بسم الله الرحمن الرحیم
المستغاث بک یا صاحب الزمان، ادرکنی ارشدنی
نقل عامه و عقل شیعه نماز ابوبکر را دلیلی بر خلافت نمیپذیرد.
حکایت ما و عامه حکایت جالبی است. برای ایشان از کتب معتبر خودشان احادیث صحیح السند و تام الدلالهای ارائه میشود همچون حدیث ثقلین، حدیث منزلت، حدیث غدیر، حدیث علی مع الحق و الحق مع علی و به قرآن رجوع میکنیم و آیه ولایت (انما ولیکم الله...) آیه اطاعت (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم)، آیه مباهله را ارائه میکنیم و در دلالت همه اینها بر ولایت و خلافت بلافصل امیرالمومنینسلاماللهعلیه به زعم خود اشکال وارد میکند. ممکن است خواننده این مطالب از خود بپرسد مگر چه اشکالی دارد که در دلالت این احادیث برای کسی سوال پیش آید و شیعه نیز اگر بر حق است باید پاسخ گوید. تا بدینجا به خواننده محترم حق داده میشود که این سوال در ذهن او شکل گیرد و البته پاسخ ما هم به این سوال اینست که شیعه همواره آمادگی خود را در پاسخ به دلالت این آیات و روایات بر خلافت بلافصل امیرالمومنینسلاماللهعلیه نشان داده است. اما نکته جالب اینجاست که وقتی عامه از روایت صحیحی مثل حدیث منزلت نمیتوانند استنباط کنند که حداقل منزلت هارون در قرآن اینست که و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین یعنی خلافت حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام، آنگاه خواننده گرامی انتظار دارد ایشان چه دلیلی برای خلافت ابوبکر ارائه نمایند؟ به نظر شما استحکام استدلال ایشان بر خلافت خلیفه اول چقدر است؟
یکی از دلایل ایشان اینست که "حضرت رسول [صلیاللهعلیهواله] ابوبکر را از لحاظ بزرگی سن به مسجد فرستاده و بعد از رحلت رسول مهاجرین و انصار به همین لحاظ او را به خلافت برگزیدند". آری؛ گرچه دلالت روایاتی نظیر حدیث منزلت را نمیپذیرند اما واقعاً این کلام به همین صراحت از زبان و قلم عامه بیان شده است. ابوبکر خلیفه شده است چون پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله او را برای نماز به مسجد فرستادند!
گرچه در [1] نشان داده شده است که این روایت با سند صحیح حتی از عامه نیز نقل نشده است، اما بحث در اینجاست که آیا این موضوع حتی با فرض وقوع میتواند دلالتی بر خلافت ابوبکر داشته باشد؟ بد نیست به جای اینکه از موضع شیعه نسبت به این سوال پاسخ داده شود نظر دو تن از کسانی که نزد عامه دارای وجاهت هستند بیان شود یعنی عمر و ابن تیمیه.
اگر بنا بود از نماز خواندن ابوبکر کوچکترین دلالتی بر خلافتش یافت میشد، قطعاً خلیفه دوم پیش از همه چنین اشارتی را در مییافت؛ اما او نظرش را در مورد اصل خلافت ابوبکر در پاسخ به پرسشی بیان میکند آنگاه که مسلم و بخاری به نقل از عبداللهابنعمر چنین میگویند:
عن عبدالله بن عمر قال: قیل لعمر: ألا تستخلف؟ فقال: إن أستخلف فقد استخلف من هو خیر منّی: أبو بکر، و اتن اترک فقد ترک من هو خیر منی رسول الله صلی الله علیه و سلم [2].
به عمر گفته شد: چرا برای بعد از خود خلیفه تعیین نمیکنی؟ در جواب گفت: اگر خلیفه تعیین کنم، کاری که شخص بهتر از من کرده را انجام دادهام. و اگر خلیفه تعین نکنم باز هم کار کسی که بهتر از من بوده را انجام دادهام و آن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم است.
اگر از نظر عمر رفتن ابوبکر به نماز اشارتی به خلافت داشت، آیا چنین میگفت؟
بعلاوه نظر ابن تیمیه نیز در این زمینه برای عامه قابل توجه خواهد بود:
فالاستخلاف فی الحیاة نوع نیابة لا بد منه لکل ولی أمر ولیس کل من یصلح للاستخلاف فی الحیاة على بعض الأمة یصلح أن یستخلف بعد الموت فإن النبی صلى الله علیه و سلم استخلف فی حیاته غیر واحد و منهم من لا یصلح للخلافة بعد موته[3] .
جایگزینی هر شخص به جای شخص دیگر در زمان حیات او نوعی نیابت محسوب میگردد، که هر ولی امری ناگزیر از آن میباشد. امّا این گونه نیست که هر کس در زمان حیات شخصی چنین صلاحیتی داشت، بعد از وفات او هم این صلاحیت را دارا باشد. همانگونه که پیامبر صلی الله علیه [وآله] وسلّم در زمان حیات خود تعداد زیادی از صحابه را برای امامت جماعت برگزید و حال آن که عدّهای از آنها صلاحیّت خلافت بعد از او را نداشتند.
بعبارت دیگر از نظر ابن تیمیه خواندن نماز جماعت شاخص انتخاب خلیفه نیست؛ یعنی از نظر او این امکان وجود دارد که کسی نماز جماعت بخواند و خلیفه نباشد.
ضعف استدلال به نماز ابوبکر زمانی خود را بیشتر نمایان میسازد که این علم حاصل شود که حضرت رسولصلیاللهعلیهواله افراد دیگری را نیز در جایگاههایی به مراتب مهمتر از امام جماعت (همچون فرماندهی جنگ) به جانشینی خود امر فرمودهاند[4]. حال آیا همه آنها باید خلیفه شوند؟
همچنین توجه به این نکته ضروری است که تا اینجا همه این پاسخها با این پیشفرض بوده است که از نظر عامه امامت جماعت منصبی خاص و مربوط به افراد متقی است؛ اما آیا واقعاً چنین است؟ در [5] این روایت آمده است:
أرشدکم الی الصلاة خلف کلّ برّ و فاجر.
شما را به نماز خواندن پشت سر هر انسان خوب و بدی سفارش می کنم.
اگر میتوان پشت سر هر فاجری هم نماز خواند، چگونه میتوان فضیلتی برای امام جماعت در نظر گرفت؟
بنابراین در این نوشتار چهار دلیل برای عدم پذیرش نماز ابوبکر بعنوان شاخص انتخاب خلیفه ارائه شد. اول اینکه خلیفه دوم،عمربن خطاب، چنین برداشتی نداشته است. دوم اینکه ابنتیمیه اساساً امام جماعت بودن از سوی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله را شاخصی دال بر خلافت نمیداند. سوم اینکه افراد دیگری نیز علاوه بر ابوبکر از سوی حضرت رسولصلیاللهعلیهو اله به جانشینی در امور مهمتر از امام جماعت انتخاب شدهاند و چهارم اینکه اساساً طبق روایت بخاری امام جماعت میتواند فاجر نیز باشد.
مراجع:
[1] رجوع شود به این لینک.
[2] صحیح بخاری، ج 4، ص2256، ح 7218، کتاب الأحکام، باب الاستخلاف 51 ـ صحیح مسلم، ج 3 ، ص1454، ح 1823،کتاب الإمارة، باب الاستخلاف وترکه.
[3] منهاج السنة النبویة، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس ، ج 7 ، ص 339 . الناشر : مؤسسة قرطبة الطبعة الأولى ، 1406 ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم ، عدد الأجزاء : 8
[4] تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط العصفری(240 هق)، ص 62 به نقل از لینک.
[5] صحیح بخاری ، محمد بن اسماعیل ( 256 هـ ) ، ج 2 ، ص 118.