمة ابن الصلاح ج 3، ص 376، بدر الدین أبی عبد اللّه محمد بن جمال الدین ابن بهادر، طبعة: أضواء السلف، الریاض، تحقیق: د. زین العابدین محمد بلافریج.
حافظ بدرالدین بن بهادر در همان مصدر نیز چنین می گوید :
وقال الإمام أثیر الدین أبو حیان فی بعض أمالیه " قد زعم بعض من عاصرناه أنه لا تنتفی الجهالة عن الشخص وإن روى عنه اثنان وهذا مخالف لقول الحافظ أبی الحسین قال والجهالة أمر نسبی رب شخص یکون مجهولا عند شخص یکون غیر مجهول عند آخر هذا أبو حاتم صاحب الجرح والتعدیل سأله ابنه عن أبان بن حاتم الذی روى عنه هشام بن عبد الملک الفخذمی ؟ فقال " مجهول " ولیس بمجهول فقد روى [ عنه ] محمد بن المصفى
وقال الحافظ أبو عبد الله بن رشید " قول من قال لا یخرج عن الجهالة إلا بروایة عدلین إن أراد الخروج عن جهالة العین فلا شک أن روایة الواحد الثقة تخرجه عن ذلک إذا سماه ونسبه وإن أراد جهالة الحال فالحال کما لا یعلم من روایة الواحد الثقة عنه ما لم یصرح بهما کذلک لا یعلم من روایة الاثنین إلا أن یصرح أو یکون ممن یعلم أنه لا یروی إلا عن ثقة فلا فرق بین الواحد والاثنین نعم کثرة روایات الثقات عن الشخص تقوی حسن الظن به وظاهر کلام بعضهم أنهم جهالة الحال لا جهالة العین "
ابوحیان
اثیر الدبن در امالی خود می گوید : برخی از معاصرین فکر می کنند که جهالت
راوی با روایت کردن 2 نفر از او ، مرتفع نمی گردد و این سخن ایشان مخالف
قول حافظ ابی الحسین است که می گوید : جهالت امری نسبی است ، چه بسا یک
راوی در نزد یکی ، مجهول باشد و در نزد دیگری مجهول نباشد . ابوحاتم صاحب
جرح و تعدیل وقتی پسرش از او در مورد ابان بن حاتم که هشام بن عبدالملک
فخذمی از روایت کرده است ، سوال می کند ، او پاسخ می دهد : مجهول است . در
حالی که او مجهول نیست و محمد بن مصفی از او روایت کرده است .
حافظ ابوعبدالله بن رشید نیز می گوید : سخن کسی که بگوید ، راوی مجهول از
جهالت خارج نمی شود مگر به روایت کرده دو نفر عادل ، اگر بخواهد راوی از
جهالت العین خارج شود ، بدون شک روایت کردن یک ثقه از او سبب خروج او از
جهالت العین می شود اگر نام و نسب او را بیان نماید ، و اگر منظور جهالت
حال راوی می باشد ، پس حال راوی همچنان که از روایت کردن یک ثقه از او –
اگر تصریح به حال مروی عنه نکند – مشخص نمی شود ، از روایت کردن دو نفر ثقه
از او نیز مشخص نمی شود مگر اینکه بدان تصریح شود یا مشخص باشد که راوی از
زمره کسانی است که روایت نمی کند مگر از ثقه . پس فرقی بین یک راوی و 2
راوی ( که از مجهول روایت می کنند ) نیست .
آری ! کثرت روایات ثقات از یک نفر سبب تقویت حسن ظن به او می شود و از ظاهر کلام برخی از علما به نظر می آید که این امر مجهول بودن حال راوی است و نه جهاله العین .
النکت على مقدمة ابن الصلاح ج 3، ص 386 - 389، لبدر الدین أبی عبد اللّه محمد بن جمال الدین ابن بهادر، طبعة: أضواء السلف، الریاض، تحقیق: د. زین العابدین محمد بلافریج.
عثمان بن عبدالرحمن در " مقدمه ابن الصلاح " – النوع الثالث و العشرون - معرفة صفة من تقبل روایته ومن ترد روایته می گوید :
الثالث: المجهول العین، وقد یقبل روایة المجهول العدالة من لا یقبل روایة المجهول العین، ومن روى عنه عدلأن وعینأه فقد ارتفعت عنه هذه الجهألة.
مجهول العین : روایات راوی مجهول العداله قبول می شود و روایت مجهول العین قبول نمی شود و اگر دو نفر عادل از او روایت کنند ، این جهالت او رفع میشود .
وی پس از اشاره به گروهی از راویان بخاری و مسلم که تنها یک نفر از ایشان روایت کرده اند ، چنین می گوید :
وذلک منهما مصیر إلى أن الراوی قد یخرج عن کونه مجهولأ مروردآ بروایة واحد عنه.
این عمل بخاری و مسلم به اینجا می انجامد که راوی که یک نفر از او روایت کرده باشد ، از جهالت در می آید .
علوم الحدیث ، ص 112 ، اسم المؤلف: أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن الشهرزوری الوفاة: 643 ، دار النشر : دار الفکر المعاصر - بیروت - 1397هـ - 1977م ، تحقیق : نور الدین عتر
زیلعی نیز از قول بیهقی چنین می گوید :
وإنما یرتفع جهالة المجهول إذا روى عنه ثقتان مشهوران فأما إذا روى عنه من لا یحتج بحدیثه لم یکن ذلک الحدیث حجة ولا ارتفعت جهالته
جهالت راوی مجهول با روایت کردن 2 ثقه مشهور ، مرتفع می شود ولی اگر کسی از او ( راوی مجهول ) روایت کند که به حدیث او احتجاج نمی شود ، این حدیث راوی – مجهول – حجت نیست و جهالت او نیز مرتفع نمی گردد .
نصب الرایة لأحادیث الهدایة ، ج 2 ص 38 ، اسم المؤلف: عبدالله بن یوسف أبو محمد الحنفی الزیلعی الوفاة: 762 ، دار النشر : دار الحدیث - مصر - 1357 ، تحقیق : محمد یوسف البنوری
پس تاکنون مشخص شد که برخی از علمای اهل تسنن همانند بزار و دارقطنی و دیگران ، روایت کردن حداقل 2 نفر ثقه از یک راوی مجهول را سبب ارتفاع جهالت او می دانند بلکه گروهی از ایشان – که تعبیر به اکثرین اهل حدیث شده است – روایات او را قبول می کنند و حتی صراحت دارند که احناف همه روایات مجاهیل را قبول می کنند .
در این میان نیز گروه دیگری از علمای اهل تسنن – که تعبیر به محققین اهل حدیث شده است – روایت کردن 2 ثقه از راوی مجهول را دلیل بر تثبیت عدالت او نمی دانند بلکه آن را سبب ارتفاع از جهالت عین می دانند.
خطیب بغدادی در " الکفایه " چنین می گوید :
وأقل ما ترتفع به الجهالة أن یروى عن الرجل اثنان فصاعدا من المشهورین بالعلم کذلک
حداقل امری که جهالت راوی را رفع می کند با روایت کردن 2 نفر از مشهورین به علم یا بیشتر می باشد.
الکفایة فی علم الروایة ،ص 88 ، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی الوفاة: 463 ، دار النشر : المکتبة العلمیة - المدینة المنورة ، تحقیق : أبو عبدالله السورقی , إبراهیم حمدی المدنی
راوی مستور :
سخاوی چنین می گوید :
وأما شیخنا فإنه بعد أن قال وإن روى عنه اثنان فصاعدا ولم یوثق فهو مجهول الحال وهو المستور وقد قبل روایته جماعة بغیر قید یعنی بعصر دون آخر وردها الجمهور
قال والتحقیق أن روایة المستور ونحوه مما فیه الاحتمال لا یطلق القول بردها ولا بقبولها بل یقال هی موقوفة إلى استبانة حاله کما جزم به أمام الحرمین
اگر از یک راوی ، 2 نفر روایت کنند ، او توثیق نمی شود و مجهول الحال است و مستور است و گروهی از علما – اهل تسنن – بدون هیچ قیدی ، روایات این راویان را قبول می کنند ولی جمهور آن را رد می کنند .
روایت مستور و امثال آن ، نه مطلقا رد می شود و نه قبول بلکه گفته می شود قبول آن منوط به مشخص شدن حال او می باشد و امام الحرمین بر این امر صراحت دارد.
فتح المغیث شرح ألفیة الحدیث ، ص 323 ، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن عبد الرحمن السخاوی الوفاة: 902هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - لبنان - 1403هـ ، الطبعة : الأولى
پس جهالت روات بر 3 قسم می باشد :
1 – مجهول العین : یعنی راوی که اصلا مشخص نیست چه کسی بوده و چه شخصیتی داشته است
2 – مجهول العداله : راوی که بعد از روایت کردن روات دیگر ، اصل وجود او برای ما تثیبت شده و از جهالت عین در می آید ولی احوال و عدالت او هنوز مخفی می باشد.
3 – مجهول الباطن : راوی که احوال ظاهری وی ، خوب بیان شده است ولی احوالات خاص درونی او برای ما مشخص نیست و این راوی مستور است .
قبول روایات راویان مجهول و مستور :
در این میان ، برخی علما صراحت بر قبول روایات مجاهیل و راویان مستور – با بیان برخی شروط – دارند همچنان که اصل قبول همه روایات ( و لو از مجاهیل ) از عامه احناف قبلا بیان شد .
** نووی
و الاصح قبول روایه المستور
صحیح ترین قول این است که روایت راوی مستور قبول می شود
المجموع ، ج 6 ص 279 ، اسم المؤلف: النووی الوفاة: 676 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1997م
** ذهبی
وی در ترجمه " حفص بن بغیل " می گوید :
ففی الصحیحین من هذا النمط خلق کثیر مستورون ما ضعفهم أحد ولا هم بمجاهیل
در صحیحین راویان زیادی از این نوع وجود دارند که مستور هستند ، کسی ایشان را تضعیف نکرده است و مجهول نیز نیستند.
میزان الاعتدال فی نقد الرجال ،ج 2 ص 317 رقم 2112 ، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود
و در ترجمه " مالک بن الخیر الزیادی " نیز می گوید :
وفی رواة الصحیحین عدد کثیر ما علمنا أن أحدا نص على توثیقهم والجمهور على أن من کان من المشایخ قد روى عنه جماعة ولم یأت بما ینکر علیه أن حدیثه صحیح
در میان راویان صحیحین تعداد زیادی راوی وجود دارند که کسی ایشان را توثیق نکرده است و جمهور بر این هستند که هر کس از مشایخ ، گروهی از او روایت کنند و منکری از او بیان نشود ، حدیثش صحیح است .
میزان الاعتدال فی نقد الرجال ،ج 6 ص 6 رقم 7021 ، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود
و در ترجمه " زیاد بن ملیک " می گوید :
شیخ مستور ما وثق ولا ضعف فهو جائز الحدیث
این راوی ، مستور است و توثیق و تضعیف نشده است و لذا جائز الحدیث می باشد
میزان الاعتدال فی نقد الرجال ،ج 3 ص 137 رقم 2967 ، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود
نتیجه :
با مطالعه مطالب قبلی مشخص می شود که اگر از یک راوی چند راوی دیگر ( علی الخصوص ثقه ) روایت کنند ، او از جهالت در می آید و برخی او را ثقه می دانند و برخی دیگر نیز سبب حسن ظن بر آن راوی می دانند .
برخی او را مستور می دانند و گروهی نیز روایت مستورین را مقبول می دانند .
ذهبی نیز صراحت دارد که راویان مستور در صحیحین زیاد اند و روایات ایشان مقبول است .
با این مقدمات ، بد نیست نگاهی به کارنامه " معاویه بن ثعلبه " بندازیم .
در مورد این راوی هیچ جرحی بیان نشده است .
وی در نظر ابن حبان ، مجهول نیست زیرا ابوالجحاف داود بن ابی عوف از او روایت کرده است .
ابوالحجاف توسط احمد بن حنبل و یحیی بن معین توثیق شده است و ذهبی نام او را در کتاب " ذکر اسماء من تکلم فیه و هو موثق " رقم 109 آورده است .
از معاویه بن ثعلبه ، راویان دیگری نیز روایت کرده اند .
الحسن بن عمرو التمیمی : در توثیق وی همین کفایت می کند که از روات بخاری می باشد.
الفضیل بن عمرو الفقیمی : در توثیق وی همین کفایت می کند که از روات مسلم می باشد.
پس باید روایت نمودن این 3 راوی ثقه و مقبول در نزد اهل تسنن ، نه تنها جهالت معاویه بن ثعلبه رفع می شود بلکه بر اساس برخی اقوال ، توثیق وی ثابت می شود بر اساس برخی اقوال دیگر حسن ظن به روایت وی حاصل می شود و در بدترین حالت ( مستور بودن وی ) باز هم روایت وی مقبول می شود .
این مطالب در کنار تصحیح روایت وی توسط حاکم و ذهبی منتهی به این امر می شود که این راوی نه تنها مجهول نیست بلکه موثق است و حداقل کلام در مورد وی این است که روایتش مقبول است .
البته به مطالب دیگری در باب تعدیل و توثیق " معاویه ثعلبه " می توان اشاره کرد که در مقاله بعدی بیان می کنیم ان شاء الله
العبد الاحقر – مقداد العلوی