چفیه در دل شب سجاده نماز عشق بود.
زیرانداز در هنگام استراحت و ملحفه در هنگام خواب. هنگام نبردی همچو شال برگردن بسیجی میدرخشید، اما زمانی که عملیات تمام میشد چفیه خون آلود بود و آن بسیجی شهید.
زمانی که منطقه جنگی به شیمیایی آلوده میگشت پارچه نمناکی بود جلوی بینی .
چفیه در زمزمههای دل شب میزبان بود، میزبان اشکهای عاشقان
پیش بند آرایشگاههای صلواتی،
در موقع لزوم طناب،
هنگام مجروح شدن برانکارد،
باند زخم،
هنگام دستگیری دشمن دستبند و چشم بند، بقچه حمام ،
وسیله آتل بندی یک مجروح،
تور ماهیگیری در کنار اروندرود و در هنگام گرما بادبزن و .....
دلم چقدر برای مناطق جنگی تنگ شده!!!
میلاد - سلاح من ؛ قلم من
با خاطرات " دیار عاشقی ( قسمت ششم ) " منتظر حضور سبز شما هستیم[گل]