یا ایها الَّذینَ آمَنوا اِذا ناجَیتُمُ الرَّسوُلَ فَقَدِّموُا بَینَ یدَی نَجْویکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ. ) معروف به آیه ی نجوی ) [1]
ای آنانکه ایمان آوردید، زمانی که با رسول خدا نجوا می کنید و راز می گویید، پیشتر از آن، صدقه بپردازید، که این کار برای شما بهتر و پاکیزه تر است. پس اگر (چیزی برای صدقه) نیافتید. مسلماً خداوند آمرزنده مهربان است.
وقتی پیامبر در جمع مسلمانان حاضر می شد، همه می خواستند مسائل شخصی خود را با پیامبر در میان بگذارند و با آن حضرت گفتگوی سرّی داشته باشند. در این میان دنیا طلبان و منافقان گوی سبقت را از دیگران می ربودند. تا با این روش به پیامبر نزدیک تر شوند، و به گونه ای وانمود کنند که، ما با پیامبر سر و سرّی داریم و مورد توجه و عنایت ایشان هستیم، و آنگاه در فرصت مقتضی از این نمایش به نفع خویش بهره ببرند. زیاده روی در پرسش های خصوصی و رازگویی با پیامبر آن حضرت را آزرده خاطر ساخته بود. بویژه آنکه در این امر طبقات پایین تر مردم و یا آنها که از شدت محبت می خواستند رعایت حال آن بزرگوار را کنند و مزاحمتی برای ایشان فراهم نسازند، سهم کمتری داشتند. تا آنکه فرمانی از جانب خداوند رسید. فرمانی که با آن میزان ارادت و ایمان افراد سنجیده می شد، که به راستی هم چنین شد.
فرمان الهی چنین بود: هر کس قصد دارد با پیامبر گفتگوی سرّی داشته باشد، باید ابتدا صدقه بپردازد، آنگاه به رازگویی بنشیند. امّا آنکه تهی دست است از این کار معاف خواهد بود و گناهی بر او نیست.
همان کسانی که تا چندی قبل در رازگویی با پیامبر از یکدیگر سبقت می گرفتند، اکنون خبری از آنان نیست. از گرد پیامبر پراکنده شدند؟! ایا واقعاً رسول خدا صلی الله علیه و آله را رها ساختند و به درهم و دینار دنیا دل بستند؟! آری، حتی به کمترین مقدار تصدّق هم تن در ندادند، مثلاً به اندازه یک دانه خرمای خشکیده و یا حتی کمتر از آن. آنها هم که ماندند یا از تهی دستان بودند که معاف شده بودند و یا از نافرمانان و گنهکاران، چرا که در عین توانمندی و دارندگی، نجوا می کردند بی آنکه از قبل صدقه ای داده باشند. پس در میان مسلمانان، ایا فرمانبری پیدا نشد که به این فرمان، جامه عمل پوشانده باشد ؟؟؟
چرا، گویی یک نفر بود. آری یک نفر و تنها یک نفر! در میان آن جماعت، تنها امیرمؤمنان علی علیه السلام بود که این فرمان را پذیرفت و بدان جامه عمل پوشانید.
حال از زبان خود ایشان بشنویم:
در قرآن آیه ای [1] وجود دارد که کسی قبل از من به آن عمل نکرده است و پس از من نیز کسی بدان عمل نمی کند. موجودی من یک دینار بود، آن را به ده درهم تبدیل نمودم. پس هر گاه می خواستم خدمت پیامبر بروم و با ایشان نجوا کنم، یک درهم از آن را صدقه می دادم. این کار را تا ده بار تکرار نمودم، تا اینکه فرمان دیگری از جانب خدا آمد و این حکم را نسخ نمود. و بدینسان کس دیگری جز من به آن ایه جامه عمل نپوشانید. [2]
آیه ای که با نزول آن، حکم ایه نجوی «مَنسوخ» گردید این است:
ءَاَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّموُا بَینَ یدَی نَجْویکُمْ صَدَقاتٍ فَاِذْ لَمْ تَفْعَلوُا وَ تابَ اللّهُ عَلَیکُمْ فَاَقیمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبیر بِما تَعْمَلُونَ. [3]
ایا (از تنگدستی) ترسیدید که پیش از هر بار نجوا صدقه بپردازید؟ حال که از عمل بدانچه مکلّف شدید سرباز زدید و صدقه نمی دهید و خدا هم از این نافرمانی شما در گذشت، پس در امتثال سایر تکالیفش بکوشید: نماز بر پا دارید و زکات اموال خود را بپردازید و فرمان خدا و رسولش را گردن نهید. و این در حالی است که خدا بدانچه انجام می دهید آگاه است.
این ایه را «ناسخ» ایه نجوی گویند. چون حکم ایه نجوی را منسوخ نمود. حکم «منسوخ» تنها در محدوده زمانی خاصی قابل اجرا است، و با آمدن حکم جدید(ناسخ) مهلت اجرا و انجام آن به سر می رسد.
پی نوشت :
[1]. آیه 12 سوره مجادله ؛ که به آیه نجوی معروف شده است.
[2]. تفسیر الطبری، تفسیر الدر المنثور، تفسیر الکبیر ذیل یه نجوی، مجموعه رویاتی در ین زمینه آورده اند و ین ماجرا را نقل نموده اند.
[3]. مجادله /13.
نوشته شده توسط طه حسن زاده