فروش جان...!

وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ بقره - 207

برخی از مردم، جان خود را برای خشنودی خدا می فروشند؛ و خداوند با این بندگان مهربان است.


اولین کسی که به پیامبر
صلی الله علیه وآله ایمان آورد،

اولبن کسی که با پیامبر صلی الله علیه وآله بیعت کرد،

اولین کسی که به پیامبر صلی الله علیه وآله اقتدا نمود و با ایشان نماز خواند،

و اولین کسی که جانش را فدای رسول الله صلی الله علیه وآله نمود و برای ایشان جانفشانی کرد؛

پسر عموی پیامبر صلی الله علیه وآله؛

امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام بود.



وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ بقره - 207

برخی از مردم، جان خود را برای خشنودی خدا می فروشند؛ و خداوند با این بندگان مهربان است.


اولین کسی که به پیامبر
صلی الله علیه وآله ایمان آورد،

اولبن کسی که با پیامبر صلی الله علیه وآله بیعت کرد،

اولین کسی که به پیامبر صلی الله علیه وآله اقتدا نمود و با ایشان نماز خواند،

و اولین کسی که جانش را فدای رسول الله صلی الله علیه وآله نمود و برای ایشان جانفشانی کرد؛

پسر عموی پیامبر صلی الله علیه وآله؛

امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام بود.

* حکیم بن جبیر مى ‏گوید، على بن حسین علیه السّلام فرمود نخستین کسى که جانش را با خداوند معامله کرد على علیه السّلام بود.

سپس این آیه مبارکه را قرائت فرمود:« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ »

و ادامه داد،این آیه به پاس ایثار على علیه السّلام و جانفشانى او در آن شب نازل شد .

 

* همچنین در روایتی دیگر حکیم بن جبیر مى‏ گوید، از على بن حسین علیه السّلام در باره آیه « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» سؤال شد آن حضرت فرمود:

آن هنگام که على بن ابى طالب علیه السّلام در بستر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله آرمید و آن حضرت غار را پناهگاه خود ساخت، آیه شریفه فوق نازل شد و على علیه السّلام نیز این ابیات را مى‏خواند:

 

وقیت بنفسی خیر من وطی الحصی
واکرم خلق طاف بالبیت والحجر

وبِتُّ اُراعی منهم ما ینوبنی
و قد صرت نفسی علی القتل والاسر

محمد لما خاف ان یمکروا به
فنجاه ذوالطول العظیم من المکر

و بات رسول الله فی الغار آمنا
فما زال فی حفظ الاله و فی ستر

(معنی ابیات)

با جان خود برترین راهوار در این سنگریزه ها
و گرامی ترین آفریده، زایر بیت و حجر را پاسداری کردم

خوابیدم و در حالی که دشمنانم را می پاییدم
خود را برای کشته شدن و اسارت آماده ساختم

زمانی که محمد(ص) از مکر آنها بر خود ترسید
خداوند بخشایشگر عظیم، از این مکر نجاتش داد

آری، رسول خدا(ص) در آن غار، ایمن آسود
و همواره در پناه خدا باقی ماند[1]

 

 

* در روایتی دیگر که شنیدنی است ابى سعید خدرى مى‏ گوید:

شبى که مصطفى صلى اللَّه علیه و آله قصد مهاجرت از مکّه به مدینه را داشت و در غار ثور مخفى شد، على بن ابى طالب علیه السّلام براى حفظ جان رسول خدا و خانواده‏اش در بستر آن حضرت خوابید. خداوند بزرگ به جبرئیل و میکائیل فرمود: بین شما دو تن، برادرى قرار مى‏دهم، و عمر یکى را طولانى‏تر از دیگرى مى‏ کنم. یکى از شما عمر طولانى را انتخاب کند، امّا هر دو عمر طولانى را برگزیدند، و هر یک عمر طولانى را براى خود مى‏خواستند. خداى سبحان فرمود:

حالا بنگرید ایثار و از خود گذشتگى على بن ابى طالب علیه السّلام را و بدانید بین نبى صلى اللَّه علیه و آله و على علیه السّلام هم برادرى برقرار کردم، على علیه السّلام در بستر برادرش مصطفى صلى اللَّه علیه و آله خوابیده است.

هر دو به زمین هبوط کنید و او را از شرّ دشمنانش حفظ کنید. جبرئیل و میکائیل به خانه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله وارد شدند. جبرئیل در بالاى سر على علیه السّلام و میکائیل در پایین پاى او قرار گرفت، و جبرئیل ندا مى‏داد:

بخّ بخّ یا بن ابى طالب!

اى پسر ابو طالب! مبارک باد بر تو، خداى بزرگ به واسطه ایثارت بر ملائکه آسمان‏ها مباهات و افتخار مى‏کند.

سپس آیه« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» در آن شب به پاس از خود گذشتگى على علیه السّلام نازل شد.

 

 

* سوال و جوابی مهم از واقعه آن شب

 

(متاسفانه برخی اینگونه می گویند که خوابیدن حضرت امیر علیه السلام به جای پیغمبر صلی الله علیه وآله فضیلتی برای ایشان محسوب نمی شود،چون ایشان می دانستند که کشته نمی شوند،و در مقابل فضیلت از آن ابوبکر است که در آن شب پیامبر صلی الله علیه وآله رادر مسیر مدینه همراهی کرده است!!؟این سوال و جواب را از کتاب کنز الفوائد می خوانیم)

 

اگر کسى گوید: چه پاسخى دهید بدان که گوید عمده فضل ابى بکر اینست که از خانواده و وطن و فرزندان و تبار خود دست کشید و شرکت کرد با رسول خدا صلی الله علیه وآله در هجرت و جانبازى و بیرون رفتن با آن حضرت و دیگران از خاندان پیغمبر و اصحابش چنین کارى نکردند تا آنجا که روایت است چنان بخوبى از پیغمبر دفاع کرد که چون در سوراخ غار مارى دید با پاشنه پاى خود آن را بسته و جلو مار را گرفت و با جان پیغمبر صلی الله علیه وآله را نگهدارى کرد و آن مار پاى او را گزید. شما در این باره چه میگوئید که ما راه جوابى براتان ندانیم.

* پاسخ

پاسخ اینست که این دلیل عمده تو سست است و همه این ادعاها دروغ است زیرا بیرون شدن ابى بکر با پیغمبر مورد انکار نیست ولى براى تو در اثبات فضل او سودى ندارد تا ثابت نشود که نیت او خالص بوده و براى رضاى خدا و درخواست ثواب بر هجرت بوده و صحت آن روشن گردد با اینکه نزد ما امامیه خلاف آن ثابت است و ما نپذیریم که اجتماع پیغمبر و ابى بکر در این سفر بقرار میان آنها بوده و هم آهنگى در بیرون شدن و مقدمه چینى، و رسول خدا صلی الله علیه وآله هم هرگز رغبت نداشته در انس با او و همدمى او، و براى رسول خدا صلی الله علیه وآله تأیید فرشته‏ها و همدمى با آنها بس بوده و همانا سبب اجتماعشان در این سفر این بوده که چون رسول خدا صلی الله علیه وآله نهانى از خانه‏اش بدر آمد بر حسب آنچه خدایش فرموده بود و شبانه خود را بمنزل ام هانى رسانید، که خواهر امیر مؤمنان علیه السلام بود، و نزد او ماند تا هنگام سحر و در آن وقت بجستجوى غار میرفت و در راه ابو بکر را دید و او از مقصد آن حضرت آگاه شد و او هم بحسب ظاهر از پیروان اسلام بود و رأى درست این بود که او را با خود ببرد تا راز او فاش نشود و مبادا او از حالش خبر بدهد و اگرش با خود نمیبرد از زیان او در امان نبود.

و اما آن مارى که ابو بکر در غار دید دلیلى نیست که قصد دفاع از پیغمبر را داشته و جز این نیست که مار او را گزیده و اظهر اینست که این کیفر گناه او بوده که در غار محزون شده و روشن شد برایت که مخالف اگر در برترى ابى بکر بدین سخنها اعتماد دارد اینها صرف دعواست و طرف او نپذیرد و بلکه در هر چه او در این باره میپندارد بخلاف آن عقیده دارد.

و بدان آنکه جانش را فداى رسول خدا صلی الله علیه وآله کرد و خون دلش را باو بخشید و کارى کرد که هیچ کس نمیتوانست و فرشته‏هاى خدا در آسمان از کارش در شگفت شدند امیر مؤمنان على بن ابى طالب علیه السلام بود. زیرا چون همه بت‏پرستان که هم قول شدند در جدائى از آن حضرت و اتفاق کردند تا او را بکشند و خدا باو فرمان داد که همان شب از مکه بیرون رود کسى ندید که زودتر فرمان او را پذیرا شود و براى رضاى او بسختیها تن در دهد جز امیر المؤمنین صلی الله علیه وآله و او را نزد خود خواند و بخبرى که بوحى بدو گزارش بود آگاهش کرد که همه مردم بت‏پرست یک قول شدند که بر خانه او هجوم کنند و او را در بسترش بکشند و خدا باو فرموده بسوى یثرب بیرون رود و فرمود: اى على چون من نماز عشاء را خواندم تو در بسترم بخواب و پتوى مرا روى خود بینداز تا چون بت‏پرستان تو را در این حال ببینند گمان برند که من از خانه بیرون نشدم و بجستجوى من تلاش نکنند و على علیه السلام را در جایگاهى پر هراس واداشت و تکلیف سختى بدو کرد که بر مانند آن شکیبا نبود کسى جز اسماعیل علیه السلام وقتى که پدرش خلیل باو گفت (آیه 102 سوره الصافات): «اى پسر جانم راستش من در خواب دیدم که باید سر تو را ببرم بنگر تا چه رأى میدهى»؟

و اسماعیل در پاسخش گفت (دنباله همان آیه): «اى پدر انجام کن آنچه را فرماندارى البته که خواهى دریافت مرا از صابران». بلکه حال امیر مؤمنان علیه السلام از او او هم گرانتر و تکلیفش از او سخت‏تر بود زیرا اسماعیل تن داد که بدست پدر خود قربانى شود و نابود گردد و امیر مؤمنان تن در داد که بدست دشمنانش نابود شود و فرمان پیغمبر صلی الله علیه وآله را پذیرا شد و شتاب کرد بجان بخشى با نیتى درست و بى‏غرض و بر بستر آن حضرت خوابید و شک نداشت که در آن شب کشته مى ‏شود و جانش را فداى پیغمبر کرد و خون دلش را بدو بخشید و در باره خفتن او بر بستر خدا تعالى این آیه را فرستاد بر پیغمبرش (آیه 207 سوره البقره): «و از مردم باشد کسى که خود را براى خدا فروخته و خدا مهربانست به بندگان.»

این کجا و غم ابى بکر کجا؟ که ترسید و ناراحت شد تا آنجا که نهى شد از او و سکینه و آرامش روحى خود را از دست داد و خدا آن (آرامش) را خاص رسولش فرمود.[3](در زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله به همراه ابوبکر در غار بودند،ابوبکر با اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله در کنارش بود و به او گفته شده بود که آرامش داشته باشد،اما آرام و قرار نداشت و مضطرب بود)

در این کتاب اینگونه از ترس ابوبکر می گوید:

نترسیدن بعلاوه از آنچه بر او روشن شد از آیات و معجزات که مایه آرامش بودند و نترسیدن چون تار بافتن عنکبوت بر در غار و تخم نهادن پرنده بر آن فی الحال (منظور این است که با این شواهد جای ترسی باقی نمی ماند) و گفته پیغمبر بدو در حالى که دید اعتمادى بخدا ندارد و اندوه میخورد و سخت بیتابى میکند که اگر دشمنان از اینجا بر ما وارد شدند از آنجا بدر رویم، و اشاره کرد بیک سو از غار که شکافت و دریا پیدا شد، و با برخى از اینها هراس زده آرام شود و به اندکش ترسنده مطمئن گردد. ولى ابو بکر به هیچ کدام آرام نشد و اندوه و بیتابى وانمود تا آنجا که دلالت دارد بر شک او در هر چه شنیده و دیده و پس از این توضیح شکى نماند در زشتى ترس او و در اینکه نافرمان خدا بوده و نهى کاشف آنست.(نهی از نترسیدن)

 

[1].شواهد التنزیل- ترجمه روحانى، ص 58

[2]. شواهد التنزیل- ترجمه روحانى، ص 57

[3]. گنجینه معارف شیعه-ترجمه کنز الفوائد و التعجب ج‏2 ص55

نوشته شده توسط گروه قرآن(سایت ابو تراب)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد