دل نوشته/مناجات در لیلة الرغائب

اِلهی اَتَرانی ما اَتَیتُکَ اِلاّ مِنْ حَیْثُ الْامال.[1]

خدایا! مرا ببین! تنها به خاطر آرزوها و امیدهایم به درگاه تو آمده ام.

سپاس، از آن ِپروردگار آرزوها و امیدهاست. خداوند مهربانی که هرقدر از او بخواهیم، خسته نمی شود و هرقدر عطا کند، از اقیانوس بی کران نعمت هایش کاسته نخواهد شد. خداوندا! درهای رحمت تو همواره به روی خواهندگان باز است و دست عطایت گشاده. بندگان تو هر زمان که صدایت کنند، پاسخ می دهی و اگر خالصانه آرزو کنند، می بخشی. امشب اما شب دیگری است؛ شب آرزوهاست. امشب، من تمام دعاها و آرزوهای عمرم را یک جا به درگاهت آورده ام. امشب، در پی آنم که به اندازه یک عمر از تو طلب کنم.


تو تنها کسی هستی که وقتی آرزوهایم را با او در میان می نهم، احساس خفت و حقارت نمی کنم. تنها تویی آن که دوست دارم تمام غم هایم را برایش مو به مو شرح دهم. تو هرگز به آرزوهایم نمی خندی. هرگز حاجت های مرا به سخره نمی گیری. مرا به خاطر آرزوهایم تحقیر نمی کنی. من در حضور تو حتی از کوچک ترین آرزوهایم چشم نمی پوشم. از رؤیاهای خویش هرقدر پیش پا افتاده در حضور تو شرمگین نمی شوم. همه را، همه را برای تو می گویم. همه رؤیاهایم را، خواسته هایم را، هرقدر کوچک، هرقدر هم که کودکانه، به تو می گویم.

تو به من آموخته ای خواستن و طلب کردن را؛ که همیشه نیکی ها را طلب کنم؛ که تنها از تو بخواهم و از غیر تو هیچ نخواهم. پروردگارا! گنج های تو نامتناهی است و هرقدر عطا کنی، کاستی نمی یابد. پس، از تو روزافزون طلب می کنم و تمام خیرها و خوبی ها را یک جا از تو می خواهم.

خدایا! کمکم کن تا آرزوهایم شایسته و روا باشند. کمکم کن بهترین ها را آرزو کنم. من با آرزوهای خویش زنده ام. یاری ام کن آرزوهایم ارزش خواستن و با آنها زندگی کردن را داشته باشند. به من بیاموز چیزی را آرزو کنم که تو دوست می داری، چیزی را طلب کنم که مرا به تو نزدیک تر سازد. به من بیاموز در راه رسیدن به آرزوهایم صبور باشم و تن به قضا و قدر تو بسپارم. بیاموز که برای کسب نیکی ها، شکیبایی پیشه کنم. در راه استجابت دعاهایم، هرگز ناامید نشوم و هرگز در مهر تو تردید نکنم. خدایا! مباد ابلیس در آرزوهایم مرا راهبر شود. مباد دل به وعده های دروغ او ببندم و وعده های راستین تو را از یاد ببرم. مباد هنگام دل بستن به لطف تو، او مرا از وعده هایت ناامید کند. مباد تأخیر در رسیدن به آرزوهایم، رشته الفت مرا از تو ببرد و دوستی ام را با شیطان محکم کند. کمکم کن خالق مهربان! ... هرگز صبر و امیدم را از دست ندهم و هرگز به درگاه تو جز با خوش بینی روی نیاورم. خدایا! مرا به آرزوهایم برسان؛ آرزوهایی که خیرند و امید به رسیدنشان، امید به قرب توست. دعاهایم را مستجاب کن تا ایمان و عشقم به تو روز به روز افزون تر شود و ابلیس حیله گر به خاک سیاه بنشیند.

خدایا! هر آنچه از زیبایی و نیکی که نزد توست، سخت مرا شیفته خود کرده. به تمام خوبی هایی که نزد خود داری، مشتاق و محتاج و آرزومندم. صدای مرا بشنو؛ صدای بنده ای که امیدش به آنچه نزد توست، بزرگ است.[2] خدایا! به هر خیری که از سوی تو نازل شود محتاجم و فقیر،[3] مرا تنها نگذار[4] و سینه ام را با صبر گشایش بده و مشکلاتم را آسان کن.[5] من و خاندانم را برپاکننده نماز قرار بده و دعایم را بپذیر.[6] مرا به جایگاهی مبارک برسان که تو بهترین رساننده به منزلگاه خیر و سعادت هستی.[7]

سپاس از آن ِخدایی است که اندوه را از ما دور می کند.[8]

همانا پروردگار من حق را بر من القا خواهد کرد، که او به اسرار عوالم غیب آگاه است.[9]

اگر از خداوند طلب آمرزش کنی، خداوند تو را می آمرزد.[10]

خدای مهربان! من آمده ام، با دستانی که به امید امداد تو، بر آسمان افراشته شده است.

دل من، مثل یک دانه زندانی در خاک، آرزومند روزی است که در پرتو پرنور تو، ببالد و از سکوت تاریک خاک بگریزد و در اوج یاس ها بشکفد.

ای مهربان دیرین! یاری ام کن تا ریشه هایم را تا مغز استخوان راهروی بی هوای دنیا بتنم تا برسم به آب زلال ایمان، به مهربانی، به خوبی، به سادگی، به تو که همه جای زمین و زمانی.

ای همه زیبایی! از اضطراب شب های تاریک معصیت، مثل یک ماهی شده ام که در قابی روی دیوار یخ زده باشد و نتواند خوشبختی را به خاطر آورد؛ مثل یک پرنده سنگین که با داشتن دو بال، از حجم آبی آسمان، هیچ نمی داند.

دستم را بگیر تا در هوای عشق تو پرواز کنم و از قفس غبارآلود تن رها شوم و اوج بگیریم تا آسمان آبی بندگی تو، ای مهربان ترین مهربانان.[11]

[1] . بخشی از دعای صباح (مفاتیح نوین، مکارم شیرازی، ص 95).

[2]. دعای کمیل، (عَظُمَ فیما عِنْدَکَ رَغْبَتُهِ).

[3]. نک: قصص: 24.

[4]. نک: انبیا: 89.

[5]. نک: طه: 25 و 26.

[6]. نک: ابراهیم: 40.

[7]. نک: مؤمنون: 25.

[8]. نک: فاطر: 34.

[9]. نک: سبأ: 48.

[10]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 329.

[11]. بتول جعفری، «شمیم یار»، پیام زن، سال یازدهم، ش 5، مرداد 81 .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد