تا اسیر خاک نباشم!

نامت چه بود؟ آدم


فرزند؟ بنویس اولین یتیم خلقت

محل تولد؟ بهشت پاک

اینک محل سکونت؟ زمین خاک

آن چیست بر گردن نهادی؟ امانت است

قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا، اینک به قدر سایه بختم به روی خاک

اعضای خانواده؟ حوای خوب و پاک،قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک



به قلم دوستم میلاد - پایگاه سلاح من ؛ قلم من



روز تولدت؟ روز جمعه ، به گمانم روز عشق

رنگت؟ اینک فقط سیاه، ز شرم چنان گناه

چشمت؟ رنگی به رنگ بارش باران ، که ببارد ز آسمان

وزنت؟ نه چنان سبک که پرم در هوای دوست ،نه آنچنان وزین که نشینم بر این خاک

جنسیت؟ نیمی مرا ز خاک، نیمی دگر خدا

شغلت؟ در کار کشت امیدم

شاکی تو؟ خدا

نام وکیل؟ آن هم خدا

جرمت؟ یک سیب از درخت وسوسه

تنها همین؟ همین!!!

حکمت؟ تبعید در زمین

همدست در گناه؟ حوای آشنا

ترسیده ای؟ کمی

زچه؟ که شوم اسیر خاک

آیا کسی به ملاقاتت امده؟ بلی

که؟ گاهی فقط خدا

داری گلایه ای؟ دیگر گلایه نه، ولی...

ولی چه؟ حکمی چنین آن هم یک گناه؟!؟

دلتنگ گشته ای؟ زیاد

برای که؟ تنها خدا

آورده ای سند؟ بلی

چه؟ دوقطره اشک

داری تو ضامنی؟ بلی

چه کسی؟ تنها کسم خدا



در آخرین دفاع؟ ....می خوانمش که چنان اجابت کند دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد