سلوک و عبادت در نهج البلاغه

 چکیده:

عبادت و پرستش خداوند یکتا و ترک پرستش هر موجود دیگر ، یکی از اصول تعلیمات پیامبران الهی است ، تعلیمات هیچ پیامبری از عبادت خالی‏ نبوده است .چنانکه می‏دانیم در دیانت مقدسه اسلام نیز عبادت سر لوحه همه تعلیمات‏ است ، چیزی که هست در اسلام عبادت به صورت یک سلسله تعلیمات جدا از زندگی که صرفا به دنیای دیگر تعلق داشته باشد وجود ندارد ، عبادات اسلامی‏ با فلسفه‏های زندگی توام است و در متن زندگی واقع است . گذشته از اینکه برخی عبادات اسلامی به صورت مشترک و همکاری دسته جمعی‏ صورت می‏گیرد ، اسلام به عبادتهای فردی نیز آنچنان شکل داده است که متضمن‏ انجام پاره‏ای از وظایف زندگی است ، مثلا نماز که مظهر کامل اظهار عبودیت است چنان در اسلام شکل خاص یافته است که حتی فردی که می‏خواهد در گوشه خلوت به تنهائی نماز بخواند خود به خود به انجام پاره‏ای از وظائف اخلاقی‏ و اجتماعی از قبیل نظافت ، احترام به حقوق دیگران ، وقت شناسی ، جهت‏ شناسی ، ضبط احساسات ، اعلام صلح و سلم با بندگان شایسته خدا و غیره مقید می‏گردد .از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاک خدائی توام باشد عبادت است ، لهذا درس خواندن ، کار و کسب کردن ، فعالیت اجتماعی‏ کردن اگر لله و فی الله باشد عبادت است . در عین حال ، اسلام نیز پاره‏ای تعلیمات دارد که فقط برای انجام مراسم‏ عبادت وضع شده است از قبیل نماز و روزه و این خود فلسفه‏ای خاص دارد .

 چکیده:

عبادت و پرستش خداوند یکتا و ترک پرستش هر موجود دیگر ، یکی از اصول تعلیمات پیامبران الهی است ، تعلیمات هیچ پیامبری از عبادت خالی‏ نبوده است .چنانکه می‏دانیم در دیانت مقدسه اسلام نیز عبادت سر لوحه همه تعلیمات‏ است ، چیزی که هست در اسلام عبادت به صورت یک سلسله تعلیمات جدا از زندگی که صرفا به دنیای دیگر تعلق داشته باشد وجود ندارد ، عبادات اسلامی‏ با فلسفه‏های زندگی توام است و در متن زندگی واقع است . گذشته از اینکه برخی عبادات اسلامی به صورت مشترک و همکاری دسته جمعی‏ صورت می‏گیرد ، اسلام به عبادتهای فردی نیز آنچنان شکل داده است که متضمن‏ انجام پاره‏ای از وظایف زندگی است ، مثلا نماز که مظهر کامل اظهار عبودیت است چنان در اسلام شکل خاص یافته است که حتی فردی که می‏خواهد در گوشه خلوت به تنهائی نماز بخواند خود به خود به انجام پاره‏ای از وظائف اخلاقی‏ و اجتماعی از قبیل نظافت ، احترام به حقوق دیگران ، وقت شناسی ، جهت‏ شناسی ، ضبط احساسات ، اعلام صلح و سلم با بندگان شایسته خدا و غیره مقید می‏گردد .از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاک خدائی توام باشد عبادت است ، لهذا درس خواندن ، کار و کسب کردن ، فعالیت اجتماعی‏ کردن اگر لله و فی الله باشد عبادت است . در عین حال ، اسلام نیز پاره‏ای تعلیمات دارد که فقط برای انجام مراسم‏ عبادت وضع شده است از قبیل نماز و روزه و این خود فلسفه‏ای خاص دارد .

در این مقاله که با اندکی تصرف از کتاب سیری در نهج البلاغه استاد مرتضی مطهری آورده شده ،سعی می شود تا از ابعاد مختلف ،بحث عبادت و و سیر و سلوک معنوی مورد بررسی قرار گیرد.

متن مقاله :

تلقی نهج البلاغه از عبادت

تلقی نهج البلاغه از عبادت ، تلقی عارفانه است ، بلکه سرچشمه و الهام بخش تلقی‏های عارفانه از عبادتها در جهان اسلام ، پس از قرآن مجید و سنت رسول اکرم ، کلمات علی‏ و عبادتهای عارفانه علی است . چنانکه می‏دانیم ، یکی از وجهه‏های عالی و دور پرواز ادبیات اسلامی ، چه‏ در عربی و چه در فارسی ، وجهه روابط عابدانه و عاشقانه انسان است با ذات احدیت . اندیشه‏های نازک و ظریفی به عنوان خطابه ، دعا ، تمثیل ، کنایه ، به صورت نثر و یا نظم در این زمینه به وجود آمده است که راستی تحسین آمیز و اعجاب انگیز است .

با مقایسه با اندیشه‏های ما قبل اسلام در قلمرو کشورهای اسلامی می‏توان‏ فهمید که اسلام چه جهش عظیمی در اندیشه‏ها در جهت عمق و وسعت و لطف و رقت به وجود آورده است ، اسلام از مردمی که بت یا انسان و یا آتش را می‏پرستیدند و بر اثر کوتاهی اندیشه مجسمه‏های ساخته دست خود را معبود خود قرار می‏دادند و یا خدای لایزال را در حد پدر یک انسان تنزل می‏دادند و احیانا پدر و پسر را یکی می‏دانستند و یا رسما اهورامزدا را مجسم‏ می‏دانستند و مجسمه اشرا همه جا نصب می‏کردند ، مردمی ساخت که مجردترین‏

معانی و رقیقترین اندیشه‏ها و لطیف‏ترین افکار و عالیترین تصورات را در مغز خود جای دادند .

" سبعه معلقه 1" و " نهج البلاغه " دو نسل متوالی هستند ، هر دو نسل‏ نمونه فصاحت و بلاغت‏اند ، اما از نظر محتوی تفاوت از زمین تا آسمان‏ است . در آن یکی هر چه هست وصف اسب است و نیزه و شتر و شبیخون و چشم‏ و ابرو و معاشقه و مدح و هجو افراد ،و در این یکی عالیترین مفاهیم انسانی . اکنون برای اینکه نوع تلقی " نهج البلاغه " از عبادت روشن شود به ذکر نمونه‏هائی از کلمات " علی " می‏پردازیم و سخن خود را با جمله‏ای آغاز می‏کنیم که درباره تفاوت تلقیهای مردم از عبادت گفته شده است .

عبادت آزادگان

" ان قوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار ، و ان قوما عبدوا الله‏ رهبه فتلک عباده العبید، و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار"2

همانا گروهی خدایرا به انگیزه پاداش می‏پرستند ، این عبادت تجارت‏ پیشگان است ، و گروهی او را از ترس می‏پرستند ، این عبادت برده صفتان‏ است ، و گروهی او را برای آنکه او را سپاسگزاری کرده باشند می‏پرستند ،

این عبادت آزادگان است .

"لو لم یتوعد الله علی معصیته لکان یجب ان لا یعصی شکرا لنعمته " فرضا خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود ، سپاسگزاری ایجاب می‏کرد که‏ فرمانش تمرد نشود . از کلمات آن حضرت است :

" الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک " 3

من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشتت پرستش‏ نکرده‏ام ، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم .

عبادت در یک چیز است و آن یاد حق و غیر او را از یاد بردن است. قرآن‏ کریم در یک جا به اثر تربیتی و جنبه تقویتی روحی عبادت اشاره می‏کند و می‏گوید : " نماز از کار بد و زشت باز می‏دارد " و در جای دیگر می‏گوید :

نماز را برای اینکه به یاد من باشی به پادار " اشاره به اینکه انسان‏ که نماز می‏خواند و در یاد خدا است همواره در یاد دارد که ذات دانا و بینائی مراقب او است و فراموش نمی‏کند که خودش بنده است . ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است ، دل را جلا می‏دهد و صفا می‏بخشد و آنرا آماده تجلیات الهی قرار می‏دهد ، علی درباره یاد حق که روح عبادت‏ است چنین می‏فرماید :

"ان الله تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب ، تسمع به بعد الوقره و تبصر به‏ بعد العشوه و تنقاد به المعائده و ما برح لله عزت آلائه فی البرهه بعد البرهه و فی ازمان الفترات رجال ناجاهم فی فکرهم وکلمهم فی ذات عقولهم‏"4 خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است ، دلها بدین وسیله از پس‏ کری ، شنوا و از پس نابینائی ، بینا و از پس سرکشی و عناد ، رام‏ می‏گردند ، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه‏ئی از زمان‏ و در زمانهائی که پیامبری در میان مردم نبوده است بندگانی داشته و دارد که در سر ضمیر آنها با آنها راز می‏گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم‏ می‏کند .

حالات و مقامات

در همین خطبه حالات و مقامات و کرامتهائی که برای اهل معنی در پرتو عبادت رخ می‏دهد توضیح داده شده است ، از آن جمله می‏فرماید :

" قد حفت بهم الملائکه و تنزلت علیهم السکینه و فتحت لهم ابواب‏ السماء و اعدت لهم مقاعد الکرامات فی مقام اطلع الله علیهم فرضی سعیهم‏ و حمد مقامهم یتنسمون بدعائه روح التجاوز " . . .

فرشتگان آنان را در میان گرفته‏اند ، آرامش برایشان فرود آمده است ، درهای ملکوت بر روی آنان گشوده شده است ، جایگاه الطاف بی‏پایان الهی‏ برای‏شان آماده گشته است ، خداوند متعال مقام و درجه آنان را که به وسیله‏ بندگی به دست آورده‏اند دیده و عملشان را پسندیده و مقامشان را ستوده‏ است ، آنگاه که خداوند را می‏خوانند بوی مغفرت و گذشت الهی را استشمام‏ و پس رفتن پرده‏های تاریک گناه را احساس می‏کنند .

شب مردان خدا

از دیدگاه نهج البلاغه ، دنیای عبادت دنیای دیگری است ، دنیای عبادت‏ آکنده از لذت است ، لذتی که با لذت دنیای سه بعدی مادی قابل مقایسه‏ نیست .از نظر نهج البلاغه چه خوشبخت و سعادتمند است کسی که به این دنیا پاگذارد و نسیم جانبخش این دنیا او را نوازش دهد ، آن کس که به این دنیا گام نهد دیگر اهمیت نمی‏دهد که در دنیای ماده و جسم بر دیبا سر نهد یا بر خشت : " طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها و عرکت بجنبها بوسها و هجرت فی‏ اللیل غمضها حتی اذا غلب الکری علیها افترشت ارضها و توسدت کفها فی‏ معشر اسهر عیونهم خوف معادهم و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم ، و همهمت‏ بذکر ربهم شفاههم و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم ، اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون"

" چه خوشبخت و سعادتمند است آنکه فرائض پروردگار خویش را انجام‏ می‏دهد ، الله ، یار و حمد و قل هو الله ، کار او است ، رنجها و ناراحتیها را ، مانند سنگ آسیا دانه را ، در زیر پهلوی خود خورد می‏کند . شب هنگام از خواب دوری می‏گزیند و شب زنده داری می‏نماید ، آنگاه که‏ سپاه خواب حمله می‏آورد زمین را فرش و دست خود را بالش قرار می‏دهد ، در گروهی است که نگرانی روز بازگشت ، خواب از چشمان‏شان ربوده ، پهلوهاشان از خوابگاههاشان جا خالی می‏کنند ، لبهاشان به ذکر پروردگارشان آهسته حرکت می‏کنند ، ابر مظلم گناههایشان بر اثر استغفارهای مداومشان پس می‏رود . آنانند حزب خدا ، همانا آنانند رستگاران ! . . .

شب مردان خدا روز جهان افروز است روشنانرا به حقیقت شب ظلمانی‏ نیست.

ترسیم چهره عبادت و عباد در نهج البلاغه

عبادت واقعی نوعی خروج و انتقال‏ از دنیای سه بعدی و قدم نهادن در دنیائی دیگر است ، دنیائی که به نوبه‏ خود پر است از جوشش و جنبش ، و از واردات قلبی و لذتهای خاص به خود در نهج البلاغه مطالب مربوط به اهل سلوک و عبادت فراوان آمده است ، به عبارت دیگر : ترسیمها از چهره عبادت و عبادت پیشگان شده است گاهی‏ سیمای عباد و سلاک از نظر شب زنده داریها ، خوف و خشیتها ، شوق و لذتها ، سوز و گدازها ، آه و ناله‏ها ، تلاوت قرآنها ترسیم و نقاشی شده است ،

گاهی واردات قلبی و عنایات غیبی که در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصیب‏شان می‏گردد بیان شده است ، گاهی تاثیر عبادت از نظر " گناه زدائی " و محو آثار تیره‏ گناهان مورد بحث قرار گرفته است ، گاهی به اثر عبادت از نظر درمان‏ پاره‏ای از بیماریهای اخلاقی و عقده‏های روانی اشاره شده است و گاهی ذکری‏ از لذتها و بهجت‏های خالص و بی‏شائبه و بی رقیب عباد و زهاد و سالکان‏ راه به میان آمده است .

شب زنده داریها :

" اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن یرتلونه ترتیلا یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم فاذا مروا بایه فیها تشویق‏ رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم ، و اذا مروا بایه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم ، فهم حانون علی اوساطهم ، مفترشون لجباههم‏ و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فکاک رقابهم ، و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء " 5

شبها پاهای خود را برای عبادت جفت می‏کنند ، آیات قرآن را با آرامی و شمرده شمرده تلاوت می‏نمایند ، با زمزمه آن آیات و دقت در معنی آنها غمی‏ عارفانه در دل خود ایجاد می‏کنند و دوای دردهای خویش را بدین وسیله ظاهر می‏سازند ، هر چه از زبان قرآن می‏شنوند مثل اینست که به چشم می‏بینند ، هر گاه به آیه‏ای از آیات رحمت می‏رسند بدان طمع می‏بندند و قلبشان از شوق‏ لبریز می‏گردد ، چنین می‏نماید که نصب العین آنها است ، و چون به آیه‏ای‏ از آیات قهر و غضب می رسند بدان گوش فرا می‏دهند و مانند اینست که آهنگ بالا و پایین رفتن‏ شعله‏های جهنم به گوششان می‏رسد ، کمرها را به عبادت خم کرده پیشانیها و کف دستها و زانوها و سر انگشت پاها به خاک می‏سایند و از خداوند آزادی‏ خویش را می‏طلبند ، همین‏ها که چنین شب زنده‏داری می‏کنند و تا این حد روح‏شان به دنیای دیگر پیوسته است ، روزها مردانی هستند اجتماعی ، بردبار ، دانا ، نیک و پارسا .

واردات قلبی

" قد احیی ، عقله و امات نفسه ، حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له‏ لامع کثیر البرق ، فابان له الطریق و سلک به السبیل و تدافعته الابواب‏ الی باب السلامه ، و ثبتت رجلاه بطمانینه بدنه فی قرار الامن و الراحه بما استعمل قلبه و ارضی ربه " 6

عقل خویش را زنده و نفس خویش را میرانده است ، تا آنجا که ستبری‏های‏ بدن تبدیل به نازکی و خشونتهای روح تبدیل به نرمی شده است و برق پر نوری‏ بر قلب او جهیده و راهرا بر او روشن و او را به رهروی سوق داده است ، پیوسته از این منزل به آن منزل برده شده است تا به آخرین منزل که منزل‏ سلامت و بارانداز اقامت است رسیده و پاهایش همراه بدن آرام او در قرارگاه امن و آسایش ، ثابت ایستاده است این همه به موجب اینستکه دل و ضمیر خود را به کار گرفته و پروردگار خویش را خوشنود ساخته است .

در این جمله‏ها چنانکه می‏بینیم سخن از زندگی دیگری است که زندگی عقل‏ خوانده شده است ، سخن از مجاهده و میراندن نفس اماره است ، سخن از ریاضت بدن و روح است ، سخن از برقی است که بر اثر مجاهده در دل سالک‏ می‏جهد و دنیای او را روشن می‏کند ، سخن از منازل و مراحلی است که یک روح‏ مشتاق و سالک به ترتیب طی می‏کند تا به منزل مقصود که آخرین حد سیر و
صعود معنوی بشر است می‏رسد
.

در خطبه 228 اهتمام این طبقه به زندگی دل چنین توصیف شده است :

" یرون اهل الدنیا لیعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموت‏ قلوب احیائهم "7

اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ می‏شمارند اما آنها برای مردن دل‏ خودشان اهمیت قائل هستند و آن را بزرگتر می‏شمارند .

خلسه‏ها و جذبه‏هائی که روحهای مستعد را می‏رباید و بدان سو می‏کشد این‏ چنین بیان شده است :
"
صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی" 8

با دنیا و اهل دنیا با بدنهائی معاشرت کردند که روحهای آن بدنها به‏ بالاترین جایگاهها پیوسته بود .
"لولا الاجل الذی کتب لهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفه عین‏ شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب"

اگر اجل مقدر و محتوم آنها نبود روحهای آنها در بدنهاشان یک چشم به هم‏ زدن باقی نمی‏ماند از شدت عشق و شوق به کرامتهای الهی و خوف از عقوبتهای‏ او .

" قد اخلص لله سبحانه فاستخلصه "

او خود را و عمل خود را برای خدا خالص کرده است خداوند نیز به لطف و عنایت خاص خویش ، او را مخصوص خویش قرار داده است .

علوم افاضی و اشراقی که در نتیجه تهذیب نفس و طی طریق عبودیت بر قلب سالکان راه سرازیر می‏شود و یقین جازمی که نصیب آنان می‏گردد این‏ چنین بیان شده است :

"هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه الجاهلون "

علمی که بر پایه بینش کامل است بر قلبهای آنان هجوم آورده است روح‏ یقین را لمس کرده‏اند ، آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است بر آنان نرم‏ گشته است و با آن چیزی که جاهلان از آن دروحشتند انس گرفته‏اند .

گناه زدائی

از نظر تعلیمات اسلامی ، هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل‏ آدمی باقی می‏گذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهای نیک و خدائی کاهش‏ می‏گیرد و رغبت به گناهان دیگر افزایش می‏یابد . متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را پرورش‏ می‏دهد ، میل و رغبت به کار نیک را افزون می‏کند و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه می‏کاهد . یعنی تیرگیهای ناشی از گناهان را زایل می‏گرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می‏سازد . در نهج البلاغه خطبه‏ای هست که درباره نماز زکوه و اداء امانت بحث‏ کرده است . پس از توصیه و تاکیدهائی درباره نماز ، می‏فرماید :

" و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول‏ الله ( ص ) بالحمه تکون علی باب الرجل فهو یغتسل منها فی الیوم و اللیله خمس مرات فما عسی ان یبقی علیه من الدرن ؟ "

نماز گناهان را مانند برگ درخت می‏ریزد و گردنها را از ریسمان گناه‏ آزاد می‏سازد ، پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص‏ باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود ، آیا با چنین‏

شستشوها چیزی از آلودگی بر بدن باقی می‏ماند ؟

درمان اخلاقی

در خطبه 196 پس از اشاره به پاره‏ای از اخلاق رذیله از قبیل سرکشی ، ظلم‏ ، کبر ، می‏فرماید : "و من ذلک ما حرس الله عباده المؤمنین بالصلوات و الزکوات و مجاهده الصیام فی الایام المفروضات تسکینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم و تذلیلا لنفوسهم ، و تخفیضا لقلوبهم و ازاله للخیلاء عنهم " .

چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است خداوند بوسیله نمازها و زکاتها و روزه‏ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست‏ و نگهبانی کرد ، این عبادات دستها و پاها را از گناه باز می‏دارند ، چشمها را از خیرگی بازداشته به آنها خشوع می‏بخشند ، نفوس را رام‏ می‏گردانند ، دلها را متواضع می‏نمایند ، و باد دماغ را زایل می‏سازند .

انس و لذت

" اللهم انک آنس الانسین لاولیائک و احضرهم بالکفایه للمتوکلین علیک‏ تشاهدهم فی سرائرهم و تطلع علیهم فی ضمائرهم و تعلم مبلغ بصائرهم‏ فاسرارهم لک مکشوفه و قلوبهم الیک ملهوفه ، ان اوحشتهم الغربه آنسهم‏ ذکرک و ان صبت علیهم المصائب لجاوا الی الاستجاره بک "

پروردگارا تو از هر انیسی برای دوستانت انیستری ، و از همه آنها برای‏ کسانی که به تو اعتماد کنند برای کارگزاری آماده‏تری ، آنان را در باطن‏ دل‏شان مشاهده می‏کنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان‏ بصیرت و معرفتشان را می‏دانی ، رازهای آنان نزد تو آشکار است و دلهای‏ آنها در فراق تو بیتاب است . اگر تنهائی سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونسشان است و اگر سختیها بر آنان فرو ریزد به تو پناه می‏برند .

"و ان للذکر لاهلا اخذوه عن الدنیا بدلا " 12

همانا یاد خدا افراد شایسته‏ای دارد که آن را به جای همه نعمتهای دنیا انتخاب کرده‏اند .
در خطبه 148 اشاره‏ای به مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد ،

و در آخر سخن ، گروهی را در آخرالزمان یاد می‏کند که شجاعت و حکمت و عبادت تواما در آنها گرد آمده است ، می‏فرماید :

"ثم لیشحذن فیها قوم شحذ القین النصل . تجلی بالتنزیل ابصارهم ، و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم ، و یغبقون کاس الحکمه بعد الصبوح " !

سپس گروهی صیقل داده می‏شوند و مانند پیکان در دست آهنگر تیز و بران‏ می‏گردند ، بوسیله قرآن پرده از دیده‏هایشان برداشته می‏شود و تفسیر و توضیح‏ معانی قرآن در گوشهای آنان القا می‏گردد ، جامهای پیاپی حکمت و معرفت را هر صبح و شام می‏نوشند ، و سر خوش باده معرفت می‏گردند .

پی نوشت :

1.سبعه معلقه:مجموعه اشعار اعراب جاهلی

2.نهج البلاغه،خطبه 237

3.حکمت 290

4.خطبه 220

5.خطبه 191

6.خطبه 218

7.خطبه 228

8.حکمت 147

9.خطبه 191

10.خطبه 85

11.حکمت 147

12.خطبه 220

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد